مشورت کردن همیشه میتونه روش موثری برای حل پیچیدگیهای تصمیمگیری باشه. اما مشورت با بعضی افراد نهتنها پیچیدگی را کم نمیکنه که بدتر مسائل را پیچیدهتر میکنه. دوستی روزنامهنگار میگفت با یک روزنامهنگار شناخته شده که نقش راهنما و مرشداش را داشته درباره آینده کارش مشورت میکرده. روزنامهنگار باتجربه به این فرد جوان گفته که روزنامهنگاری آخر و عاقبت نداره و بهتره بری تو کار صادرات و واردات و من بعد از این همه سال کار کردن چیز زیادی در زندگی ندارم (از نظر منابع مالی) و ... روزنامهنگار جوان هم دچار این تناقض بود که با عشق و علاقهاش چه کند و با کسب درآمد چطور کنار بیاید. بعضی آدمها بهدلیل داشتن تجربههای ناموفق یا احساس سرخوردگی یا حتی نرسیدن بهچیزی که حقشان بوده دیگران را از انجام آن کار منع میکنند. مثلا برنامهنویسی که بهدگیران میگوید اینکار همهاش بدبختی است یا دندانپزشکی که میگوید همهاش باید با بوی سیر و پیاز روبرو بشی و ... کسی که مشورت درست میدهد، فرد را بخاطر تجربه بد خودش از انجام کار منع نمیکند. بلکه میگوید از نظر خودش کار یا تصمیم مورد نظر چه ریسکها و مزایایی دارد و در نهایت تجربهی خودش را بیان میکند و بسیار مهم است که در مشورت دادن تجربه خوب را کنار تجربه بد بگذارد. بنابراین آدمهایی که مطلقا چیزی را نفی میکنند یا مطلقا میگویند فلان کار خوب است افراد مناسبی برای مشورت نیستند. این افراد بیشتر احساسات و هیجانات خود را منتقل میکنند تا نگاهی منطقی به مسئله را. لینک این پست در کانال مربی: با چه افرادی نباید مشورت کرد؟
Discussion about this post
No posts