کوله‌پشتی کارآفرینی (3) – آیا تنها از شکست‌ها باید درس گرفت؟

کوله‌پشتی کارآفرینی (1) – توهم

کوله‌پشتی کارآفرینی (2) – خودآگاهی و تیپ شخصیتی کارآفرین

در تمام دنیا کارآفرینان به درس گرفتن از شکست‌ها تشویق می‌شوند. کارآفرینان زیادی با افتخار درباره‌ی شکست‌هایشان در کنفرانس‌ها و کارگاه‌ها صحبت می‌کنند. سمینار Failcon و سمینارهای مشابه مثل Epic Fail هر سال در شهرهای مختلف برگزار می‌شوند و همواره داستان‌ شکست‌های قهرمانانه‌ی زیادی از سیلیکون ولی نقل می‌شود که افراد بسیار زیادی را در دنیا هیجان‌زده می‌کند. شنیدن ماجرای شکست یک کارآفرین و دوباره ادامه دادنش همواره جذاب است. همین روند را در کتاب‌های مختلفی هم می‌بینیم. داستان درس گرفتن از شکست‌ها تنها موضوعی مربوط به دنیای کارآفرینی نیست که ما در تمام ابعاد زندگی‌مان از کودکی تشویق شده‌ایم که از خطاها درس بگیریم. در فرهنگمان داستان لقمان را که سعدی نقل می‌کند داریم:

لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی‌ادبان! از انجام دادن آنچه در ایشان در نظرم ناپسند آمد، پرهیز کردم.

اما آیا واقعا دیدن ناپسندی‌ها و پرهیز کردن از آنها می‌تواند منجر به باادبی شود؟ درباره شکست‌ها پرسش‌هایی را می‌توان طرح کرد مثل: آیا واقعا باید از شکست‌ها درس گرفت؟ آیا شکست‌ها به میزان کافی درس برای موفقیت دارند؟ آیا برطرف کردن عوامل شکست منجر به موفقیت می‌شود؟

تمرکز بر مطالعه شکست‌ها ممکن است ما را در تله‌ای گرفتار کند که بسیار جذاب باشد. مطالعه هر شکست مثل خواندن داستانی حماسی است که قهرمان داستان پس از طی کردن پستی و بلندی‌های زیاد و وارد شدن آسیب‌های سنگین به او دست آخر نیروهای اهریمنی را شکست می‌دهد و به قله موفقیت می‌رسد. ما در بسیاری از مواقع در زندگی پیشرفت خود را با پشت‌سر گذاشتن چالش‌ها احساس می‌کنیم. در واقع زمانی‌که کاری را به آسانی انجام می‌دهیم و پیش می‌رویم چندان احساس نمی‌کنیم که کار ویژه‌ای انجام داده‌ایم. همین هم می‌شود که وقتی داستان شکستی را می‌شنویم احساس می‌کنیم در این موقعیت حتما اتفاقی ویژه افتاده است.

مطالعه شکست‌ها بیشتر به ما می‌گوید که از انجام چه کاری ممانعت کنیم اما کمتر به ما می‌گوید که چه کاری را برای موفقیت انجام دهیم. رویکردهای نوینی در سال‌های اخیر در دنیا رواج پیدا کرده است مثل تئوری Strenghts Based یا رویکرد Solution Focused و یا جستجوی ارزش‌ها که تشویق می‌کنند برای رسیدن به موفقیت باید ریشه‌های موفقیت را شناسایی کرد و نه ریشه‌های شکست‌ را. این چرخش نگاه و تغییر پارادایم پیام بزرگی برای کارآفرینان می‌تواند داشته باشد. تنها مطالعه شکست‌ها همواره نیمه‌ی تاریک ماه را از دید پنهان می‌کند. برای طراحی مسیر پیش‌رو، کارآفرین نیاز دارد که تا تصویر کاملی در اختیار داشته باشد.

شکست بخش غیر قابل انکار مسیر کارآفرینی است. کارآفرین وقتی شکست می‌خورد بیشتر انگیزه‌ی ادامه دادن پیدا می‌کند که این مسئله را در موضوع قدرت بازیابی از بحران یک کارآفرین بررسی خواهیم کرد. برای طراحی مسیر کارآفرین نیاز دارد تا دلایل موفقیت خود را هم شناسایی کند. در واقع یکی از پرسش‌های کلیدی برای کارآفرینان این است که همواره بپرسند: چه عواملی باعث بدست آمدن موفقیت‌های کنونی شده است؟ چگونه با تقویت این عوامل می‌توان به موفقیت‌های بزرگ‌تری دست پیدا کرد؟

فرض کنید که در یک مقطع زمانی شما به همراه تیم خود پروژه‌ای را به‌سرانجام می‌رسانید. بعد از اتمام پروژه دور هم جمع می‌شوید و درباره تجربیات زمان اجرای پروژه صحبت می‌کنید. سوال مرسوم این مرحله این است که چه اشتباهاتی در پروژه داشتیم و چه کنیم که چنین اشتباهاتی دیگر تکرار نشود؟ اما هرگز این سوال مطرح نمی‌شود که چه بخش‌هایی از کار را خوب انجام دادیم و چرا؟ چطور توانمندی‌هایی که داشتیم را حفظ کنیم و حتی ارتقاء دهیم که در مراحل بعدی کیفیت بهتری را تجربه کنیم؟

مطالعه شکست‌ها به ما می‌گوید که چه کارهایی را انجام ندهیم و مطالعه موفقیت‌ها به ما می‌گوید که بیشتر چه کارهایی را انجام دهیم. مطالعه هردوی این شرایط می‌تواند به ما کمک کند که تصویر دقیق‌تر و کامل‌تری از مسیر پیش‌رو را به‌دست آوریم. همواره صدای داستان‌های شکست بلندتر از صدای داستان موفقیت‌هاست. ما موفقیت را بدیهی فرض می‌کنیم و شکست را چیزی غیر عادی می‌دانیم. بنابراین وقتی کوله‌پشتی خود را برای پیمودن مسیر کارآفرینی جمع و جور می‌کنید این سبک نگاه و تغییر نگرش توجه به موفقیت‌ها را هم در آن قرار دهید. شما حتی می‌توانید تمرین کنید و بیشتر به اطراف خود نگاه کنید و ببینید چه موفقیت‌هایی در دنیای اطراف شما رخ می‌دهد و ریشه این موفقیت‌ها چیست؟ توجه کنید افرادی که موفق می‌شوند بیشتر به چه نکاتی توجه می‌کنند؟ کارآفرینان موفق چطور موفقیت خود را تکرار می‌کنند؟ در تیم شما افراد چه کاری را به‌تکرار و به‌خوبی انجام می‌دهند و چگونه موفقیت‌هایشان را تکرار می‌کنند؟ چه توانایی در آنها باعث شکل‌گیری این موفقیت‌ها می‌شود و شما چطور می‌توانید توانایی آنها را بیش از پیش رشد دهید؟

نمایش 3 دیدگاه
  • محمد امام زاده
    پاسخ

    به نظر یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما این هست که اصولا مردمان ریسک پذیری نیستیم و البته در جامعه ای زندگی می کنیم که هزینه ریسک ها میتونه خیلی بالا باشه

  • delaremontnika.ru
    پاسخ

    Appreciation to my father who informed me about this webpage, this blog is in fact remarkable.

ترک بک ها

یک نظر بدهید