در آستانه سال نو برای یک لحظه فقط تو هستی
سوالاتی برای دیدن شیوه بودنمون در رابطه
با نزدیک شدن به پایان سال میخوام از هر یک از شما عزیزان که امسال متنهای سرنخ رو دنبال کردید تشکر کنم و بگم قدردانتون هستم. در قسمت این هفته به بهونهی روزهای پایانی امسال که ممکنه لحظاتی رو با خودمون خلوت کنیم و سالی که گذشت رو مرور کنیم، قصد دارم فضایی برای تأمل ایجاد کرده و دعوتتون کنم تا لحظهای مکث کنید. قراره مکث کنیم و به اینکه توی روابطمون امسال "چگونه بودیم" نگاهی بندازیم.
تصمیمات سال نو عمدتاً از جنس تغییرات بیرونیه، اهداف شغلی، تارگتهای مالی، رسیدن به وزن ایده ال، خریدن اون ماشینی که دلم میخواد، شروع عادتای جدید رفتاری، رفتن به اون سفری که آرزوشو دارم و …
حالا این بار بیا روی خودت و درونت و شیوهای که توی روابطت اثر میذاره تمرکز کن! الگوهایی که به صورت تکرارشونده باهاشون وارد ارتباط میشی، نگاهی که به خودت به عنوان شریک عاطفی داری، انتظاراتی که از طرف مقابلت داری، توقعی که از یه رابطه ایده ال داری، رفتارهایی که اتوماتیک توی بحران و فشار ازت سر میزنه و نمیدونی چه اثراتی رو طرف مقابلت میذاره و هزاران جنبه مختلف دیگهای که حداقل نیمنگاهی بهش انداختن این آخرسالی خالی از لطف نیست و شاید بشه تو سال جدید روی یکیش مانور بدی و درموردش آگاهانهتر عمل کنی.
در این سیزده قسمتی که منتشر شد سعی کردم در زمینه موضوعات و دغدغههای پررنگ روابط از دریچه برداشت خودم سرنخهایی رو باهاتون به اشتراک بگذارم و الان برای هر کدوم از اون روایتها سوالاتی رو مطرح میکنم تا از خودمون بپرسیم و جوابهامون باعث شه روی مسائلی ذرهبین بندازیم و بیشتر ببینیمش. اگر در رابطه هستید این سوالات رو در قبال همسر یا شریک عاطفیتون پاسخ بدید، اگر در رابطه عاطفی نیستید جواب این سوالات میتونه در قبال فردی باشه که بیشترین ارتباط رو باهاش دارید.
(اگر متنها رو نخوندید پیشنهاد میکنم ابتدا هر متن رو بخونید و بعد این سوالات رو از خودتون بپرسید.)
سرنـــخ "نقطه پایان واقعاً کجاست؟"
از خودت بپرس:
من بخاطر اینکه بهم نیاز داره احساس ارزشمندی میکنم یا بخاطر خودم و کسی که هستم خودم رو دوست داشتنی و مقبول میدونم؟
اگر در این حوزه خاص دیگه به من نیاز نداشته باشه، خودم رو چگونه در زندگی او تعریف خواهم کرد؟
کارهایی که برای او میکنم به این دلیله که عاشقش هستم یا میخوام اونو تحت کنترل و قدرت خود داشته باشم؟
آیا وابسته بودن اون بهم احساس مهم بودن رو به من القا میکنه؟
2. سرنـــخ "فهمیدی اما نخواستی ببینی"
از خودت بپرس:
آخرین باری که در رابطه چیزی که آزارم میداد رو نادیده گرفتم کی بود؟
به چه بهونهای موندنم توی رابطه رو برای خودم توجیه کردم؟
اگر دوست صمیمی من همین مسئله من رو با همسر یا پارتنرش برام تعریف کنه، من بهش چه چیزهایی میگم؟
آخرین باری که کسی بهم آسیب زد و من به جای خشمگین شدن و مراقبت از خودم، اونو بخشیدم و بعدش خودم رو سرزنش کردم کی بود؟
3. سرنـــخ "به نظر تو کار درستی کردم؟!"
از خودت بپرس:
آیا من واقعاً راهنمایی میخوام یا میخوام کسی اون چیزی رو که قبلاً قبولش کردم و بهش معتقدم رو تأیید کنه؟
اگه هیچکس از اطرافیانم باهام موافق نباشه، باز هم همین کار رو میکنم؟
اگه به قضاوت و تشخیص خودم بسنده کنم چه اتفاقی میفته؟ چه حسی رو تجربه میکنم؟
آیا میرم با اونایی که مثل هم فکر میکنن و احتمال تایید من رو دارن مشورت میکنم یا با آدمهای با طیفی از نظرات متفاوت مسئلهم رو درمیون میذارم؟
4. سرنـــخ "هرچی کمتر از من بدونی، بهتره"
از خودت بپرس:
مسائلم رو با کسی درمیون نمیذارم چون واقعاً برای استقلالم ارزش قائلم یا از کنترل شدن توسط طرف مقابل میترسم؟
اگه به هیچکس اجازه ورود به دنیای شخصی خودم رو ندم چطور میتونم صمیمیت واقعی رو تجربه کنم؟
من با نگفتن و سکوتهام از چه چیزهایی درون خودم دارم محافظت میکنم؟
واکنش من زمانی که احساس میکنم کسی قصد نزدیک شدن به من رو داره چیه؟ آیا فاصله گرفتن من گاهاً به معنای ترس و محافظته یا نمیخوام زیر بار مسئولیت این رابطه رو برم؟
5. سرنـــخ "تو قرار نیست اون کلیدی باشی که همهی قفلهای جهان رو بتونه باز کنه"
از خودت بپرس:
آیا حتی زمانی که مطمئن نیستم اصرار دارم با مهارت و دانا به نظر برسم؟
آیا درخواست کمک به من احساس ضعف و کم بودن میده؟
چقدر انرژی صرف تظاهر به پرفکت بودن میکنم؟
بدترین اتفاقی که ممکنه با پذیرفتن "نمیدونم"،"بلد نیستم" و بیان هر ضعفی از سمت من بیفته، چیه؟
6. سرنـــخ "میخوای به جای تو نفس بکشم؟"
از خودت بپرس:
به دیگری کمک کردن و انجام کارها برای او، چه سود و منفعتی برای خودم داره؟ چه نیازی رو از من برطرف میکنه؟
آیا من اجازه میدم دیگری درخواست کنه یا قبل از بیان او خودم برای پاسخ دادن بهش دست به کار میشم؟
اگه همه بارها رو من برنمیداشتم و مسئولیت بقیه رو به دوش نمیکشیدم، بازم احساس ارزشمندی به خودم داشتم؟
آیا خواسته و نیازهای خود من هم به میزانی که من برای او فراهم میکنم دیده شده و مورد توجه قرار گرفته؟
7. سرنـــخ "این وزنه با یه زنجیر به پای خودت وصله، هرجا بری با خودت میبریش"
از خودت بپرس:
به جز دستاوردها و موفقیتهام، ارزش من تو چه چیزهای دیگری تعریف میشه؟
آیا با وجود انجام کارهای مختلف باز هم احساس رضایت از خودم ندارم؟
چه کسی انتظاراتی که از خودم برای برآورده شدن دارم رو تعیین کرده؟ آیا الان هم همونا رو انتخاب میکنم؟
اگه همونقدر که برای انجام دادن و رسیدن و تیک زدن، برای "بودن و تجربه کردن" ارزش قائل باشم، چه چیزهایی تغییر خواهد کرد؟
8. سرنـــخ "رابطه مثل قورمه سبزیه یا شایدم آبگوشت!"
از خودت بپرس:
من معمولاً چجوری با اختلاف نظرها برخورد میکنم، اجتناب و فاصله، عصبانیت و جنگیدن یا ایستادن برای حل و فصل کردن ماجرا ؟
وقتی بچه بودم چجوری یاد گرفتم با عصبانیت و ناراحتیهام کنار بیام؟ شبیه شیوه کنار اومدن الآنمه یا فرق داره؟
رابطه ایده آل از نظر من چه فاکتورایی داره؟
وقتی دقیقاً چه اتفاقی میفته از نظر من تعارض اتفاق افتاده؟ و چه اثری روی رابطه میذاره؟
9. سرنـــخ "چرا همش من باید برای تو قدم بردارم؟"
از خودت بپرس:
چه قوانین نانوشته یا حتی ناگفتهای داره در رابطه ما رعایت میشه؟
تلاشهای من از روی عشقه یا از روی وظیفه و مسئولیت؟
آیا من خیلی بیشتر از چیزی که دریافت میکنم دارم سرویس میدم و خودم نادیده گرفته میشم؟
اگه من تلاشم رو نسبت به طرف مقابل قطع کنم و دیگه سعی بر حفظ رابطه به هر قیمتی نکنم چه اتفاقی میفته؟
10. سرنـــخ "چند بار دیگه باید سر همین موضوع دعوا کنیم؟"
از خودت بپرس:
از گذشته به حال چه موضوع حل نشدهای رو توی ذهنم با خودم حمل میکنم؟
حس مشترکی که توی اکثر روابطم به خودم دارم چیه؟
کدوم عادتهاست که بعدش عموماً میگم دست خودم نیست بازم همون کارو کردم؟!
نقش خودم در این الگویی که با آدمهای مختلف تکرار میشه چیه؟
11. سرنـــخ "این وظیفه نیمه گمشدهمه، نه من!"
از خودت بپرس:
توی رابطههام بیشتر به دنبال اینم که طرف مقابلم با من همراستا باشه یا من رو به چالش بکشه و جنبه متفاوتی رو ببینه؟
آیا پیش اومده توقع داشته باشم به جای اینکه ضعف خودم رو برطرف کنم منتظر باشم طرف مقابلم بیاد و اون نقص رو کامل کنه؟
اگر توی رابطم هیچ تلاشی برای فهم تفاوتها و سازگاری متقابل نکنم، چه چیزی رو از دست میدم؟
در روابطم چقدر خودم رو پیرو تصمیمهای طرف مقابل حس کردهام؟ یا حداقل برام سوال شده که خواسته خودم بود یا تحت تاثیر خواسته او شکل گرفت؟
12. سرنـــخ "این اونی نبود که من میخواستم!"
از خودت بپرس:
آیا تا حالا پیش اومده که یک ویژگی منفی از کسی باعث شه تمام ویژگیهای مثبت او رو هم نادیده بگیرم؟
آیا انتظار دارم شریک عاطفیام همیشه من رو در اولویت قرار بده یا میپذیرم که اون هم زندگی شخصی و نیازهای خودش رو داره؟
ایدهآل من از عشق و رابطه از کجا شکل گرفته؟ فیلمها، کتابها، تجربیات خانوادگی یا روابط قبلی؟
چه ویژگیهایی از شریک عاطفیام رو ابتدا جذاب میدیدم اما بعد باعث ناراحتیام شد؟
13. سرنـــخ "چقدر دلم برای خودم تنگ شده!!"
از خودت بپرس:
در چند سال گذشته، چه چیزهایی رو که یه زمانی برام مهم بودن، به خاطر رابطه کنار گذاشتهام؟ آیا دلم برای آنها تنگ شده؟
اگر بخوام لیستی از فعالیتهایی که فقط برای خودم و بدون حضور او انجام میدهم بنویسم، چه تعداد و شامل چه مواردی خواهد بود؟
آیا احساس تنهایی، دلیل اصلی وقتگذرونیم با اونه، یا واقعاً از کیفیت تعاملاتمون لذت میبرم؟
میونه من با تنهایی وقت گذروندن چطوریه؟ احساس بی هدفی دارم و نمیدونم چیکار کنم یا فضای شخصی و فعالیت شخصیم رو دارم؟
قرار نیست فوراً برای این سوالات پاسخ پیدا کنیم! فقط با خودمون مکث کرده و بهشون فکر کنیم یا حتی بعضیاشون رو با طرف مقابل مطرح کرده و باهم درموردش حرف بزنیم.
پیشاپیش سال خوبی رو براتون آرزو میکنم و امیدوارم در سال جدید با آگاهی عمیقتر، تصمیمات جسورانهتر و اقدامهای به جا روابط خوبی رو تجربه کنید.