کارهای زیادی هست که میخواهیم انجام بدیم. کارهایی که میدونیم انجام دادنشون چه تاثیری مثبتی میتونه داشته باشه. اما انجام نمیدیم. دست روی دست میگذاریم. وقتی به مسیر پیشرو نگاه میکنیم، موانع زیادی میبینیم و همین موانع کافی است برای اینکه به اندازه کافی بترسیم و حرکتی نکنیم. میخواهیم کتاب بنویسم اما از خودمون میپرسیم اگر با استقبال روبرو نشه چی؟ یک کتاب دیگه بنویسم که چیبشه؟ میخواهیم کسب و کار راه بیاندازیم و از خودمون میپرسیم اگر شکست بخورم چی میشه؟ میخواهیم تغییری در شرایط شغلی خود ایجاد کنیم و از خودمون میپرسیم که اگر همه چیز اونطوری که فکر میکنم جلو نره چی؟ هزاران کار هست که میخواهیم انجام بدیم و از خودمون سوال میکنیم که اگر نشه چی؟
بله موانع زیادی در پیش رو وجود داره. موانعی که بزرگ و سخت هستند. اما همه موانع در ذهن شما متولد شدهاند. همه سدهای پیشرو در تخیل شما ساختهشدهاند. همه این سوالات زاییده ذهن شما هستند. اگر گوش کنید میشنوید که همه کتابها، همه فیلمها، نمایشها، نقاشیها، همه آدمهای اطراف زمزمه میکنند که باید حرکت کرد. باید این سد را شکست. برای نوشتن کتاب باید جمله اول را نوشت. خیلی ساده نوشت. برای ایجاد کسب و کار و تغییر در وضعیت کار باید اولین جلسه را برگزار کرد. ممکنه همه چیز در اولین قدم خوب پیشنره. اما برداشتن اولین قدم بسیار مهمه. شکستن یک سد بزرگ از ضربههای کوچک شروع میشود.
——————————————————————————————————————————————————
این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است. شما میتوانید مشترک خورا ک این بلاگ شوید.
مشاوره شغلی به شما کمک میکند تا بتوانید شرایط کاری بهتری را تجربه کنید.
سلام.
سوالی که پیش میاد اینه که وقتی یه کاری با شکست مواجه میشه، تا کی باید تحمل کنیم که شاید این شکست، همیشگی نباشه و شاید فقط به خاطر شروع کار باشه.
فکر میکنم یکی از مهارت های ما پیشبینی موانع باشه، این بدبینی توی ذات ما آدما هست بخاطر پیشگیری و اینکه قبل از بروز یک مسئله فکری برای آن بکنیم. مسلماً این اخلاق بد بینی باعث میشه که به راحتی یک کار رو شروع نکنیم.
به نظر شما اگر پیشپینی موانع در ذهن ما بود و اگر میخواستیم آنها را حل کنیم بهتر است به موانع فکر نکنیم و کار را شروع کنیم؟ یا اول فکری برای آن موانع بکنیم؟
من همیشه موانع رو در یک مسیر لازم می دونم – موانع محرک های شروع و طی مسیر هستنند – اونا هستتند که با بودنشان این پیام را به ما می دنند که این مسیر از جمله مسیر های کم پیموده شده اس و ما می توانیم با طیب خاطر قدم نهادن در اون مسیر را تجربه کنیم – اونا هستنند که باعث میشند آدم های سست و دو دل و شکاک به این مسیر ها پا نزارنند – یکی از دلائل علاقه مندی من به رانندگی در شب می دونی چیه ؟ اینه که ناشیا شب نمیاند تو جاده و این یک فرصته که با اطمینان بیشتر رانندگی کنیم – موانع هم همین حالت را دارنند – از شکست هم نباید ترسید – بلفرض هم شکست بخوریم … یک تجربه مفید و ارزنده کسب کرده ایم – بقول امرسون بزرگ ترين شكوه و سربلندي ما نه در هرگز سقوط نكردن، بلكه در ” برخاستن ” پس از هر شكست است .
بدونیم که قدم اول در هر مسیر مهمترین اقدام است . زیاد به موانع موجود در طی راه فکر نکنیم – طبیعت بگونه ای طرح ریزی شده است که جواب و پاسخ خیلی از موانع را در طی مسیر دریافت خواهیم کرد . درست همانند رانندگی در همون شبه – چطور شما نگران تاریکی جاده از مبدا تا مقصد نیستید ؟ چرا ؟ چون چراغ ماشین به وقتش و همزمان با جلو رفتن مسیر را به ما می نمایاند . پس نباید نگران بود .
نکته : موانع را تنها هنگامی خواهید دید که چشم از هدفتان بردارید.
واییییییییییییییی امیر جان این بهترین مطلب این هفته بود
هزاران هزار کار هست که دارم قدیما میخواستم انجام بدم و سوال اگه نشه نمیزاشت هیچ کاری انجام بدم. بعد با خودم به این نتیجه رسیدم (هر چند نمیدونم درسته یا غلط) با خودم گفتم محمد ببین شک و دودلی رو بریز دور بابا زود باش کاری که رو که گفتی شروع کن و اصلا روش فکر نکن و فقط شروع کن.من ایمان دارم به اینکه شروع کردن از ادامه راه خیلی خیلی سخت تره.
@میلاد وقتی یک کار با یک روش انجام با شکست روبرو بشه باید متوقفش کرد. موضوع همون تکرار اشتباه است و البته درک این موضوع فقط در تجربه کردن هستش.
اگر شکست بخورم چی میشه؟ من فکر می کنم جواب این جمله و نگرانی هایی که برای ترس از شکست هست مهم ترین عامل برای این که کاری انجام ندیم!
وقتی تونستیم خوب جواب این جمله رو بدیم میتونیم کارمون رو شروع کنیم با دونستن این موضوع که ممکنه شکست هم بخوریم ولی دیگه ترسی نداریم.
مرسی از مطلب خوبتون
بسیار بسیار عالی ، آقای مهرانی از این پست های انرژی دهنده تا میتونید بزارید برای بعضی ها مثل من خیلی ضروریه ، دقیقا همین مواردی که فرمودید مواردی هست که باعث شده :
اولین وبلاگم رو نزنم؟ اولین کتابم رو ننویسم؟ اولین مقاله ام رو ننویسم؟ اولین نرم افزارم رو ننویسم و …
البته اشاره نکردید گاهی اوقات ایده آل گرایی همون سد بزرگیه که باعث بن بست میشه! .
@سید ایوب در مورد ایدهآل گرایی هم قبلا مطلب نوشته بودم. این مطلب رو مطالعه کنید http://thecoach.ir/1389/10/06/4-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%AA%D8%B9%D9%88%DB%8C%D9%82-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7/
پست دلیل به معوق انداختن کارها رو دیدم منو یاد این جمله معروف انداخت :
The greatest human regret is when he feels that he wants and he can’t and remembers when he could and didn’t want
من بیشتر با این سئوال مواجه میشم: این کار رو انجام بدم که چی؟مثلا کتاب بنویسم که چی؟ فکر میکنم این بیشتر به این برمیگرده که هیچ وقت نمیشه کاملا فضای مسئله رو بشناسیم و مسئله رو از همه جوانب بررسی کنیم. به نظرم مشکل اصلی هم همینه که جواب سئوال که چی؟ رو دقیقا نمیدونیم چون اگه از درستی کاری مطمئن باشیم مشکلاتش رو هم قبول میکنیم.
فکر نمیکنم این سئوال که چی؟ ربطی به ایده آل گرایی داشته باشه
@راد ایدهآل گرایی یکی از موضوعها هست و همین که هدف درست تعریف نشه هم خودش مشکله. ممکنه شما حتی دچار این اشتباه بشید که هدف رو درست انتخاب کردید اما واقعا این هدف برای شخص شما هدف مناسبی نباشه. مثلا انتخاب میکنید کتاب بنویسید ولی نوشتن کتاب رو تحت تاثیر فضای جامعه انتخاب میکنید.