حتما شما هم دوستانی دارید که وقتی شروع به صحبت میکنند مدام به این فکر میکنید که کی صحبتش تمام میشود و شما را به حال خودتان رها میکند. شاید هم شما از آن دسته از آدمها باشید که وقتی شروع به صحبت میکنید دیگر به سادگی متوقف نمیشوید و طرف مقابلتان با مجموعه کلماتی که به سمتش پرتاب میکنید خفه میشود. انسان نیاز مبرمی به شنیده شدن دارد. هیچکس دوست ندارد وقتی در حال صحبت است شنوندهاش از هر راهکاری برای خلاصی از دست حرفها استفاده کند. اما باید بپذیریم که بعضی از ما چنان حرف میزنیم که فرصت نفس کشیدن را نه به خودمان و نه به شنونده میدهیم. جالب است که بدانید حرف زدن برای ما ایجاد لذت میکند و میزان ترشح هورمون دوپامین که منشاء لذت در ما است با میزان صحبت کردن رابطهی مستقیم دارد. هر چقدر بیشتر حرف میزنیم دوپامین بیشتری ترشح میشود و در نتیجه لذت بیشتری را هم تجربه میکنیم.
گفتگو کردن با هر فردی شامل سه مرحله است. در مرحله اول صحبت ما مرتبط با اصل موضوع است و همهچیز خوب پیش میرود. در مرحله دوم شاخ و برگهای دیگری هم به صحبت اضافه شده و ما در مییابیم که از موضوع اصلی دور شدهایم. در این شرایط شنونده خسته شده است و دیگر به ما توجه نمیکند. دقیقا در این مرحله باید گفتگو را متوقف کرد و به شنونده فرصت داد که گفتگو کند و به بحث برگردد. اما دقیقا در همین موقعیت ما وارد مرحله سوم میشویم و بهجای اینکه به قربانیمان فرصت گفتگو کردن بدهیم، بیشتر با او حرف میزنیم و در نهایت نتیجهای کاملا معکوس بدست میآوریم.
برخی افراد علاقه دارند زیاد صحبت کنند چون این مسئله را روشی برای تاثیرگذاری بیشتر میدانند و فکر میکنند با حرف زدن بیشتر میتوانند قدرت خود را بیشتر نشان دهند. اما باید دقت داشت که زیاد حرف زدن نتیجهی معکوس دارد و در واقع از یک جایی به بعد دیگر کسی شما را نمیشنود و بیشتر بهعنوان فردی آزار دهنده شناخته میشوید.
مارتی نمکو از مجریان رادیوی ملی آمریکا میگوید که مراحل حرف زدن مثل چراغ راهنمایی است. 20 ثانیه اول گفتگو چراغ سبز است و شنونده به حضور تمام به حرفهای شما گوش میدهد. اثر گذاری حرفهای ما در 20 ثانیه دوم کاهش پیدا میکند و اگر صحبت خود را ادامه بدهیم شانس از دست دادن توجه مخاطب را بالا میبریم و در این مرحله چراغ زرد میشود. بعد از گذشت این 40 ثانیه چراغ قرمز شده و شما توجه مخاطبتان را از دست دادهاید. مسئله اینجاست که کسی که شروع به حرف زدن میکند حس گذر زمان را از دست میدهد و در کلماتش غرق میشود. بنابراین اگر احساس میکنید زیاد صحبت میکنید تلاش کنید این موضوع را در خود تقویت کنید که 20 ثانیه و 40 ثانیه چقدر زمان است. هرچقدر شما احساس شفافتری به گذشت این زمان داشته باشید بهتر میتوانید گفتگوهایتان را مدیریت کنید.
در نهایت آنچه که باید تلاش کرد اتفاق بیافند تبدیل حرف زدن به گفتگو و محاوره است. برای تبدیل شدن حرف به گفتگو معمولا پرسش ابزار بسیار مناسبی است. برای اینکه بدانید شما جزو دسته از آدمهای حراف هستید به گفتگوهای گذشتهی خود فکر کنید. آیا کسانی که با آنها حرف میزنید قالبا در گفتگو با شما مشارکت دارند یا مثلا نگاهشان دیگر به شما نیست یا سرشان به موبایلشان گرم است و هر از آگاهی صرفا برای اینکه شما ناراحت نشوید میگویند اوهوم!
اگر این نشانهها را در گفتگوهای گذشتهی خود مییابید به احتمال زیاد شما جزو دستهی حرافها هستید و بهتر است اعتیاد به حرف زدن را در خود تعدیل کنید.
پینوشت: این مطلب برداشتی بود از مطلبی مشابه در اینجا.