در مطلب قبل بعضی از دوستان اینطور برداشت کردند که من مطلبی نوشتم در خصوص اینکه نباید در استخدام جایی بود و باید حتما کاری شخصی و مستقل دست و پا کرد.
مطلب قبل بهشکل مشخص در مورد این بود که در هر شرایطی که کار میکنیم دچار تعریف کارمندی که درجا میزند، پیشرفت نمیکند، انگیزه ندارد و همیشه به دنبال حاشیهها است نشویم.
اما واقعا این سوال وجود داره که باید برای جایی کار کرد یا باید کسب و کار مستقل داشت؟ برای اینکه به این سوال پاسخ بدم از مثال خودم شروع میکنم. شاید این یک اعتراف هم بهحساب بیاد. همونطور که قبلا هم اشاره کردهام من شخصی هستم که دو روی سکه را دیده. کسی هستم که هم 7 سال از ده سال سابقه کاری را در استخدام شرکتها بودم و 3سال را مستقل کار کردم و اتفاقا کار مستقل من یک شکست بزرگ بود. اما جدای از شعار، الان که حدود یک سال از این ماجرا میگذره میبینم که این بهترین اتفاقی بود که میتونست برای من بیافته و به تجربه بزرگی رسیدم. این شکست هم ضربه مالی سنگینی در اون مقطع به من وارد کرد و هم ضربه روحی بزرگی. شبهایی بود که از فشار استرس نمیتونستم بخوابم و این موضوع شش ماه طول کشید. در نهایت وقتی از ادامه اون کار صرف نظر کردم همه چیز با یک ضربه مالی بزرگ (برای من) تموم شد.
همین ماجرا باعث شد تا دوباره به فضای کاری قبل یعنی در استخدام شرکتی بودن برگردم. الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم که قبل از راهاندازی کسب و کار خودم، همه آرزوی من این بود که هم به سود مالی بیشتری برسم و هم آن نوع کاری را که علاقه دارم تجربه کنم. اینکه خودم تصمیمگیر باشم و بتونم بر اساس معیارهای خودم کار کنم که هیچکدام این اتفاقها نیافتاد به این دلیل که شرایط واقعی کار مستقل داشتن با آنچه که در ذهن من بود متفاوت بود.
شاید برای کسانی که تجربه کمتری در کار دارند و آرزوی کار مستقل دارند این مطلب مهم باشه.
به عقیده من کار مستقل انجام دادن یا همون کارآفرین بودن قبل از اینکه یادگرفتنی باشه یک نوع روحیه است که در بعضی از آدمها وجود دارد و در بعضی دیگر نه. بسیاری از آدمهای کارآفرین فارغ از تخصص و میزان سواد، افرادی هستند که در کار خود نوآوری دارند. در واقع این نوع از افراد همیشه در کار خود به دنبال بهبود شرایط هستند و همین باعث میشه تا مغز آنها همیشه پر از ایده باشه. البته من اینجا قصد ندارم تحلیل علمی کنم. صرفا نظر شخصی خودم رو بیان میکنم.
وقتی شخصی این نوع روحیه رو داره دلیل بر این نیست که باید بره و کسب و کار خودش رو راه بندازه. بلکه ممکنه تواناییهاش رو در همون محل کارش بهکار بگیره و سرعت پیشرفتش رو به شکل تصاعدی افزایش بده.
اما در کل وقتی قراره تصمیم بگیرید که کارمند باشید یا مستقل کار کنید به این سوالها پاسخ بدهید:
آیا حاضر هستید در روز 18 ساعت کار کنید؟
آیا حواشی کار که در زمینه تخصص شما نیستند را میشناسید؟
آیا قدرت درک مسائل مالی و منابع انسانی را دارید؟
آیا حاضر هستید زندگی خود را ریسک کنید؟
این دو سوال از همه مهمتر است:
آیا محصول یا خدماتی که میخواهید در بازار ارائه بدهید ویژگیهای خاص دارد؟
آیا شما فروشنده هستید؟
بدون شک سوالاتی که باید به آنها جواب داده بشه محدود به مواردی که من ذکر کردم نیست. بیشتر افرادی که در کسب و کار خودشون موفق بودند توانستهاند تیم خوبی بسازند و رابطه برنده برنده در کار برقرار کنند.
در نهایت باید تواناییها را شناخت و از تواناییها در جای درست استفاده کرد. باید به باورها اعتقاد داشت اما نباید بر اساس تصورات ذهنی صرف تصمیم گرفت.
مطلب آیا باید شرکت خودمان را داشته باشیم؟ را هم مطالعه کنید.
بنده هم مثل شما این تجربه کار مستقل راداشتم که شکست خوردم ، حرفهای شما را تایید می کنم
به به! اتاق اعتراف بازنده های دیروز و کارآفرینان امروز!
من دوبار تو کار مستقل شکست خوردم . اولی : بدلیل عدم استقبال بازار از محصول اونهم در زمان اوایل رکود بازار و اطمینانی که به محصول داشتم و کمبود نیرو برای بازاریابی.
دوم : عدم هماهنگی تیم ( کانون تبلیغاتی ) و اختلاف مالی و نهایتا جدایی .
** در حال حاضر هم کارمند و وقت آزاد بصورت freelance کار تبلیغات انجام میدم.
یکی از مهمترین نکاتی که باید بهش توجه کرد اینه که ایا زمان و مکان مناسب رو برای راه اندازی کسب و کار شخصیم انتخاب کردم! اگه زمان و مکان مناسب نباشه فقط یه ایده ناب رو سوزوندیم و انگیزه مون رو هم از دست دادیم!
همین شکست به ادم تجربه ای رو میده که میلیون ها تومن ارزش داره حتی اگه شکست مالی بخورید
من که به شدت به کار مستقل موافقم
لذت کار کردن اون هم برای خودت واقعا دلچسبه
حرف به حرف کلماتت برای من معنی داشت. امیدوارم روزی این حرف ها رو در کتاب های درسی مون بچه هامون مطالعه کنن و این مساله رو براشون باز کنند و تجربه های دیگران رو بهشون انتقال بدن تا اونها با دید بازتری تصمیم بگیرند
که عده ای همیشه در آرزوی رفتن باشند و کار نکنند.
و عده ای در آرزوی کارمندی در حسرت باشند.
شاید بشه هر روز توی یک بلاگ اختصاسی راجع به همین یک موضوع بحث کرد و فکر کرد و خلاقیت در وکرد.
من فکر میکنم یکی از آفتهای بزرگ مستقل کار کردن اینه که مااز بچگی برای کار تیمی پرورش داده نمیشیم و همیشه و در همه جا به سمت فرد محور بودن هل داده میشیم، به همین دلیل وقتی مجبور میشیم کارمون رو کمی بسط بدیم به مشکل برمیخوریم و هر فردی از اعضای تیم فقط و فقط به خودش فکر میکنه و موفقیت خودشو در گرو موفقیت گروه نمیدونه! این میشه که مستقل کار کردن در اندازههای کوچیک میمونه.
یه مشکل دیگه هم وجود ساختار دولتی مملکته و حتماً همه اصطلاح “آب باریکه” رو شنیدیم و مدام از بچگی تو گوشمون میخونن که درس بخون تا بری یه جای خوب کارمند بشی! چطور میشه کسی که از بچگی تو گوشش این جمله خونده شده و معنی و مفهوم تولید ثروت و پول رو نمیدونه بیاد یهو بشه کارآفرین و یه آدم موفق در زمینه کار مستقل خودش!
چه خوبه آدما از خودشون سوال بپرسن
يه مسئله اي هست كه كمتر بهش توجه شده، اين چند سال اخير شديدا روي كارآفريني و مستقل بودن تبليغ شده و مثل يك گرداب عده زيادي رو داره ميكشه توي خودش، معمولا وقتي همه هجوم ميارن به يك سمت اون كسي موفق ميشه كه جهت مخالف رو انتخاب كنه! يك دوره اي همونطور كه “پسر بد” گفت همه دنبال آب باريكه بودن و اون زمان افرادي كه دنبال مستقل شدن و كارآفريني ميرفتن شانس زيادي براي موفقيت داشتند اما الان … سوپرماركت سرخيابون ما تحت تاثير همين مباحث مياد مغازه اش رو نصف ميكنه و تبديلش ميكنه به فست فود، جايي كه دور و برش فقط مكانيكي و كارواش و زمين خالي هست!
من مستقل کار میکنم. علاوه بر محاسن و معایب روشنی که دارد، حداقل حسن اینکار این است که پیشنهادات کارمندی خوبی به شما میشود. برای مثال تا یکی دو سال پیش پیشنهاداتی برای کار به صورت کارمندی تا 1 میلیون تومان داشتم اما اکنون پیشنهاد 2 میلیون تومانی نیز دارم. به نظرم علت این پیشنهاد مستقل کار کردن است و تبعات اخلاقی و کاری که خودبهخود ایجاد میکند، و تصور میکنم واضح است که اگر خوب ادامه دهم این پیشنهادها بالاتر هم میرود پس در بدترین حالت (شکست، بدترین حالت نیست) یکی از این پیشنهادها موقتاً رفع خطر میکند.
صحبتهای شما در مورد کارمند خوب کاملاً درست است اما با توجه به روحیهی ما ایرانیان _که نشأت گرفته از فرهنگ درب و داغان جدیدمان است_ خواه ناخواه کار به صورت کارمندی، ما را به سمت فسیل شدن میکشاند. متاسفانه خیلی سخت است که در خلاف جهت جریانی حرکت کنیم که داخل آن شدهایم (اما غیر ممکن نیست).
به نظرم بزرگترین حسن کار مستقل «پیشرفت» و بزرگترین عیب آن «فشار فکری بیشتر» است (البته به هیچ وجه نیازی به 18 ساعت کارکردن فیزیکی در شبانهروز نیست اما احتمالاً گاهی اوقات و مخصوصاً در اوایل کار به 20 ساعت فکر کردن در شبانهروز نیاز است) و در مورد کار کارمندی بزرگتری حسن و همینطور بزرگترین عیب آن «ثبات» است.
با کمال احترام در این میان بدترین گروه کسانی هستند که هم کارمند هستند هم مستقل. مانند آنها که بعد از خروج از اداره با ماشینشان مسافرکشی میکنند.
نکته خیلی مهم این است که اتفاقاً تنها زمانی میتوان مستقل کار کرد که کار تیمی انجام داد اما این کار تیمی پروتکل خاص خود را دارد.
@A با نظر شما کاملا موافقم. در مورد بخش اول که دقیقا همین اتفاق میافته و برگشت به کارمندی مزایای خیلی زیادی داره.
در مورد فسیل شدن فکر میکنم بین فضای خصوصی و دولتی و موضوع کار باید تفاوت قائل بود.
18 ساعت کار مثالی بود از کار پر فشار و البته همان درگیری ذهنی که تمامی ندارد.
چند سوال برام مطرح شد .
1- مستقل کار کردن مقدماتی نیاز داره که اولین اون تخصص هست و شما می بایست هزینه آموزش تخصص رو پرداخت کنید یا کارمند باشید تا در حین کار تجربه بدست بیارید.
که تجربه خوب از کار کردن با تیم های حرفه ای و دارای برنامه زمانی برای کار بدست میاد.
2- خب در سیستم آموزشی ما روش کار مستقل یا روش کار تیمی بکارگیری و آموزش داده نمیشه
حال اگر بستر کار تخصصی مستقل شما فراهم نباشه و تیم هماهنگ نداشته باشید و علاقه مند به کسب تخصص و همچنین ادامه فعالیت های دلخواه در کنار کارمندی باشید.
چه میکنید؟ صرفا به استقلال کاری فکر میکنید؟
میشه کارمندی کرد و کار دوم رو در وقت آزاد شروع کرد و وقتی استقلال و سود کار دوم رو دید از کار اول دست کشید . مثل دو کفه ترازو که بار رو از یک کفه به کفه دیگه انتقال
بدیم.
سلام آقاي مهراني
خسته نباشيد
ممنون از مطالب مفيدتون
كاش امكاني ميذاشتين كه بشه مطالبتون رو در فيس بوك اشتراك گذاشت .
مرسي.
@امیر مهرانی
در مورد فسیل شدن میتوانم به نمونههایی از مدیران و صاحبان شرکتها اشاره کنم که به کارمندان خود به دید شرکای تجاری آینده نگاه میکنند. پس صحبت شما درست است. بستگی به محیط و نوع کار نیز دارد.
@roho
صحبت شما در مورد آموزش درست است و شاید چون خودم از سنین پایین شروع کردم و درواقع یادگیری کارم برایم تفریح بوده و هزینهای در بر نداشته این مورد را جدی نمیبینم. اما درک میکنم. در پیرترین سنین نیز میتوان به طرقی هزینه آموزش را پرداخت و یکراست وارد کار مستقل شد. مسلماً چنین شخصی تجربیاتی که در زمان کار به صورت کارمندی میتوانست داشته باشد را ندارد (که خیلی میتواند به دردش بخورد).
در مورد کار تیمی نیز با نظر شما در مورد آموزشمان موافق هستم اما در مورد فراهم نبودن بستر؛ مهمترین شرط کار مستقل همین فراهم نمودن بستر است مخصوصاً برای محیط کشور ما (که نمیگویم بد است اما شاید بتوان گفت مرموز و پر رمز و راز است، و برای کار، یا مدلهای پیچیده دینامیک و یا مدلهای بسیار ساده بیزینسی را میطلبد) نیازمند توجه بیشتری است. و به نظرم کسی که بتواند این شرایط را فراهم کند (بحث مالی در میان نیست) در این زمینه موفق است.
در مورد کار کارمندی و داشتن کار دوم آزاد همزمان؛ بنده به این مسئله آگاهم که متاسفانه مسائل اقتصادی باعث شده که اکثر مردم دو یا چند شغله باشند که البته به نظر من اگر این روند ادامه پیدا کند به صورت بازگشتی (آبشاری) همینطور بدتر هم خواهد شد.
اما این نظر شخصیام است که به تمرکز اعتقاد دارم و فکر میکنم مادامی که به ترازو فکر کنیم با «دو کفه» طرف هستیم و هر مشکلی در زندگی از کوچک و بزرگ باعث میشود که به هر دو کفه ترازو نگاه کنیم مخصوصاً طرف بدون ریسک آنرا، چون جولوی چشممان، آماده و محیاست.
@هستی مطالب من همزمان بصورت خودکار در پروفایل من در فیسبوک به اشتراک گذاشته می شود که دوستان لطف می کنند و دوباره آنها را به اشتراک می گذارند. اما برای به اشتراک گذاری مستقیم از طریق خود بلاگ هم حتما سعی می کنم به زودی این امکان رو فعال کنم.
بعد از چالشی که پدید اومد خوشبختانه دیدگاه های خوبی مطرح شد. این نشون می ده وقتی با درک خوب و روحیه نقدپذیری با مطلبی مواجه می شیم ایده های ارزشمندی مطرح می شن و حاصلش اضافه شدن به دانش و تجربه آدم است. احسنت بر شما و دیگرانی که مشارکت کردند.
به نظر من یکی از مهم ترین شروط یک استارتاپ موفق بودن داشتن سرمایه و توانایی در جذب سرمایه است. به نظر من یک استارتاپ با ایده جدید و مناسب برای شرایط بازار نمی تونه موفق باشه تا سرمایه اولیه لازم را داشته باشد. اگر ندارید کاری کنید که خیلی ها را قلقلک بدهد در کار شما سرمایه گذاری کنند که مطمئنا این کار جدید و ایده ناب نیست.(البته بیشتر تجربه من در فضای وب است)
سوالاتی که مطرح کردی آخر مقاله خیلی جالب بود… آیا فروشنده هستید؟ خیلی وقتا بچه هایی که در کار فنی استعداد دارن شرکت میزنن و بعد در مواجهه با مشکلات مالی و اداری و بازار و … شکست میخورن و سرخورده میشن . چون به این سوالات هرگز فکر نکردن . فقط فکر کردن که این کاری رو که من برای دیگری میکنم چرا برای خودم نکنم ؟
سلام به همگی منم کسی هستم که وقتی برای افراد دیگر کار می کردم غصه میخوردم که چرا نمی تونم این کار رو برای خودم داشته باشم وسود زحمتم رو هم خودم استفاده کنم الان که باسختی زیاد تونستم اون کاری رو که سالها بادر آمدکم برای دیگران انجام دادم به امید این که تو کارم خبره بشم وبرای خودم انجام بدم رو به سرانجام رسوندم ومراحلی رو پیش رفتم ، متاسفانه وقتی کاری بااین زحمت راه اندازی میشه سرمایه وکمکی از سمت مسدولین برای نیرو و تبلیغات نمیشه که به همون مسدله سرخوردگی میرسیم که این خیلی سخته ونمیتونی جواب همه اون چیزهایی رو که میخواستی بگیری واین یعنی فاجعه
ممنون از آقای مهرانی عزیز و دوستان گلی که با بحث های قشنگ شان جرقه های دیگری رادر مورد (کار مستقل و کارمندی) در ذهنم ایجاد کردند تا باشد که محتاطانه و با تامل بیشتر عمل کنم 🙂
با سلام
من هم مثل شما فکر میکردم می توانم کاری مستقل داشته باشم و آلان 2 سال است که کسب و کار خودم را دارم ولی در این دو سال من از لحاظ مالی هیچ پیشرفتی نداشته ام و فقط متحمل ضرر شده ام و همین طور آرامش هم در زندگیم ندارم.آلان مدتی است که به دنبال کار کارمندی هستم حداقل کار کارمندی این مزیت را دارد که آخر ماه فرد میداند حقوقش چه قدر است و با توجه به آن هزینه میکند.ولی کار مستقل مخصوصا در ماههای اول این طور نیست ممکن است یک ماه در آمد صفر باشد و ماه دیگر نه توانایی پیش بینی این مورد خیلی مهم است چون به فرد کمک می کند که در تامین هزینه هایش دچار مشکل نشود.