اسفند سال ۹۴ آخرین دورهی شناخت تواناییها بود که برگزار کردم و از آن زمان تا حالا فقط در پاییز امسال یک دورهی خلاصه در دانشگاه شریف برگزار کردم. خیلیها از من میپرسند که دیگه دورهها برگزار نمیشه؟ واقعیت اینه که نمیدونم. شاید دیگه برگزار نکنم و شاید هم در سالهای آینده بهشیوهای دیگه این دوره رو برگزار کنم. اما چه اتفاقی افتاد که تصمیم به توقف برگزاری دورهها گرفتم؟
دورهی شناخت تواناییها چطور شروع شد؟
این دوره پاسخ به پرسشی بود که در مقطعی خودم با آن روبرو شدم. یعنی در برههای از زندگی گیچ بودم و باید راهی پیدا میکردم برای اینکه بفهمم به چه سمتی باید برم. قصد هم نداشتم که دورهی آموزشی برگزار کنم. از یکجایی به بعد متوجه شدم دغدغهی من دغدغهی خیلیهای دیگر هم هست و فکر کردم نکاتی که فهمیدم را به دیگران هم یاد بدهم. در اولین دوره دوستانم شرکت کردند و بعد کمکم و از طریق همین سایت شرکتکنندهها بیشتر شدند و در زمستان سال ۹۴ تقریبا تمام روزهای هفتهی من با کلاسها پر بود.
اسفند ۹۴ چه اتفاقی افتاد؟
خاطرم هست آخرین جلسه از آخرین کلاسم که تموم شد تو دلم گفتم: «آخیش تموم شد!» و درست همین لحظه مچ خودم رو گرفتم. از خودم پرسیدم چرا گفتی آخیش تموم شد؟ تو که از فضای کلاسها و درس دادن و … لذت میبردی پس این نفس راحت کشیدنت چی بود؟
بهخودم گفتم اگر داری کاری انجام میدی که بعدش میگی چه خوب که تموم شد بهتره دیگه انجامش ندی و تقریبا خیلی سریع تصمیم گرفتم که دورهها رو متوقف کنم. در اون مقطع متوجه شدم که دارم خودم رو تکرار میکنم. دارم تبدیل میشم به کسی که از درس «چهطور موفق بشیم» دادن به دیگران زندگیاش رو میگذرونه و این روند برای من خطرناک و ناخوشایند بود. من دلم نمیخواست که با این اسم و عنوان شناخته بشم. اخیرا که یک دوره در دانشگاه شریف برگزار کردم وقتی ماجرای شکلگیری کلاس شناخت تواناییها را برای دانشجوها تعریف کردم یکی از آنها گفت پس شما هم از اون استادا هستی که شکست خورده بعد فهمیده که راه موفق شدن فروختن تئوری موفق شدنه؟
وقتی این حرف رو زد خندهام گرفت چون سال ۹۴ هم خودم بههمین نتیجه رسیده بودم. در سال ۹۵ دورهی شناخت توانایی رو صوتی کردم و بهعنوان دورهی شکوفایی عرضه شد اما واقعیت این بود که بهنظرم اوضاع بدتر شد. حداقل برای من. بخاطر اینکه من عادت به تعامل سر کلاس داشتم و وقتی میدیدم نکات زیادی هست که باید تو گپ و گفتهای کلاسی حل بشه و این امکان بهصورت آنلاین اتفاق نمیافته، احساس کردم که ادامه دادن این شیوه هم کمک کننده نیست.
اما اصل ماجرا همون تکرار کردن خود بود و اینکه وقتی کاری که بهش علاقهی زیادی داری و با حس و حالت گره خورده تبدیل بشه به منبع درآمد اصلیت، بعد از مدتی بهش بهعنوان یک کسب و کار نگاه میکنی و کسب و کار شدنش کمکم باعث میشه شیوههایی رو پیشبگیری که بعد از مدتی بفهمی دیگه این کار رو با قلبت انجام نمیدی بلکه خودت تبدیل شدی به کارمند چیزی که خلقش کردی. و من حداقل دربارهی دورهی شناخت تواناییها نمیخواستم این اتفاق بیافته چون احتمالا بعد از مدتی دیگه انرژی همیشگیام رو سر کلاسها نمیداشتم.
همونطور که معمولا ما به شروع کارها فکر میکنیم، باید به تموم شدنش هم فکر کنیم. خیلی سال پیش که ۲۶-۲۷ سالم بود با مدیرعامل یک شرکت بزرگ صحبت میکردم که آدم باتجربه و سیاستمداری بود و قرار بود سرمایهگذاری مختصری در شرکتی که داشتم انجام بده. اون زمان بهم گفت: «من همینطور که بلدم چطور وارد یک کسب و کار بشم، بلدم چطور ازش خارج بشم. این دومی رو همه بلد نیستند.»
این حرف از اون زمان همیشه در ذهنم بود. در اسفند ۹۴ من باید از چیزی که راه انداخته بودم خارج میشدم وگرنه میافتادم به ورطهی تکرار و بهجای اینکه موثر باشم، ممکن بود حتی به مخاطبهام بهعنوان فرصت کسب و کار نگاه کنم و این دقیقا چیزی بود که همیشه ازش فرار میکردم. هر وقت هم در این نوع از کار نگاه کسب و کاری داشتم نتونستم نتایجی که انتظار داشتم رو بگیرم. حداقل برای من اینطور بوده و اعتراف میکنم چندباری هم مرتکب این اشتباه شدم.
آدم گاهی برای اینکه بفهمه به چه سمتی داره میره و مسیرش رو ارزیابی کنه باید برگرده به نقطهی شروع مسیرش و از خودش بپرسه: «من چرا اومدم تو این راه؟» در اسفند ۹۴ نقطهای که من در اون بودم بهنظر میرسید داشت با دلیلی که این مسیر رو شروع کردم متفاوت میشد و همهی اینها به من دلایل محکمی میداد که این روند رو متوقف کنم.
الان چهکار میکنم؟
در حال حاضر خدمات کوچینگ، ایجاد فرهنگ سازمانی و انجام پروژههای تغییر رفتار و همسو کردن رفتارها با اهداف سازمان رو در قالب گروه گفتگو و با همکاری دوستانم به سازمانها ارائه میدیم و این شانس رو داریم که با شرکتهای خوبی همکاری کنیم. ما در گروه گفتگو عقیده داریم که راهکارهای چالشها رو خود اعضای اون سازمان بهتر از هرکس دیگهای میدونند و ما بهعنوان مشاور و یک گروه خارجی فراتر از دانستههای یک سازمان نمیتونیم بریم. بههمین دلیل ما ساختارهای گفتگو ایجاد میکنیم و اعضای سازمان در بخشهای مختلف رو کنار هم میاریم و کمکشون میکنیم در یک روال مشخص چالشهایی که باهاش روبرو هستند رو حل کنند و به نتیجه برسند. با توجه به چیزی که تجربه کردهام این بهترین شیوهی یاددادن و یادگرفتن هست و اتفاقا اثربخشی بیشتری نسبت به برگزاری دورههای آموزشی داره.
برای دورهی شناخت تواناییها چه اتفاقی خواهد افتاد؟
همونطور که اول مطلب توضیح دادم هنوز ایدهای برای ادامه ندارم و نمیدونم که این دوره رو دوباره برگزار میکنم یا نه. شاید بصورت محدود در هر سال این دوره رو برگزار کنم و شاید هم این کار رو انجام ندم. احساس میکنم خودم به این دوره تعلق دارم چون در طول سالهای برگزاریاش هم برای شکلگیری و غنیشدنش زحمت زیادی کشیدم و زیاد مطالعه کردم و هم خود این دوره در هربار برگزاریاش باعث شد که من بیشتر شکل بگیرم. همیشه به شرکتکنندههای دورهها میگفتم که مهمترین شانسم اینه که من هفتهای چندبار سر این کلاسم و همهی حرفهایی که به شما میزنم رو با خودم هم مرور میکنم.
ایدهآلم اینه که برگزاری این دوره کسب و کار من نباشه، همونطور که الان نیست و اگر قراره برگزارش کنم، از انجامش لذت ببرم. چون در این حالت قطعا انرژی درونی بیشتری خواهم داشت و این برای شرکتکنندگان هم خوبه. خیلی دوست دارم محتوای این دوره در اختیار آدمهای مختلف قرار بگیره و کسانی که ممکنه دچار سردرگمی باشند، شاید این دوره بتونه بهشون کمک کنه که با خودشون بهتر کنار بیان و کمی مسیر پیشرو براشون شفاف بشه.
شناخت تواناییها هنوز شبیه یک پروندهی باز گوشهی ذهنم هست و میدونم که بالاخره باید تکلیف این پرونده رو مشخص کنم. برای این موضوع ایدههایی دارم و شاید منبع درآمد از این دوره رو صرف هزینهی تحصیل دانشآموزان و دانشجویان کمدرآمد کنم. شاید هم بشه روشهای دیگهای رو پیش گرفت. در هر صورت امیدوارم در سال آینده بتونم تکلیف این موضوع رو مشخص کنم و بهسرانجام برسونم.
در طول این سالها بازخوردهای خوبی از کسانی که در دوره شرکت کردند گرفتهام. البته که نقدهایی هم بوده. هیچ وقت در شروع برگزاری این دوره ادعا نکردم که با شرکت در این دوره زندگی کسی متحول خواهد شد اما همیشه گفتهام که امیدوارم در پایان دوره کمی با خودتان خوشحالتر باشید و پذیرش بیشتری نسبت به خودتون داشته باشید. همین بازخوردها هم باعث میشه که یک صدایی در سرم بگه که یه کاری براش بکن!
خاطرات دورهها

آخرین دورهی سال ۹۴

آخرین دورهی سال ۹۴

دورهمی شرکتکنندگان شناخت تواناییها اسفند ۹۳

اولین دورهای که در جمع دوستانم برگزار کردم

احتمالا از دورههای سال ۹۱ یا ۹۲

یکی از دورهی سال ۹۳

جلسه معارفهی یکی از دورههای سال ۹۳
من شاید از اولین روز شاهد ساخته شدن این دوره بودم ولی در مورد تصمیمت و نوع نگاهت یک مشکلی دارم. هدف اول تو حل کردن یک مشکل برای خودت و دیگران بود و این میتونست به عنوان یک شغل ادامه پیدا کنه و تمام سعی تو این باشه که مشکل مخاطب رو به شکل بهتر و موثر تری حل کنی و خب درمقابل درآمد هم داشته باشی. فکر میکنم مشکل وقتی پیش اومده که تعداد کلاسها در یک بازه زمانی خیلی زیاد شده و این حس رو بهت داده که کیفیت کم شده و هدف کسب درآمد زیاده.
در مورد اون حرفی که تو شریف بهت گفتن هم که خود من شاهدم که تو روزهای اول خیلی بیشتر از این حرفها بهت زده شد ولی کار رو ادامه دادی لذا من خیلی وارد نمیدونم این حرفها رو.
در نهایت اینکه من چند باری باهات مشورت کردم و خیلی راهگشا بود و هنوز معتقدم نباید این دوره به کل تعطیل بشه. دست کم هر فصل یک بار میشه برگزار بشه.
مصطفی این شاید بهترین نقدی بوده که کسی بهم گفته. من همونطور که در مطلب گفتم انگار با این دوره بلاتکلیفم و میدونم که باید تعیین تکلیفش کنم. تمام نکاتی که گفتی درسته و امیدوارم که برای سال جدید بتونم به نقطهی مشخصی برسونشم. الان ایدهای ندارم که برام امکان داشته باشه فصلی یکبار برگزارش کنم اما شاید بهصورت فشرده و سالی یک یا دوبار امکانش فراهم بشه.
و البته خیلی خوشحالم که گپ و گفتهامون موثر بوده و دمت گرم بابت این فیدبک.
یه حال خوف و رجائی داشت !
بخاطر خودتون خوشحال شدم و بخاطر آدمهایی که میتونستن باشن و گوش بدن و زندگی شون رو عوض کنن عمیقا متاسف شدم
این موضوع زندگی عوض کردن من رو میترسونه کلا 🙂
سلام اقای مهرانی عزیز
خیلی خیلی برام خوشحال کننده و جالب بود که این شجاعت رو دارید که در مورد این نوشتید که زمانی به مخاطباتون بعنوان فرصت کسب و کاری نگاه میکردید.
من دوره اموزشی ۸ اصل خرمندی رو تهیه کردم از سایت تون، فقط میتونم بگم فوق العاده بود! من خیلی دوست دارم به مسائل از نظر فلسفی هم نگاه کنم و تو این دوره شما خیلی خیلی عالی همه چیز رو توضیح دادین! من سعی میکنم هر ۴ ماه دوره رو مرور کنم چون واقعا عالیه.
اقای مهرانی، با شتاب دهنده ای همکاری ندارید؟ توی شتاب دهنده ها یا رویدادهای استارتاپی، مایی که شرکت میکنیم خیلی دوست داریم خودمون و توانایی هامون رو بهتر بشناسیم.
براتون ارزوی موفقیت دارم
خوشحالم که ۸ روایت خردمندی مفید بوده.من با شتابدهندهای همکاری ندارم و همونطور که در مطلب توضیح دادم کارم با شرکتها و سازمانهاست.
سلام
من که همیشه گفتم این دوره عالی بود و همیشه به همه توصیه کردم تو این دوره شرکت کنن. دلایلتون منو قانع نکرد. خوبه بهش فکر کنید. دیدگاهتون جالبه اما این دوره خیلی راه گشا برای آدمها و به این فکر کنید که چقدر می تونید به آدمها کمک کنید
کاملا نکتهی درستی رو میگی زهرا جان و با فیدبکهایی که گرفتم فکر میکنم شاید یه جاهایی رو اشتباه نگاه میکنم. اگرچه فکر میکنم این فاصله گرفتن بد هم نبوده.
من خودم یه بار ازت پرسیدم در مورد برگزاری دوره یا دوره های مشابه…
من اصلا اینکه این دوره یا دوره های مشابه قرار باشه بتونن زندگیم رو عوض کنن یا من رو متحول کنن، قبول ندارم…
به نظرم یکی از مهمترین ویژگی های این دوره ها فراهم شدن یه محیطیه که شرکت کننده هایی با دغدغه های تقریبا مشابه با هم آشنا میشن، بحث میکنن، راهنمایی میکنن و کمک میگیرن، زوایای مختلف مسائل رو از دید دیگران میبینن و …
و در مورد دوره شناخت تواناییهایی که برگزار میکردی، جذابیتش توی دو تا نکته بود. یکی محتوا و موضوعاتی که آماده کرده بودی و بر اساس تجربیات خودت یا کتابها و مراجع روز در اختیار شرکت کننده ها میذاشتی و موضوع بحثها و فکر کردن ما رو شکل میدادی…
و بعدیش شیوه مدیریت بحثها و تعاملات توسط خودت بود که باعث میشد صحبتها توی روند درست و به سمت نتیجه پیش بره و سرنخ هایی توی ذهن ما ایجاد بشه برای فکر کردن…
مرسی وحید جان. امیدوارم بتونم دوباره با شرایط مناسبی دوره رو برگزار کنم.
چرا صحبت از نگرش کسب و کار میکنید؟ ریشه اش کجاست؟ دست رو هرچیزی بذارید تبدیل به واقعیت میشه فکر نمیکنم کسی از شرکت کنندگان حتی دوره های پایانی اعتقاد داشته باشن دوره صرفا جنبه ی مالی داشته
حداقل هرکسی این گزینه رو داشته که اگر خوشش نمیومد دیگه ادامه نده. تعداد افرادی که تا آخرش موندن و رفتن مشخصه و بالاست پس به نظر نمیرسه خیلی دوره جنبه ی کسب و کاری به نظر برسه البته تو شرایطی که نظر شرکت کنندگان مهمه
شاید دلیل این مقایسه خودتون با رقیبان یا هم صنفاتون باشه که بیشتر به برگزاری دوره و جنبه کسب درآمدیش فکر میکنن و این برای شما هم مساله شده که مثل اونا نباشید. ولی نتیجه ش این شده که شما دیگه مثل خودتون نیستید!!
امیرمهرانی فی سبیل الله هم دوره برگزار نکرد اما به خیلیا کمک کرد حتی اگه یک اینچ بهتر از قبلشون شده باشن اما دیگه این کار رو نمیکنه چون فکر میکنه وقتی وقت نمیکنه وقت بزاره روی دوره و ۱۰۰۰ رو ارائه بده یا دقیقه نودی خودش رو میرسونه که کامل ارائه بده تنها عامل محرکش اینه که بچه ها پول دادن و منتظرن چیزی ببینن
پس اگر این کاررو میکنه به خاطر پولشه نه بچه ها
اما کمکی که به بقیه میکنه رو نمی بینه
حتی اگه سالی ۱ یا ۲ نفر یا ۱۰ نفر باشن
این چیزیه که من میفهمم از صحبتتون
امیرمهرانی ترجیح میده طریقت عرفان در پیش بگیره و برگزاری دوره هاش اپسیلونی رنگ و بوی بیزینس پلن نداشته باشن
اما شاید اتفاقا کسب درآمد موهبتی از طرف خدا بوده باشه که داشته هامون رو به کسانی که دنبالشن ارائه کنیم
مرسی علیرضا از صراحتت. نکاتی که گفتی درسته و چیزی برخلافش نمیتونم بگم. اما شاید این فاصله گرفتن و دوباره فکر کردن برای برگشت بد هم نبوده باشه.
جناب آقای امیر مهرانی .باسلام .من مدتهاست که نوشته های شما رو دنبال می کنم ….. بعضی ها شون رو خیلی دوست دارم … ی بخش کوتاهی از دوره شریف را که به صورت آنلاین در اینستاگرام پخش کردید رو دیدم برای من بسیار سازنده و جذاب بود تا اون روز فکر میکردم در فکرها و انتخابها و …..متفاوت از بقیه هستم و احساس دلسردی و ناراحتی می کردم ولی اون بخش کوچیک از اون کلاس به من نشون داد … نه خیلی از آدمها هستند که مثل من با این مشکل روبرو هستند کلاس خیلی خوبی به نظر می رسید گفتمان جالبی بین شما و دانشجوها بود . به نظرم این خودش میتونه منحصر به فرد و نه وابسته به تکرار باشه حتی اگر تعداد جلسات کلاسهای شما بیش از آنچه فکر میکنید باشه ولی افرادی که حضور دارند نو به نو در هر لحظه و ساعت هستند …. به نظرم به هر تغییری که ایجاد میکنید افتخار کنید گاهی آدمها نیاز دارند چیزهایی رو که میدونند یا نمی دونند رو بشنوند و ببینند و این میتونه برای هم شاگرد و هم استاد سازنده باشه ….. به نظرم کسی که باید تصمیم به این دوره ها داشته باشه تنها و تنها خود شما هستید ولی بدونید گاهی میتونید با همین دورهمی های ساده دل افراد رو به زندگی دلگرم کنید و به نظرم هیچ چیز در این دنیا از این ارزشمند تر نیست …..
در پایان دلم خواست بگم لطفا به صفحه سایت خودتون معلمهایی که باید به آنها افتخار کرد سری بزنید مطمنا مسیر رو پیدا میکنید…….
ممنونم فرگل عزیز. قطعا راهنمایی خیلی خوبی کردی و قطعا الان بیشتر مطمئن هستم که باید این دوره رو برگزار کنم و قطعا باید شرایطی رو فراهم کنم که بهتر از قبل برگزار بشه.
برگزار کن استاد. این که می دونی این کار درسته کافیه و نیازی به توجه بیش از حد به بازخورای منفی نیست. منتظریم.
ممنون پیام جان. مسئله بازخور منفی نبوده. ظاهرا باید با خودم بیشتر کنار میومدم و شاید این فاصله گرفتن باعث شده باشه به موضوع و مسیر بهتر فکر کنم.
من یک دوره یک روزه درکوچینگ شماشرکت داشتم
وراى تعریف یاهرکلامى ازاین نوع/چه که شمااصلامرا نمیشناسید/حرفهاوراهکارهاتون ،کبریتى بود که بر وجود ۵٠سال زندگى وتجاربم زده شدوباعث شد انگیزه ام در کمک رساندن به دیگران على مایقدر/شعله ورشود/الان هم دوسه ماهه که پیگیر تشکیل دوره کوچینک ویاهمین دوره شناخت تواناییها هستم که امیدوارم ناامیدم نکنند ونکنید/هرچندکه عضوهیچ سازمان وشرکتى نیستم وبخداوتقدیرش ایمان دارم/امیدواربه بهار باشیم وباشید
ممنون از محبت شما. امیدوارم که در سال جدید دوره رو شروع کنم.
با سلام و درود خدمت آقای مهرانی بزرگوار مطالبتون جالب بود به هرحال طبیعیه که جلساتی که به این شکل برگزار میشه قطعا روش ها و مسیرهخای مختلفی در جهت رشد و رسیدن به هدفمون میشه که کاملا با افکار و عقاید ما سنخیت دارند امیدوارم که روز به روز شاهد پیشرفتتون و دیگر دوستانمون باشیم
سلام
امیرجان من تازه این مطلب رو خواندم و خوشم اومد.
دلم خواست برات کامنت بگذارم.
راستش من دوره تو رو شرکت کردم بیشتر به دلیل سبک شخصی خودت
ازت یاد گرفتم در شرایطی که خیلی از مدرس ها فقط درگیر تکنیک های بازاریابی مختلف (اخلاقی و غیراخلاقی) هستند، می شه اصیل بود و اصیل کار کرد و آموزش داد
مطمئنم در آینده سطح اثرگذاری ات خیلی بیشتر هم می شود
موفق باشی
ممنون مهدیجان از محبتت.
سلام دوره ی مفیدی بود . ولی من چرا تو عکس نیستم خخخخ . خیلی عالی بود یادش بخیر
جناب مهرانی سلاام و درود،
وقتی اولین بار از طریق مدرسه اشتغال شریف شما رو بهم معرفی کردند، پیش خودم فکر کردم شاید شما هم جزو اون دسته افرادی باشید که به قول خودتون در این حبابی که برای این مباحث شکل گرفته قرار داشته باشین، اما وقتی تد تالکتون رو گوش کردم و کم کم مطالبتون رو خوندم خیلیی خوشحال و امیدوار شدم، به اینکه هنوز هم هستن کسانی که تو تک تک کارهایی که انجام میدن دنبال معنا می گردن و نه صرفا دنبال مادیات. اما وقتی تو این دنیایی که تقریبا اکثر چیزهایی که میخوای در دسترس هستن، فردی رو پیدا می کنی که میدونی میتونه کمکت کنه، اما اون فرد تصمیم گرفته که این کمک رو بنا به دلایل دلی و شخصی(که کاملا هم محترم هست) دریغ کنه، یه حس غریبی بهت دست میده. من چند هفته ای هست که از کانال های مختلف سعی کردم باهاتون بتون ملاقاتی داشته باشم یا اگر دوره ای برگزار می کنید در اون دوره شرکت کنم، اما متاسفانه به در بسته خورده ام… لطفا، خواهشا و ای کاش در تصمیمتون تجدید نظر کنید، شاید شما به عنوان مربی بتونید افرادی رو پرورش بدید که بتونن راه شما رو با همین اصالتی که الان دیده میشه ازتون، ادامه بدند.
سپاس
Can I simply say what a relief to discover someone who truly knows what they’re talking about on the net. You definitely know how to bring an issue to light and make it important. More people should read this and understand this side of the story. I can’t believe you aren’t more popular because you certainly have the gift.