میتونستم عنوان این مطلب رو فقط بذارم ایدههای دست نخورده. اما این کار رو نکردم و آخرش در "کنج فولدرهای لپتاپ" را هم اضافه کردم. حالا شده مثل اسم این داستانهای پستمدرن! شاید میتونستم بنویسم: "ایدههای دست نخورده در کنج فولدرهای لپتاپی که هر روز دستان من را میفهمد یا یه چیزی تو این مایهها". بگذریم...
داشتم نقشههای ذهنی که اوایل سال کشیده بودم رو دوباره مرور میکردم. انگار مرور این نقشههای ذهنی داره میشه یک عادت برای من. یکجورایی اهداف هر سالم تو همین نقشه ذهنیهایی است که اوایل سال ترسیم میکنم. من دچار یک - نمیدونم چی باید اسمش رو بذارم - هستم که در روزهای تعطیل، مثل تعطیلات عید مغزم شروع به تولید فکر و ایده و محتوا و ... میکنه. شاید بگید اینکه خوبه! شاید خوب باشه چون خیلی از کارهای مهمی که میخوام انجام بدم در این نوع تعطیلات متولد میشوند، اما ایرادش هم اینه که عملا تعطیلاتم تبدیل میشه به روزهای کاری. گاهی میگم کاش یک دکمه ای بود که میزدم برای چند روزی این بخش از مغزم از کار میافتاد. مثلا میرفتم میشستم در یک جایی با آب و هوای خوب و طبیعت عالی و فقط از بودن در آنجا لذت میبردم. اما این اتفاق سخت میافته.
بله میگفتم که داشتم اون نقشهذهنیها را مرور میکردم و بین اونها ایدههایی داشتم که میخواستم اجراشون کنم اما هرگز کاری نکردم. همینطور که شاخههای این نقشه ذهنی را مرور میکردم به نظر میومد که این ایدهها چقدر سطحی بودند و گاه خندهآور و گاه بسیار دوراز دسترس. اما از یک موضوع مطمئن بودم و اون هم این بود که این ایدهها در زمانی که داشتم به اونها فکر میکردم بسیار ارزشمند بودند و به نظرم در آن زمان بهترین کاری که میشد انجام بشه، بودند.
افراد سرشناس مختلفی در زمینه نوآوری و خلاقیت توصیه میکنند که وقتی ایدهای دارید بلافاصله دست به کار نشوید. به این دلیل که ممکن است در آن لحظه مرز رویاپردازی و ایده قابل اجرا بسیار کم هست و ممکنه شما برای اجرای یک رویا دست به کار بشید که این یعنی عملا همه انرژی خود را بیهوده صرف کردهاید. به نظرم میاد تاحدی این موضوع درسته. اما مرور همین ایدههای دست نخورده در کنج فولدرهای لپتاپم داشت به من میگفت که این زمان زیاد هم نباید بشه وگرنه مثل غذایی که از دهن میافته یک ایده، هویت، روح، انرژی و اثر خودش رو برای اجرا از دست میده اگر زیاد از حد در کنجی باقی بمونه.