به تقویم هفته گذشته که نگاه می‌کنم بسیار شلوغ بوده. تعداد زیادی جلسه و کارهایی که پشت‌سر هم باید پیگیری می‌شدند. این هفته به‌دلیل حضور در یک برنامه خانوادگی در برنامه باشگاه مشاوران اقتصادی رادیو اقتصاد حضور نداشتم. اما از هفته آینده مطابق هر سه‌شنبه ساعت 11:40 درباره یک موضوع در زمینه رشد فردی صحبت خواهم کرد.

بنیان‌های سازمان توانمند

مهم‌ترین اتفاق هفته گذشته تصیم برای تولید محتوا در زمینه مدیریت و رهبری و تعالی سازمانی بود. جلسه بسیار خوبی را با دوست عزیز عماد قائنی مدیر سایت وبیاد داشتم که به‌زودی مجموعه‌ی ویدئویی با عنوان بنیان‌های سازمان توانمند را ضبط و منتشر خواهیم کرد و همینطور در زمینه تولید محتوا در این حوزه برنامه‌های ویژه‌ای وجود دارد که طی هفته‌های آینده از آنها مطلع خواهید شد. به‌نظرم در حوزه سازمانی و مباحث توین تعالی و رهبری خلاء بزرگی داریم و امیدوارم که در این زمینه بشه فعالیت‌های خوبی را انجام داد.

رفاقت و کمی طنز

بیژن کیانی از دوستان بسیار قدیمی من است که بخش عمده‌ای از خاطرات هیجان انگیز زندگی‌ام با او شکل گرفته. اولین‌بار بیژن من رو با فضای تئاتر آشنا کرد، کلی تبادل فیلم و موزیک و گشتن توی نمایشگاه‌ها و گالری‌ها و … خاطراتی از این دست داشتیم و البته بیژن به‌عنوان یک رفیق صرفا به جنبه‌های فرهنگی و معنوی توجه نمی‌کرد بلکه در مقطعی نقش پررنگی در افزایش اندازه شکم من داشت. کشف رستوران‌ها و کافه‌ها هم از ماجراهای مورد توجه ما بود. در واقع بیژن کیانی قبل از فیدیلیو به‌عنوان یک دایرکتوری زنده فعالیت می‌کر. در هر منطقه از تهران (که بعدها به سطح کشور هم گسترده شد) کافی بود شما با موبایل بیژن تماس بگیرید و بگید هوس چه نوع غذایی کردید و بیژن حتما آدرس یک رستوران درست و درمون رو به‌شما می‌‌داد.

خلاصه که مثل همه رفقای که باد مهاجرت اومد و بردشون، بیژن هم چندسالیه دیگه ساکن خیابون پاتریس تهران نیست بلکه در مجتمعی در مونترآل زندگی می‌کنه. اما مثل همیشه که به‌من لطف داشته و کمکم کرده و رفاقت و مرام رو تموم این روزها هم از راه دور داره در زمینه مارکتینگ که تخصص‌اش هست به من کمک می‌کنه تا بتونم بخش عمده‌ای از کارها رو سر و سامون بدم. بیژن سعی می‌کنه من رو با سوالاتی روبرو کنه که بیشتر فکر کنم و سمت و سوی کارها رو جهت بدم. عمو بیژن کلی دلتنگتم.

کامیونیتی شناخت‌توانایی‌ها

کارهای کامیونیتی شناخت توانا‌یی از طرف احسان علوی در حال پیگیریست و به‌دنبال فضای مناسبی هستیم برای شکل‌ دادن یک دورهمی برای نمایش فیلم. می‌خواهیم فرصت داشته باشیم کمی گپ بزنیم و دیدارها را تازه کنیم. اگر فضای مناسبی را فراهم کنیم حتما به‌شکل عمومی هم این برنامه را اعلام خواهیم کرد.

دوره شناخت توانایی‌ها

تصمیم براین شد که دوره بعدی شناخت توانایی‌ها را در نیمه اول آبان برگزار کنیم. نیمه مهر شرایط ثبت‌نام و حضور را از همینجا اعلام خواهم کرد.

کوچینگ

این هفته با بچه‌ها جلسه کوچینگمان را در درکه برگزار کردیم. طیبه کیک‌های دست‌پخت خودش را آورد، امیر دولتخواه برایمان در راه آواز ایتالیایی خواند و نوید کاشانی هم کافه دوستش را معرفی کرد و رفتیم روی یک تخت نشستیم، املت و سوسیس تخم‌مرغ خوردیم (جاتون خالی) و گپ و گفت‌هایمان را دنبال کردیم. قرار بود گزارش این جلسات را از هفته قبل بنویسم اما فرصت نشد. حتما این هفته درباره‌اش خواهم نوشت که این برنامه چیست و چه هدفی را دنبال می‌کند.

گفتگو درباره‌ی ALS

این هفته با کمک و همکاری مریم پازوکی یک گفتگو ضبط کردم با حنانه خضرایی. حنانه از شاگرد‌هایم بود در دوره شناخت توانایی‌ها. آن روزها می‌گفت که مادرش ALS داشته اما کسی این بیماری را نمی‌شناخت. حالا حنانه از فعالینی است که پیگیر شکل‌دهی انجمن ALS ایران است. از آنجایی که من هم مثل خیلی‌ها به چالش سطل آب یخ دعوت شدم، به‌نظرم رسید شاید گفتگو با حنانه، اطلاع‌رسانی درباره این بیماری و معرفی انجمن ALS کمک موثرتری باشد. در گپ و گفت راجع به تجربه ALS و فعالیت‌های انجمن صحبت کرده‌ایم. صحبت‌های حنانه درباره نگهداری‌ از مادرش بسیار قابل تامل است. این گفتگو بعد از ویرایش نهایی منتشر خواهد شد.

چیزی شبیه شعر

گاهی از همه شلوغی‌های روز که رها می‌شم سعی می‌کنم فرو برم در اعماق افکار خودم. گاهی از آن بخش‌های عمیق وجود چیزهایی بیرون میاد که گاهی شبیه شعر می‌شه. نمی‌دونم شاید هم شعر نباشه و بیشتر نوعی بیان احساس ساده باشه. اما هرچه که هست این هفته دو سه باری اتفاق افتاد و نیمه‌های شب اینها را نوشتم:

مثل سایه‌های کوتاه

کوتاه شدیم از بودن

بودنی که لحظه بود

و لحظه‌ای که باران…

——————-

کمی به من نفس عمیق بده

ته مانده‌های غصه‌های دلم

مثل اسپندی نو روی آتش است

مثل روزهای پایان سال شده‌ام

خودم را می‌کشانم به فصل جدید

امید چند روز آنطرف‌تر است

یا شاید چند نفس…

موزیک

آهنگ تو دیدی؟ از گروه دایره هم پیشنهاد بیژن کیانی بود که چسبید. شعر بسیار زیبایی داشت.

Showing 0 comments
  • پیام طراوتی
    پاسخ

    سلام. بنده از همین جا آمادگی خود را برای ثیت نام اعلام می کنم

    • امیر مهرانی
      پاسخ

      پیام جان با پیگیری جدی که شما داری بدون شما اصلا شروع نمی‌کنیم 🙂

Leave a Comment