چند وقت اخیر ابهاماتی از طرف برخی از مخاطبها، همکاران و مشتریان درباره مدل کاریام مطرح شده که لازم دیدم توضیحاتی را درباره شرایط همکاری خودم با شرکت چارگون ارائه بدم. در پنجسال گذشته این شانس رو داشتم که کارمند شرکت چارگون باشم و در کنار افراد فوقالعادهای کار کنم. در طول همکاریام با این شرکت دورههای شناخت تواناییها و فعالیتهای کوچینگ من بهشکل مستقل ادامه داشت و دوستانی که در دورهها شرکت کردند میدانند که همین دورهها هم در محل شرکت چارگون برگزار میشد و در حال حاضر هم همینطور است.
تا پایان سال 93 همکاری من با شرکت چارگون بهشکل تمام وقت بود و بهعنوان رئیس واحد توسعه و تعالی این شرکت انجام وظیفه میکردم. اما در همین سال حجم فعالیتهای مستقل من گسترش پیدا کرد و شیوهی کارم با فعالیت تمام وقت برای یک شرکت همخوانی نداشت. به همین دلیل با توجه به توافقی که انجام شد قرار شد تا از ابتدای سال 94 بهصورت تمام وقت در خدمت شرکت نباشم و در قالب فعالیت نیمهوقت و مشاورهای با شرکت همکاری کنم. با توجه به این تغییرات مجموعه خدمات آموزشی و مشاورهای که در حال حاضر ارائه میدهم مستقل از شرکت چارگون است.
خاطره اول: چگونه با چارگون آشنا شدم؟
خاطرم هست زمانی که شرکت خودم را داشتم با یک مجموعه پتروشیمی در حال مذاکره بودم که یکی از راهکارهای شرکت را به آنها بفروشم. بعد از مدت قابل توجهی مذاکره متوجه شدم که آنها نسبت به دریافت خدمات از من تمایلی ندارند. پیگیر موضوع شدم و متوجه شدم تصمیم گرفتهاند از شرکتی با نام چارگون خرید کنند و متوجه شدم که راهکار شرکت من توسط شرکت چارگون زیر سوال رفته.
خاطرم هست که چقدر عصبانی بودم. برای شرکت کوچکی که داشتم فروش به آن مجموعه پتروشیمی میتوانست متحول کننده باشد اما در رقابت با یک شرکت بزرگتر باخته بودم. چند ماهی گذشت و اوضاع احوال شرکتم بهم ریخته بود و با شریکم در حال جمع کردن دفتر و دستکمان بودیم که یکی از دوستان قدیمی برای انجام یک پروژه با من تماس گرفت. آدرس را ازش گرفتم و رفتم به محل مورد نظر و خودم را مقابل ساختمان چارگون دیدم. در نهایت همین ارتباط باعث شکلگیری رابطهی خوبی شد و همکاری من با چارگون شروع شد.
خاطره دوم: اولین ملاقات با شاهین طبری
اولین ملاقات من با شاهین طبری هم که حالا به دوستیاش افتخار میکنم جالب توجه بود. شاهین آن زمان مدیرعامل مجموعه بود و سمت اجرایی داشت. بعد از دو سه جلسه گفتگو با احسان پرتو یکی از معاونین، قرار شد جلسهای با شاهین داشته باشم. روز جلسه کت و شلوار رسمی پوشیدم (لباسی که کم پیش میآید در تن من ببینید) و رفتم به طبقه هشتم ساختمان چارگون. منتظر بودم که آقای طبری به دفترشان بیایند. مدتی گذشت، یک نفر با تیشرت و شلوار جین وارد شد، من نگاهی بهش انداختم و سرم را برگرداندم. تصورم این بود که از پرسنل شرکت است. بعد با یک لبخند به پهنای صورت و صدای محکم آمد روبرویم و گفت سلام طبری هستم! راستش کمی دستپاچه شدم و اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که چرا مدیر عامل یک شرکت باید با تیشرت به جلسه بیاد و من باید با کتوشلوار حضور داشته باشم. در واقع به خودم میگفتم کاش میدونستم آقای طبری تیشرت میپوشه که من هم بدون کت و شلوار میامدم. این ماجرا هم شد خاطرهای که هنوز وقتی تعریفش میکنیم کلی میخندیم.
خاطره سوم: سمینارها
اگر از دنبال کنندگان شرکت چارگون باشید میدانید که هرسال سمینار سالیانهای را برای مشتریان خود برگزار میکند. گردهمایی که پذیرای بیش از هزار نفر در یک روز است. برای برگزاری این رویداد مجموعه همکاران در شرکت از چند ماه قبل تلاش میکنند تا برنامه با کیفیت فوقالعادهای پیش برود. این شانس رو داشتم که از اولین سمینار عضو تیم اجرایی این رویداد باشم. پشت صحنه برگزاری این سمینار بسیار جذاب است. در اولین رویداد دنبال یک نفر میگشتیم که مجری برنامه شود. راستش نمیدونم چطور شاهین طبری و فرزاد رحمانی (مدیرعامل) دست بهیکی کردند و من شدم مجری. آن زمان تجربهام کمتر از حالا بود. لحظهای که رفتم روی سن سالن همایشهای هتل المپیک سلام کردم و بعد یادم رفت باید چه میگفتم. چند ثانیهای ذهنم خالی شد و فقط زل زدم به چشمان مهمانان در سالن.
بعد از این برنامه دوستان توضیح دادند که برنامه این بوده که من مجری بشم و از قبل بهش فکر کرده بودند. همین شد رسم این سمینارها و من شدم مجری ثابت برنامه. مجموعهای از خاطرات هم در همین پروسه مجریگری هست که گفتنش از حوصله این متن خارج است. در هر دوره هم من کلی غرغر میکردم که نمیخواهم مجری باشم اما دست آخر نفر اولی که برنامه را شروع میکرد خودم بودم. تا سمینار آخری که قرار شد مدل برنامه را عوض کنیم و بدون مجری برنامه برگزار بشه و خلاصه من هم شانس غرغر کردنم را از دست دادم. (اعتراف میکنم غرغر کردن من و توجیه کردن دیگران برای اینکه من باید مجری باشم بخش خندهدار و جذاب پشت صحنهای بود.)
قدردانی
در طول 16 سال سابقهی کاریام با شرکتهای زیادی کار کردهام. چه بهعنوان کارمند، چه بهعنوان مشاور یا حتی پیمانکار پروژه. بدون شک در تمام این سالها چارگون بهترین شرکتی بوده که در آن مشغول بهکار بودهام. طبیعتا نیازی نیست که این موضوع را از سر تعارف بگویم نه چارگون به تعارفهای من نیازی دارد و نه من از تعارف کردن منفعتی میبرم. اما ویژگیهای مثبت قابل توجهی درباره چارگون وجود دارد که همکاری با این شرکت را برای من لذت بخش کرد. طبیعتا این حرف من به معنی مطلقا مثبت بودن نیست که چنین شرایطی هرگز وجود ندارد. چارگون هم مثل هر شرکت دیگری مجموعهای از ویژگیهای مثبت و نقصها را باهم دارد. برای من اما ویژگیهای مثبت این شرکت بیشتر بوده است. از نوع ارتباطات در چارگون لذت بردهام و دوستان ارزشمندی را پیدا کردم که گفتگوهایشان نه فقط در زمینه کار که در کلیات زندگی به من بسیار کمک کرد. در طول همکاریام در شرکت اشتباهاتی هم داشتهام که همواره فرصت گفتگو درباره آنها فراهم بوده و همین هم باعث یادگیری بیشتر و شکلگیری انگیزههای بیشتر میشده است.
در هر صورت در یک کلام باید بگم که از بودن در این شرکت مسرورم و خوشحالم که کماکان همکاریام را با چارگون ادامه میدهم و فرصت تاثیرگذاری در این شرکت را دارم و قطعا پیشرفتها و موفقیتهای چارگون عمیقا خوشحالم خواهد کرد.