صبح در میدان ونک، کنار ایستگاه تاکسیها مسیر پیادهرو مثل همیشه نبود. از ملاصدرا که رد شدم، دیدم کل فضای عریض پیاده رو با نرده حصار شده و ماموران نیروی انتظامی دورتادور این حصار ایستادهاند. ونها را که دیدم انتظار داشتم همان ونهای آشنا برای خانمها باشد که نبود. جلوتر که آمادم دیدم تعدادی معتاد را روی زمین نشاندهاند و اطراف حصارها در حال نصب پلاکارتهایی با مزمون مضرات مصرف کراک و سرنوشت اعتیاد هستند.
تقریبا همهی عابرانی که از آن منطقه عبور میکردند این سوال را از یکدیگر میپرسیدند که: “ماجرا چیست؟” و بیشتر توجهشان بهسمت ماموران انتظامی بود. در همین زمان پیرمردی شروع کرد به اعتراض به این حرکت. فاصلهاش از من دور بود و نمیشنیدم که چه میگوید. اما فریاد یکی از مامورهای انتظامی را بهخوبی شنیدم که بهسینه پیرد مرد کوبید و گفت: “برو!” و اینطور بود که همه توجهها را بهخود جلب کرد.
آنقدری نایستادم و مسیرم را به سمت شرکت ادامه دادم. اما سوالات زیادی در ذهنم شکل گرفت. اینکه هدف واقعا چه بود؟ آیا قرار بود مردم نتایج فاجعه بار اعتیاد را ببینند؟ آیا آنچه که مردم به ذهن خود از تصویر امروز میسپارند، صورت آن معتادها بود یا مانور نیروی انتظامی؟ آیا این حرکت، رویکرد دعوت به همراهی داشت یا رویکرد ایجاد ترس و نگرانی؟ کدامشان موثرتر است؟ درست است که معتادهایی که کنار خیابان میخوابند، دچار فروپاشی هویت فردی و اجتماعی شدهاند، اما اینکه آنها را وسط یک میدان اصلی شهر به دیگران نشان دهیم چهتاثیری روی آنها میگذارد اگر یکدرصد امید به بازگشتشان باشد؟ آیا ما میخواهیم آگاهی بدهیم که اگر کراک مصرف کنید روزی در میدان ونک شما را نمایش خواهیم داد یا بگوییم که چه میشود که شخصی بهسمت اعتیاد گرایش پیدا میکند؟ میخواهیم بگوییم که جوانان، خانوادهها، مردم مراقب سلامتی خودتان و اطرافیانتان باشید یا بگوییم که اگر آلوده شدید، بهبدترین شکلها تنبیه میشوید؟ آیا ما میخواهیم آگاهی بدهیم یا … ؟
پینوشت: خواندن این مصاحبه با تولید کننده شیشه را پیشنهاد میکنم.
واقعیت همینه که تصویر حرکت قهرآمیز نیروی انتظامی توی ذهن میمونه و این شاید بیشتر از این که به خاطر خود ماهیت این مانور باشه، به خاطر بیشعوری خود مأمورایی باشد که اونجا هستن و از قدرتشون لذت میبرن و به خودشون اجازه میدن به سینهی پیرمردی بزنن که معتاد هم نیست و اتفاقاً یکی از «گروههای هدف» این همایشه و میشد به سؤالش جواب بدن و قانعش کنن و بره رد کارش.
واقعیت همینه که تصویر حرکت قهرآمیز نیروی انتظامی توی ذهن میمونه و این شاید بیشتر از این که به خاطر خود ماهیت این مانور باشه، به خاطر بیشعوری خود مأمورایی باشد که اونجا هستن و از قدرتشون لذت میبرن و به خودشون اجازه میدن به سینهی پیرمردی بزنن که معتاد هم نیست و اتفاقاً یکی از «گروههای هدف» این همایشه و میشد به سؤالش جواب بدن و قانعش کنن و بره رد کارش.
واقعا متاسف شدم…
این راهش نیست..
یادمه شما توی کلاس شناخت تواناییها گفتید اگر نسبت آدمهای مثبت به منفی از یه حدی بیشتر باشه میتونن تاثیر مثبت روی بقیه بذارن ولی اگر کمتر باشه یا کار خیلی سخت میشه یا کاری نمیشه کرد.
من دیگه هیچ حس مثبتی به کشورم و اکثریت مردمش ندارم. به هیچ وجه ناراحت نمیشم اگر کشور از هم بپاچه و نابود بشه و حتی اسمی ازش نمونه. البته بدون خون و خونریزی… اون مردمی که کمک میکنن جامعه و حکومت به این شکل در بیاد انقدر زیاد شدن که دیگه سخته بشه اوضاع رو تغییر داد! مگه جامعه و حکومت از چیزی غیر از مردم همین کشور تشکیل شده؟
شاید خیلی منفی فکر میکنم ولی انصافا حقیقت همینه، شاید با یه کم تلورانس! هر کاریش میکنی میبینی همینه! یه جورایی باید بی تفاوت بود یا فرار کرد. از طرفی هم میدونم سرزمین موعودی وجود نداره که آدم فرار کنه اونجا…
سلام آقای مهرانی. می خواستم تشکر کنم از مطالب خوبتون. ولی من هم فکر میکنم، جامعه ما اصلاح پذبر نیست. چون نهادهایی که مسولیت حفظ و سیانت اخلاق و هویت اجتماعی را در جامعه بر عهده دارند، خودشان تا خرخره در فساد و لجن گرفتارند و تغییر بنیادی این نهادها مستلزم تغییر این رژیم است. اخلاقیات در جامعه ما سالهاست که دیگر محلی از اعراب ندارد. و متاسفانه کاری نمی توان کرد! البته این نظر شخصی من است
چقدر ناراحت کننده. این آدما یه روزی برا خودشون کسی بودن شخصیتی داشتن دلیل نمی شه الان باهاشون اینجوری رفتار شه.بجای اینکه بیان کمکشون کنن بدتر خوردشون می کنن. و متاسفانه از این کار لذت می برن.این آدما آدمای خاص و جدای از بقیه نیستن اینا هم از مردم خودمون هستن.هرکسی به شکلی متفاوت. متاسفانه مشکلات ما ریشه توی ذهن خود ما داره.(البته منظورم همه آدمای ما نیست).
زمانی که ما چاه را نشان می دهیم به جای راه همین می شود، از یک طرف اورژانس اجتماعی را می گذاریم برای رسیدگی به اوضاع افرادی مانند این و تبلیغ می کنیم که قرار است یک چنین مسائلی از طریق این اورژانس مورد رسیدگی قرار گیرد و از طرفی خودمان یادمان می رود که دقیقا باید چه کار کنیم؟
فرد معتاد نهایتا سرنوشت خود و خانواده اش را تحت تاثیر قرار می دهند ولی عده ی بسیاری هستند که با یک تصمیم یا عمل نابه جا بر سرنوشت میلیون ها نفر اثر می گذارند با آن ها باید چه کرد؟
متاسفم.
سلام آقای مهرانی واقعاً مطلب قابل تاملی هست. بالاخره اعتیاد یک بیماریه یا بزهکاریست؟ اگر شعارمون این هست که اعتیاد یک بیماریست که نیاز به درمان داره پس چرا نیروی انتظامی بانی این کار هست اونم زمانی که خلافی از فرد معتاد سر نزده جز اینکه تصمیم گرفته خودش را نابود کنه. به جای اینها اگر چند تا مواد فروش را معرفی می کردند باز شاید بهتر بود (البته این هم راه درستی نیست)
دعوتتان می کنم به دیدن
http://doctorshiri.com/fa/content/11759/%d8%aa%d8%ba%db%8c%db%8c%d8%b1%db%8c-%da%a9%d9%88%da%86%da%a9-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d8%ba%db%8c%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-2/