بسیاری از رفتارهای انسانها نتیجهی موقعیتهایی است که در آن قرار میگیرند. مثلا ما میدانیم که اساس و فلسفه نذری دادن، رسیدن غذا به آدمهای کمبضاعت و گرسنه است. اما وقتی در خیابان، خانهها پشتسر هم نذری میدهند، ما هم خودمان را در صف دریافت نذری میبینیم و یخچال خانه را برای یک هفته پر میکنیم از غذا. حتی برای دریافت نذری یا گرفتن دو غذا بجای یک غذا دروغ میگوییم. در تحقیقات حوزه روانشناسی اجتماعی مشخص شده که انسانها معمولا هزینهی عدم صداقت خود را محاسبه میکنند و اگر این عدم صداقت هزینهای نداشته باشد یا هزینهی کمی داشته باشد (مثل گفتن دروغ برای گرفتن نذری)، معمولا از موقعیت موجود استفاده میکنند. در واقع اگر جایی با خودمان حساب و کتاب کنیم و موقعیتی را بسنجیم و بهاین نتیجه برسیم که کسی نمیفهمد و خطری آبرو و اعتبارمان را تهدید نمیکند، از فرصتی که داریم سو استفاده میکنیم. این موضوع نمادهای اجتماعی مختلفی در جامعه ما دارد. خرده خلافهایی که هر روز مرتکب آن میشویم مثلا در رانندگی، در رعایت نکردن صفها، در سو استفاده از خدمات مختلف، در پارتیبازی کردن و دم دیگران را دیدن و... چون هزینهی عدم صداقت در این موقعیتها بالا نیست مرتکب بسیاری از آنها میشویم و کمکم عادت میکنیم بهجای کسب ارزش افزودهی رفتار صادقانه، فقط در محاسبهی هزینهی عدم صداقت گرفتار شویم. نکته جالب اینجاست که معمولا قوانین محدود کننده در جامعه زمانی شکل میگیرد که قانونگذاران متوجه میشوند هزینه عدم صداقت پایین بوده است و بههمین دلیل کل جامعه متضرر شده. اینگونه معمولا افرادی که صادقانه رفتار کردهاند هم پاسوز آن گروهی میشوند که صادق نبودهاند. مسئلهای که در جامعه ما بهشکل یک عارضه درآمده این است که مثلا گرفتن نذری برای کسی که نیاز ندارد تبدیل به یک رفتار عادی شده. یعنی همه موضوع را پذیرفتهاند و هزینهی عدم صداقت در چنین شرایطی بهصفر رسیده. در بسیاری از موقعیتهای دیگر هم این هزینه چیزی نزدیک بهصفر است. مثال زیاد میتوان زد اما بسنده میکنیم به تمام موقعیتهایی که کاری انجام دادهایم و با خودمان گفتهایم کسی نمیفهمد یا حالا چیزی نمیشه... وقتی هزینهی عدم صداقت در جامعه پایین باشد رفتارهای ناهنجار کمکم تبدیل میشوند به رفتار عرف و در چنین جامعهای میزان فشار روانی معمولا بالا میرود چرا که افراد همواره تحت تاثیر همان رفتارهای ناهنجار هستند. افزایش هزینه عدم صداقت هم بهمعنی وضع قوانین سفت و سخت و جریمههای سنگین نیست. بلکه ایجاد شرایطی برای بروز رفتارهای مثبت است. در یک آزمایش نوشابههایی را در یخچالی قرار دادهاند و از دانشجویان خواستهاند که هربار که نوشابه مصرف میکنند نامشان را روی کاغذی که به در یخچال چسبیده بنویسند تا آخر ماه صورتحساب برایشان ارسال شود. هیچ نظارتی هم روی یخچال و استفاده از نوشابهها وجود نداشته. در مدتی یک خودکار کنار کاغذ آویزان کردهاند و در مدتی دیگر خودکار را برداشتهاند. در زمانی که خودکار کنار کاغذ بوده میزان دزدیده شدن نوشابه کاهش پیدا کرده به این دلیل که دانشجویان بهفکر محاسبهی هزینه عدم صداقت نیفتادهاند. اما در زمانی که خودکار نبوده آنها هزینه پیدا کردن خودکار و هزینه عدم صداقت را میسنجیدهاند و نوشابه را ناشناس مصرف میکردند. فیلیپ زیمباردو روانشناس مشهور در عبارتی میگوید که همهی انسانها ظرفیت خیر و شر دارند و همانقدر که میتوانند مادر ترزا باشند میتوانند هیتلر باشند و این بستگی به شرایطی دارد که در آن قرار میگیرند. پیشنهاد میکنم بهشکل محاسبه هزینه عدم صداقت خود آگاهتر باشیم. شاید در رفتار صادقانه منفعت بیشتری نهفته باشد. شاید در محاسبه هزینه عدم صداقت، هزینههای پنهانی وجود داشته باشد که از نگاه محاسباتی ما دور میمانند. لینک این پست در کانال مربی: هزینهی معقول عدم صداقت
Discussion about this post
No posts