در مجموعه مطالب کولهپشتی کارآفرینان قصد دارم تا مجموعه شایستگیها و ویژگیهایی که کارآفرینان باید داشته باشند را بررسی کنم و به آنها بپردازم. در واقع قصد داریم فرض کنیم که یک کارآفرین کولهپشتی همراه خود دارد و همواره که در مسیر کارش پیش میرود باید چه تجربیات و نکاتی را در کولهی خود قرار دهد و چه مواردی را باید از کولهی خود خارج کند که سبکتر حرکت کند. خلاصهای از موضوعهایی که به آنها خواهم پرداخت موارد زیر است:
خودشناسی
کلنگری
قدرت حل مسئله
شنیدن و دیدن
یادگیری مداوم
تهاجم ایدهها
تنهایی کارآفرینان
تصمیم و موقعیت
تیمسازی
توهمات کارآفرینی
استعدادهای کارآفرینی
....
مطلب اول را با توهم کارآفرینی شروع میکنم. توهمهایی که باعث میشود ورود به مسیر کارآفرینی یک اتفاق از پیش شگست خورده بشود.
کارآفرینی یعنی صبح شنبه میخوابم
خاطرم هست چند سال پیش که هنوز تب کارآفرینی در کشور گسترش پیدا نکرده بود، بسیاری از افرادی که در استخدام شرکتی بودند (از جمله خودم) به این موضوع فکر میکردند که اگر شرکت خود را داشته باشند به آزادی زمانی میرسند و هروقت که بخواهند میتوانند هرکاری که دوست دارند را انجام دهند. مثلا صبحهای سخت شنبه را میتوانند بخوابند یا در یک روز بارانی بهجای کار کردن بزنند به دل طبیعت و لذت ببرند. شاید امروز توهم بودن این موضوع برای خیلیها بدیهی باشد. روی این موضوع دست گذاشتم که اگر چنین فکری گوشهی ذهن شما است بدانید که سخت در اشتباهید.
مسیر کارآفرینی بخصوص در چند سال اول شروع بسیار سخت و پیچیده است. شما بهدلیل مسئولیتی که برعهده دارید باید بیشتر از یک کارمند کار کنید و نهتنها شنبهها نمیتوانید بخوابید یا در روزهای بارانی نمیتوانید به دل طبیعت بزنید که بعد از مدتی متوجه خواهید شد آخرین روز تعطیلی که داشتهاید را فراموش کردهاید.
کارآفرینی یعنی درآمد بالا
در جلسات مشاوره از کسانی که میخواهند مسیر کارآفرینی را شروع کنند میپرسم فرض کن دوسال از زمان امروز گذشته و کسب و کارت راه افتاده. موقعیت خودت را در آن زمان برایم شرح بده. عدهای شروع میکنند درباره موقعیت مالی که بدست آوردهاند صحبت میکنند و من معمولا به این گروه میگویم که بیشتر درباره مسیر کارآفرینی مطالعه کنند. کارآفرین شدن الزاما به معنی کسب درآمد بالا نیست. در واقع کسب درآمد بالا هدف اصلی کارآفرینی نیست. اگر قصد کسب درآمد دارید راههای سرمایهگذاری را پیش بگیرید شاید مناسبتر باشد. کارآفرینی مسیر پیچیده و سختی است که شاید نیاز باشد تا چندسال در آن سرمایهگذاری کنید و برداشتی نداشته باشید. کارآفرینها معمولا علاقهمند هستند با ارزشی که خلق میکنند به درآمد بالا برسند هدف اصلی آنها صرفا کسب پول و انجام یک کار کوتاه مدت نیست.
تلهی مدیر شدن
بعضیها در روند کارآفرینی مدیر شدن را ارزش میدانند. اینکه شرکت خودت را داشته باشی و تیمی را اداره کنی میتواند جذاب باشد. در اینباره باید دو نکته مهم را مورد توجه قرار داد. مسئله اول این است که کارآفرین با صرفا مدیریت منابع انسانی و نشستن پشت میز و دستور دادن متفاوت است. یک کارآفرین خودش کارگر شرکتاش است و باید آستینها را بالا بزند و کار کند. من در طول تجربهی کاریام کارآفرینی را ندیدهام که از جایی به بعد لم بدهد روی کاناپهی اتاق لوکسش و صرفا نظارهگر روند پیشرفت کسب و کارش باشد.
مسئلهی بعدی این است که خیلیها دوست دارند مدیر بشوند چون تعریف درستی از مدیریت ندارند. مدیریت کردن یعنی مسئولیت آدمها را پذیرفتن و سرنوشت کاری آنها را بهدست گرفتن. مدیریت یعنی هر روز تعامل کردن با افراد، به حرفهای آنها گوش کردن، کمک به رشد آنها و سپردن کار و کنترل پیشرفت کار. همین تعریف سختی مدیریت را مشخص میکند. بسیاری از افراد را بخصوص آنها که از دنیای فنی و تکنیکال وارد دنیای مدیریت میشوند را دیدهام که بعد از گذشت مدتی دلشان برای کار تخصصیشان تنگ شده است. در هر صورت در نظر داشته باشید که مدیریت کردن هدف کارآفرینی نیست و در مراقب باشید در این تله گرفتار نوشید.
تلهی شرکت بزرگ
داشتن یک شرکت بزرگ یکی دیگر از آن تلههاست. در گفتگوهای مختلف زیاد میشنوم که افراد میگویند ایدهآلشان داشتن یک شرکت بزرگ است که این موضوع هم طبیعتا هدف کارآفرینی نیست. وقتی روند کسب و کار را در دنیای امروز بررسی میکنیم میبینیم که تبدیل به یک شرکت بزرگ شدن ارزش نیست. امروز کسب و کارهای کوچک و چابک اثرات بزرگ خلق میکنند. الگوی شرکتهای بزرگ الگویی بود که از دنیای صنعتی و بهدلیل نیاز آن زمان شکل گرفت. در حال حاضر هم ما غولهای تکنولوژی را داریم اما بسیار زیاد هم کسب و کارهای کوچک اثر گذار داریم که در طول زمان توسط کسب و کارهای بزرگتر حتی خریداری میشوند و در دل آنها ادغام میشوند.
بهنظر شما چه نکات دیگری میتواند مورد توجه قرار بگیرد؟