نمایش افسانه شیرزاد خان دیشب تمام شد. همه بچه ها قبل از اجرا با حالی گرفته وارد تالار هنر شدند و بعد از اجرا هم اشکها سرازیر شد. تجربه یک ماه کنار یک گروه تئاتری بودن برایم جالب بود. کارهایی را انجام دادم که تا بحال انجام نداده بودم. شاید روزهای اول برای خودم هم سوال بود که چرا من کار خودم را رها می کنم و خودم را به سر صحنه می رسونم و در پشت صحنه و در جابجایی دکور کمک می کنم؟ این سوال در چند روز اول برایم تکرار می شد اما زود به جواب رسیدم. دلیل حضور من در اینکار گذشته از اینکه همسرم در آن بازی می کرد، وجود روحیه و انرژی موفقیت بود. روحیه ای که مرا به خود جذب کرد و ناخودآگاه فکر کردم باید به اندازه خودم در این مسیر کمک کنم.
افسانه شیرزاد خان در اندازه خودش کاری موفق بود و تمام مدت من به دلایل موفقیت این نمایش فکر می کردم. حالا می خواهم به شما نشان دهم که چطور یک تیم را می توان برای شکستن شیشه عمر غول هدایت کرد.
1- هدف مشترک: هدف مشترک گروه نه تنها اجرای موفق بود، بلکه بعنوان اولین تجربه حرفه ای بازیگران و تا حدی هم کارگردان، همه سعی داشتند تا بهترین کار خود را انجام دهند و نشان دهند که بی دلیل شانس اجرای نمایش به آنها واگذار نشده. این هدف مشترک باعث شد تا در شرایط بحران و بروز تنش هم باز اعضای گروه کنار هم، به کار خود ادامه دهند.
2- از خود گذشتگی: گروه حاضر بود تا برای رسیدن به هدف مشترک از خود گذشتگی کند. هرکسی به اندازه خودش کاری که می توانست را انجام می داد. در مقابل تنشها افراد از خود گذشتگی نشان می دادند و بجای قهر و گارد گرفتن شرایط را می پذیرفتند و به کار خود ادامه می دادند.
3- روحیه تشکر: نکته جالبی که در طول اینکار با آن برخورد کردم این بود که بعد از هر اجرا، کارگردان نقاط ضعف احتمالی را به اعضای گروه توضیح می داد و بعد با انرژی بالا از تک تک اعضا تشکر می کرد و آخر شب هم یک اس ام اس تشکر به همراه جملاتی که به گروه دوباره انرژی می داد برای اعضا ارسال می کرد. همچنین کارگردان و تهیه کننده در زمانهای مناسب با هدایای هرچند کوچک و بعد از لحظه های سخت کار از گروه تشکر می کرد. اینکار به شدت باعث شد تا گروه به کارگردان اعتماد کامل کند و حرفهای او را بپذیرد.
4- مشورت: اگرچه کارگردان تصمیم گیر است اما بسیاری از کارها با مشورت گروه انجام می شد. حتی کارگردان این فضا را باز گذاشته بود تا نقاط ضعف خودش یا اشتباهاتش در تصمیم گیری، توسط اعضا به او انتقال داده شود. این موضوع باعث شده بود تا افراد احساس راحتی در کار داشته باشند.
5- تفریح: بدون شک همه چیز کار نیست. انجام کار تفریحی در یک تیم باعث می شود تا افراد با هم صمیمیت بیشتری داشته باشند و همچنین از فضای خسته کار جدا شوند و دوباره با انرژی به کار برگردند. در این گروه، بازی پانتومیم تبدیل شد به یک بازی رسمی و در موقعیت های مختلف گره پانتومیم بازی می کرد. این نوع از بازی و ملاقاتهای غیر کاری به شدت به افزایش روحیه تیم کمک کرد.
6- ارتباطات: برقراری ارتباط در محیط کار اهمیت ویژه ای دارد. فکر می کنم همینقدر گفتن این موضوع کافی باشه که موقع خداحافظی با همه عوامل تالار هنر خداحافظی گرمی کردیم. این برقراری ارتباط خوب باعث شد تا در بسیاری از موارد افرادی که مسئولیتی برای انجام کارهای گروه نداشتند، داوطلبانه خودشان به گروه کمک کنند. این برقراری ارتباط خوب و البته صادقانه باعث شد تا عوامل سالن هم از پایان یافتن این اجرا ناراحت باشند و امیدوار باشند که گروه با اجرایی جدید به تالار هنر بازگردد. نکته جالب در این مورد این بود که یکی دو نفر که اخلاق سفت و سختی داشتند و من حدس زدم که ممکن است گروه با آنها دچار تنش شود در پایان نمایش به دوستان صمیمی تبدیل شدند. این جادوی رفتار مثبت و برقراری ارتباط موثر است.
پی نوشت:
در طول اجرای افسانه شیرزاد خان افتخار آشنایی با آقای شهرام کرمی، مدیر محترم تالار هنر را داشتم. متاسفانه تالار هنر تاکنون در زمینه اطلاع رسانی ضعیف بوده و حتی وب سایت مستقل نداشته و اخبار خود را در وبلاگی روی سرویس بلاگفا منتشر می کند. با صحبتی که با ایشان داشتم متوجه شدم که در حال تدارک راه اندازی وب سایت این تالار هستند. متاسفانه بخش نمایشی در کشور از بودجه محدودی برخوردار است و بسیاری از کارها به شکل سنتی در آن انجام می شود.در هر صورت من برای کمک در اینکار اعلام آمادگی کردم و سعی می کنم که بتوانم ایده های خوبی در زمینه راه اندازی این وب سایت ارائه دهم.