در طول 69 روز تیتر اخبار بسیاری از خبرگزاری های دنیا مربوط به ماجرای نجات معدن چیان شیلیایی بود. شاید باید زنده ماندن آنها را معجزه نامید اما نجات دادنشان هرگز معجزه نبوده. نجات این معدن چیان نتیجه یک کار تیمی و برنامه ریزی دقیق بوده است. نتیجه یک همکاری بی عیب و نقص. نکته جالب توجه اینجاست که این همکاری نه فقط از تیمهای یک کشور که از مجموعه تیمهایی از نقاط مختلف دنیا شکل گرفته. یعنی افرادی با زیان و فرهنگ متفاوت کنار هم جمع شدهاند و به نتیجه رسیدهاند. چنین موقعیتی، به دلیل دشواری ارتباطی افراد و درک متفاوت آنها از مسائلی که روبرویشان قرار میگیرد سختترین شرایط همکاری تیمی است.
بعد از این ماجرا مطالبی در محیط وب منتشر شد که اشاره می کرد اگر این اتفاق در ایران افتاده بود چه می شد؟ مطالبی که بیشتر جنبه طنز سیاسی داشته. اما میخوام بگم که از فضای طنزی که برای اینجور مواقع بهخوبی ایجاد میکنیم فاصله بگیریم و کمی واقعی تر فکر کنیم. در پس ذهن همه ما هست که ما ایرانی ها در کار تیمی ضعیف هستیم. مثلا همیشه مثال می زنیم که در ورزشهای تیمی مثل فوتبال ناموفق هستیم و در ورزشهای انفرادی مثل کشتی موفق. همیشه به این موضوع ایراد می گیریم که نه آقا ما کار تیمی نمی تونیم انجام بدیم. حالا فکر می کنم بهتره دوباره به این موضوع فکر کنیم. قضاوتهای از پیش تعریف شده در ذهنمان را کنار بگذاریم و دوباره این سوال را از خودمان بپرسیم: آیا واقعا ما در کار تیمی شکست می خوریم؟ چرا در کار تیمی موفق نمی شویم؟ به نظر شما این موضوع چه دلایلی می تواند داشته باشد؟ آیا شما تجربه عملی در این زمینه دارید؟