چند کلمه با پدر و مادرها

_MG_1275

پدر و مادرها! بچه‌ها نگران شما هستند. نگران حال و احوالتون. شما هم نگران بچه‌ها هستید. نگران آینده‌شون. این وسط آدم‌های نگران می‌خوان به هم محبت کنند و به همدیگه کمک کنن ولی نه با توانایی‌هاشون که با نگرانی‌هاشون. وقتی نگرانی وسط باشه٬ بیشتر آدم‌ها همدیگه رو منع می‌کنند که کار اشتباه رو انجام ندهند تا اینکه همدیگه رو تشویق کنند که کار درست رو انجام بدهند. بعد از یک مدت ترس تو وجود همه زندگی می‌کنه. شما نگرانید که فرزندتون خطا نکنه و اون نگرانه که شما رو ناراحت نکنه.

گاهی ما نگرانی‌هامون رو به‌شکل نشنیدن بروز می‌دیم. حرف بچه‌هامون رو نمی‌شنویم. اونها رو جدی نمی‌گیریم. وقتی بچه‌ها را نمی‌شنویم یعنی حق انتخاب رو ازشون گرفتیم. وقتی بهشون می‌گیم راه درست اونیه که دقیقا من می‌گم و تو در آینده‌ات باید دکتر٬ مهندس یا هر چیز دیگه‌ای بشی یعنی آزادی رو زیرپا گذاشتیم. بدتر از اون وقتیه که بچه‌‌ی شما می‌خواد روی انتخاب خودش پافشاری کنه و شما حالتون بد می‌شه. تپش قلب می‌گیرید٬ فشار خونتون بالا و پایین می‌شه و بهم می‌ریزید و می‌خواید یک جوری به بچه‌تون نشون بدید که حرفش اونقدر بد بوده که شما اینطوری بهم ریختید.

می‌دونید اون بچه چقدر دچار احساس گناه می‌شه؟ می‌دونید چقدر خودش رو خطا کار می‌دونه؟ می‌دونید که بین دوراهی انتخاب سرنوشت خودش و خوشحال نگه داشتن شما گرفتار می‌شه؟ می‌دونید که اگر اتفاقی برای شما بیافته زندگی روانی اون بچه تا آخر عمرش تحت تاثیر قرار می‌گیره؟ می‌دونید که شما همین احساس گناه دادن رو ممکنه ارث بدید به فرزندانتون و اونها تمام عمر در زندگی‌شون ناراحتی‌ها و نگرانی‌هاشون رو به خانواده‌شون منتقل کنند؟

پدر و مادرها! لطفا بچه‌هاتون رو بشنوید. لطفا از کلماتی که در اونها ترس و نگرانی ایجاد می‌کنه دوری کنید. لطفا مخالفت خودتون رو با حال بدی و بهم ریختگی نشون ندید. بجای این‌که از بچه‌هاتون بخاطر تصمیم‌هایی که می‌گیرند ناامید بشید٬ اونها رو حمایت کنید. حمایت کنید که جنبه‌های مختلف تصمیم‌هاشون رو درک کنند. براشون رفیق باشید و بذارید حرف‌هاشون رو به شما بزنن. براشون مربی باشید که به یادگیری از شما افتخار کنند. اگر یه روز کنار بچه‌هاتون بودید و دیدید اونها سکوت کردند و دغدغه‌ای رو با شما مطرح نمی‌کنند بدونید که یک روزی در گذشته اونها رو نشنیده گرفتید و اونها احساس کردند آزادی‌شون٬ آزادی انتخابشون و بیانشون با نشنیدن شما زیر سوال رفته و تصمیم گرفتند سکوت کنند. آزادی با شنیدن رابطه‌ی مستقیم داره. هرچقدر بیشتر بشنویم یعنی به آزادی معتقدیم. یعنی به گفتگو و تعامل معتقدیم.

پدر و مادرها! بچه‌ها انتخاب می‌کنند و وارد زندگی می‌شن. اگر انتخابشون خوشحالی شما باشه٬ شما به داشتن فرزندتون افتخار می‌کنید اما خودشون پر از حسرت زندگی خواهند کرد. اگر انتخابشون خواسته‌ی خودشون باشه با بار احساس گناه نسبت به شما ادامه خواهند داد و باز هم پر از حسرت می‌شوند.

لطفا بچه‌ها رو از این موقعیت نجات بدید!

پی‌نوشت: سخت‌ترین مراجعان و مشاوره‌هایم زمانیه که بچه‌‌ها بین انتخاب‌های خودشون و خواسته‌های بی‌چون و چرای پدر و مادرهاشون گرفتار می‌شن.

نمایش 3 دیدگاه
  • لیلا شفیعی
    پاسخ

    خیلی خیلی بده که بین خواسته ی خودت و خواسته ی بی چون و چرای پدر و مادر ها گیر کنی و نتونی درست تصمیم بگیری و رفتار کنی و برگردی ببینی که رویدادی که میتونست طبق میل و خواستت باشه و همیشه به عنوان یه خاطره ی خوب تو ذهنت بمونه تبدیل شده به یه حسرت به یه حس تنفر یه حس عذاب وجدان ،گناه و خیلی حسای بد دیگه… 🙁

  • reza
    پاسخ

    سلام
    نمیدانم فرزندی دارید یا نه؟ به گمانم نه
    به نظرم باید دردی کشیده باشید تا درد را درک کنید، البته همیشه میتوانید بازتاب دهنده پیامهایی که دریافت میکنید، باشید، اما به عنوان یک ناصح، نه ، با کمال احترام به شما، پیامتان را شنیدم، اما فکر نمیکنم برای راهکار دادن، بتوانم شما را بپذیرم.
    تلاش میکنم فرزندم را بیشتر بفهمم، از این بایت ممنونم، اما میدانم که نمیدانید این پذیرش برای یک مادر، چقدر دشوار است…

    • امیر مهرانی
      پاسخ

      رضا جان من فرزندی ندارم و مدام که این مطلب رو می‌نوشتم به این فکر می‌کردم که اگر خودم بچه داشتم چه می‌شد. می‌تونستم باز هم این مطلب رو بنویسم یا نه. اما امروز به‌عنوان یک بازتاب دهنده وقتی می‌رم توی دانشگاه‌ها و تعداد زیادی آدم بی‌هدف رو می‌بینم و کسانی میان سر کلاس‌هام که امیدهاشون رو از دست دادن چون یک روزی اجبار انتخاب بالای سرشون بوده به خودم حق می‌دم که این مطلب رو بنویسم. چون من دارم نتیجه رو می‌بینم و شما درگیر خود ماجرا هستید. کار من همینه که نشون بدم اگر چگونه فکر و رفتار کنیم نتیجه‌اش چی می‌شه که این موضوع هم اگرچه با زبون ساده نوشته شده اما مبنای علمی مشخصی داره. شما از نوشته‌ی من برداشت منفی نکن. همین که تلاش می‌کنی فرزندت رو بیشتر بفهمی یعنی این متن اثرش رو گذاشته. شما اون قستمی از مطلب من رو پررنگ کن که قراره آدم‌ها با نگرانی‌هاشون باهم زندگی کنن. اون‌جایی که همه نگران همدیگه هستند و این باعث می‌شه بیشتر همدیگه رو منع کنن تا حمایت.

یک نظر بدهید