نمیخواهم هر روز بدوم
هرچقدر که با دیویدن دمخور باشم باز نافی آن نیست که برخی روزها دچار رخوت و سستی نشوم و حال و حوصله دویدن نداشته باشم. از شما چه پنهان بسیاری روز
هرچقدر که با دیویدن دمخور باشم باز نافی آن نیست که برخی روزها دچار رخوت و سستی نشوم و حال و حوصله دویدن نداشته باشم. از شما چه پنهان بسیاری روزها همین حال را دارم. در آن مواقع به هر توجیهی متوصل میشوم تا برنامه دویدن را تعطیل کنم. یکبار با توشیهیکو سکو، دوندهی المپیک، مصاحبهای میکردم. تازه بازنشسته شده بود و او را مربی تیم S&B کرده بودند. از او پرسیدم: "تابهحال پیش آمده دوندهای در سطح شما روزی بخواهد بدود و بهجایش دوست داشته باشد در خانه بخوابد؟"
لحظاتی خیره نگاهم کرد و سپس با صدایی که از طنینش پیدا بود چه سوال احمقانهای را باید جواب دهد، گفت: "مسلما هر روز!"
- هاروکی موراکامی، کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
چند روز پیش داشتم با یکی از خوانندگان وبلاگ چت میکردم که ازم پرسیدن شما هر روز برای همه کارها برنامهریزی دقیق انجام میدید؟ جواب من قطعا منفی بود. بعد از این جواب قطعی منفی آن شخص گفت خیالم راحت شد.
زمانبندی عالی، برنامهریزی دقیق، هر روز پرانرژی بودن، لبخندهای هر روزه، امیدوار بودن در هر لحظه، همه کارها رو مرتب و منظم پیشبردن به نظرم یک افسانه بیش نیست. افسانهای که گاه از طریق کتابهای موفقیت به ذهن ما القاء میشود و تصویری که از موفقترین آدمها در ذهن ما شکل میگیرد ایناست که آنها افرادی هستند که هر روز خود را برنامهریزی میکنند، هر روز پرانرژی و خوسحال هستند و ...
این موضوع به نظرم دو اشکال دارد. اشکال اولش این است که این نوع برداشت از موفقیت باعث میشود تا جایگاه موفقیت برای ما دستنیافتنی شود. با خودمان میگوییم من که نمیتونم هر روز خوشحال باشم، هر روز برنامهریزی کنم و هر روزم را با الگویی مناسب پیش ببرم. پس من نمیتوانم موفق بشوم. اشکال دوم این است که شادی مطلق و ناراحتی مطلق از نظر من هیچ فرقی باهم ندارند. ما زمانی تاثیر شادی را درک میکنیم که ناراحت بوده باشیم و زمانی ناراحتی برما ضربه میزند که شاد بوده باشیم. در همان دورههای ناراحتی و نارضایتی است که میخواهیم کاری برای خود انجام بدهیم و شرایط را تغییر دهیم. همان ناراحتی عامل حرکت ما میشود. تغییری در الگوی کار و زندگی خود میدهیم و خوشحال میشویم.
در نهایت اینکه مجموعه روزهای زندگی ما مجموعه روزهای خوب و بد است. مجموعه روزهایی که از عملکرد خود رضایت داریم یا نداریم. اما آنچه که مهم است برآیند همواره رو بهرشد مجموعه رضایتها و نارضایتیها است.
بله! توشیهیکو سکو و هاروکی موراکامی هر روز نمیدوند. به شما قول میدهم برایان ترسی و آنتونی رابینز هم روزهایی را در زندگی خود دارند که طبق برنامههای دقیق پیش نمیرود. اما این افراد در نهایت بهکاری که انجام میدهند پایبند هستند و برآیند کاریشان همواره رو بهرشد است.
من هم هر روز برنامهریزی دقیق نمیکنم. فقط سعی میکنم روند حرکتم رو به رشد باشد. همین!