فکر میکنم زمستان سال 80 بود که از طرف شرکتی که در اون کار میکردم برای تدریس دوره کاربری ویندوز و اینترنت به تعدادی دیپلمات افغان به مرکز آموزشهای وزارت امورخارجه فرستاده شدم. این دوره یکی از بهترین تجربههای تدریس من بود. وقتی که کلاس رو برای روز اول شروع کردم مستقیم رفتم سراغ آموزش کاربری ویندوز و اینترنت. بعد از 2 -3 جلسه دیدم پیشرفت شاگردها ناامید کننده است. همه این دیپلماتها افراد تحصیل کرده از دانشگاههای مختلف افغانستان و روسیه و یکی دو کشور دیگه بودند، اما در طول دوره حکومت طالبان همه از فضای کاری و تحصیلی خود دور بودند و صرفا به امرار معاش پرداخته بودند. به همین دلیل ذهن این گروه چندان آماده پذیرش موضوعهایی که من از آنها صحبت میکردم نبود.
خوب خاطرم هست که وقتی رسیدم به توضیح کاربرد ایترنت به مشکل بزرگی برخوردم و عملا نمیتونستم توضیح بدم که مفهوم اینترنت چیست. به همین دلیل فکر کردم که لازمه تا رویکردم رو در آموزش تغییر بدم. کلاس باید از یک وضعیت جدی و فضای آموزشی روزانه 8 ساعته خارج میشد. یادش بخیر اون زمان در مرکز آموزشهای وزارت امور خارجه ایترنت 1MB وجود داشت که کار باهاش به شدت هیجان انگیز بود. این درحالی بود که در اون زمان داشتن اینترنت dial - up نامحدود یک آرزو بود. حتی اون روزا با این صفحه ف-ی-ل-ت-ر-ی-ن-گ هم برخورد نمیکردی.
برای اینکه کمی هیجان به کلاس بدم، رفتم کمی درباره تاریخ و هنر و خوانندههای افغانی جستجو کردم و تعدادی ویدئوی قدیمی پیدا کردم و سر کلاس اونها رو پخش کردم. همهشون هیجان زده شدند! دو نفر بودند که مسنتر بودن و ظاهرا با این آهنگها خاطره داشتند، رفتند به دوران قدیم. بعد از این ماجرا درخواست شاگردها از من این بود که بهشون یاد بدم چطوری این آهنگها رو پیدا کنند. از این ماجرا به بعد فضای کلاس تغییر کرد و من به این نتیجه رسیدم که در چنین شرایطی بیشتر از اینکه لازم باشه به این افراد جزییات زیادی رو یاد بدم، باید سرنخها و مسیر حرکت رو بهشون نشون بدم. بیشتر باید براشون مثال بزنم و از کاربردهای واقعی صحبت کنم. کلاس بعد از 3-4 جلسه تبدیل شد به یک فضای پرانرژی و صمیمی و این موضوع بهقدری خوب پیشرفت که در پایان دوره کلاس کامپیوتر بین تمام دورههای آموزشی از طرف خود این افراد بهعنوان بهترین دوره انتخاب شد.
هنوز هم وقتی میخوام دوره آموزشی برگزار کنم یا در سمیناری شرکت کنم این سوال رو از خودم میپرسم که قراره چه چیزی رو به مخاطب ارائه بدم. آیا قراره که دست مخاطب رو بگیرم و دقیقا بهش بگم چطور راه بره یا اینکه قصد دارم توان شناسایی مسیر رو بهش بدم؟ در بعضی از دورههای آموزشی، مثلا وقتی به کلاس زبان میروید، انتظار دارید که مهارت نوشتن و خواندن صحبت کردن شما افزایش پیدا کند که درست هم هست. باید اینطور باشد. اما در بعضی از دورههای آموزشی، بخصوص در دورههایی که مفاهیم گستردهای را در مدتی کم باید ارائه کنند، شرکت میکنید، یادگیری قدم به قدم تمام جزییات امکانپذیر نیست. استاد در این شرایط باید به شما مسیر را نشان بدهد، سرنخها را بدهد و قدرت سوال پرسیدن شما را تقویت کند. گاهی پیش میاد که از شرکت در دوره آموزشی راضی نیستیم به این دلیل که نمیدونیم چه انتظاری از دوره آموزشی داریم.
این نظر منه. تا نظر شما چی باشه؟
گاهی پیش میاد که از شرکت در دوره آموزشی راضی نیستیم به این دلیل که نمیدونیم چه انتظاری از دوره آموزشی داریم.