تا مدتها مردم در دنیا فکر میکردند که قو پرندهای سفید است. با کشف استرالیا مشخص شد که قوی سیاه هم وجود دارد. قوی سیاه نماینده ناآگاهی ما و عدم قدرت پیشبینی ماست. همواره برای خودمان برنامهریزی میکنیم اما برنامهها آنطور که انتظار داریم پیش نمیرود و یک رخداد غیرمنتظره باعث میشود تا کنترل اوضاع از دستمان خارج شود و برنامهها نقش برآب شوند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا ممکن است ناآگاهی ما یک فرصت باشد؟ آیا ممکن است بهشکلی حرکت کرد که رویدادن پیشبینی ناپذیریهای زندگی را به یک اتفاق مثبت تبدیل کرد؟
پیشبینی ناپذیری واقعیت زندگی است و دقیقترین برنامهریزیها هم همواره تحت تاثیر این قانون زندگی هستند. ما به قویهای سفید عادت میکنیم اما گاهی سر و کلهی قوهای سیاه هم پیدا میشود.
این فایل صوتی صحبت من در برنامه دورهمی پایان سال شناخت تواناییها است. عنوان صحبت را از کتاب قوی سیاه نسیم نیکلاس طالب وام گرفتهام.