دارم کم‌کم به این نتیجه می‌رسم که باید بخشی برای مطالب مربوط به تاکسی‌ها و آژانس‌ها در این بلاگ باز کنم. چیزی مثل تاکسی‌گرافی. هر چند وقت برخوردی با راننده‌های دارم که نکات جالب توجهی دارند. شاید دلیل این اتفاقات این است که این گروه از جامعه ارتباط زیادی با آدم‌های مختلف دارند و داستان‌های زیادی برای تعریف کردن. اما این‌بار داستان مربوط به برخورد با راننده تاکسی خاصی نیست بلکه موضوع برخورد با نوع نگاه یک راننده تاکسی است.

چند سال پیش آقای در تلویزیون گاهی برنامه داشت (اسمش را بخاطر نمیارم) اما موی و ریش سفید و بلندی داشت و منبع اشعار و جملات عامیانه‌ای بود که در کوچه و بازار تهران خوانده می‌شد یا پشت ماشین‌ها نوشته می‌شد. به دلیل جذابیتی که فرهنگ عامه برایم داشت یکی از طرفداران پر و پاقرص برنامه‌هایش بودم. حالا مدت‌هاست که خبری ازش نیست و نمی‌دونم که زنده هستند یا نه.

توی تاکسی نشسته بودم و یک تاکسی پیکان جلوی ماشینی که من سوار آن بودم حرکت می‌کرد. احتمالا این جمله را پشت ماشین‌ها دیده‌اید که نوشته:‌”لعنت بر چشم بد“. پشت این تاکسی نوشته بود: “رحمت بر چشم خوب!

این جمله برای من اینقدر جالب توجه بود که برای این‌که مطمئن بشم درست خوندم چندین بار جمله را مرور کردم. بعد یادم افتاد که ما همیشه درصدد دفاع خود از شر و بدی هستیم و همیشه در انتظار رخ دادن اتفاق‌های بد و لعنت فرستادن. این جمله را که خواندم احساس می‌کردم راننده تاکسی همان ماشین که شبیه آن آقای مو سفید تلویزیون است احتمالا نشسته کنار من و با لبخندی می‌گوید چرا چشم بد؟ چرا لعنت؟ چرا چشم‌های خوب رو نبینیم؟ چرا به‌جای لعنت، رحمت نفرستیم؟

تاکسی از پیچ خیابانی پیچیده بود…

——————————————————————————————————————————————————

این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است. شما می‌توانید مشترک خورا ک این بلاگ شوید.

کارگاه پرسنال برندینگ 20 بهمن ۱۳۹۰

برای آگاهی از دوره‌های آموزشی در خبرنامه آموزشی عضو شوید.

من را در توییتر و گوگل+ دنبال کنید.

نمایش 0 دیدگاه
  • ammar
    پاسخ

    رجوع کنید به تاکسی نوشته ها
    سروش صحت

  • امیر مهرانی
    پاسخ

    @ammar نمی‌دونستم همچین چیزی داره. کتاب چاپ شده است؟

  • MohsenA
    پاسخ

    احتمالا این شخص مرحوم آقاسی نبودن؟

یک نظر بدهید