وقتی آدمها را سپید و سیاه نگاه کنیم کار را برای خودمان سخت میکنیم. آدمهای سپید در چشم ما آدمهای بینقص هستند و آنقدر مجذوبشان میشویم که فکر میکنیم آنها فرشتههای روی زمین هستند. بعد کافی است از این فرشتهها خطایی سر بزند. همان فرشتههای دیروز در نگاه ما تبدیل به دیوهای امروز میشوند. تا دیروز طرفدارشان بودیم و حالا منتقدشان شدهایم. واقعیت اینست که این مشکل آدمهای مقابل ما نیست بلکه مشکل نگاه ما به آدمهاست. آدمها، خوبی و بدی را با هم دارند و این ما هستیم که نمیپذیریم که آنها حق اشتباه کردن دارند. این داستان روی دیگری هم دارد. آدمها در چشم ما تا زمانی فرشتهاند که از ما تعریف کنند و اگر حرفی بزنند که ناخوشایندمان باشد میروند در لیست سیاه. توجه داشته باشید که این نوع نگاه با انتخاب محدود کردن سطح ارتباط با آدمها متفاوت است. انتخاب سطح ارتباط یعنی من براساس رفتارها و اتفاقات تکراری در رابطه تصمیم میگیرم با کسی در ارتباط باشم یا نباشم. اما حالت مشکلدار موضوع زمانیست که من از چیزی ناراحت میشوم یا حرفی را شنیدهام که خوشایندم نبوده یا فکر میکردم طرفم از آسمان افتاده و حالا روی دیگری را دیدهام و طرفم را میگذارم در لیست سیاه. اینجا مسئله طرف مقابل نیست بلکه نگرش خود شماست. معمولا آدمهای کمالگرا چنین نگاهی به دیگران دارند. آنها همه چیز را عالی میخواهند و حق خطا نه به خودشان و نه به دیگران نمیدهند.
لینک این پست در کانال مربی: در باب نگاه سپید و سیاه به آدمها