علی نعمتی شهاب دانشآموخته مهندسی صنایع و دانشجوی كارشناسی ارشد MBA در دانشگاه صنعتی امیركبیر است. وی دارای 5 سال سابقه فعالیت در حوزه مشاوره مدیریت و بهویژه مشاوره مدیریت فناوری اطلاعات است و در چند پروژه ملی مرتبط با توسعه كاربردهای فناوری اطلاعات در كشور همكاری داشته است.
چند روز پیش خبری دیدم با این عنوان که Infosys با یک قرارداد 100 میلیون دلاری فعالیتهای مربوط به مدیریت IT را در شرکت معظم مایکروسافت به دست گرفت. این خبر بسیار جالب است؛ از این جهت که Infosys بهعنوان یک شرکت مشاوره فناوری اطلاعات از یک کشور در حال توسعه توانسته است به سطحی از توانایی برسد که شرکتی همچون مایکروسافت فعالیتهای مربوط به فرایندهای حاکمیت فناوری اطلاعات خود را به آن بسپارد.
Infosys یک شرکت مشاور فناوری اطلاعات هندی است که در سال 1981 و با سرمایهای برابر 250 دلار آمریکا تأسیس شده است. درآمد کنونی این شرکت حدود 4/8 میلیارد دلار آمریکا است. این شرکت به صورت تخصصی به ارایه خدمات مشاوره فناوری اطلاعات میپردازد که از میان آنها میتوان به مشاوره کسب و کار، حل مسئله به کمک راهحلهای فناوری اطلاعات، طراحی و پیادهسازی نرمافزارهای کاربردی (Applicationها)، یکپارچهسازی سیستمهای اطلاعاتی جزیرهای سازمانها، نگهداری سیستمهای اطلاعاتی و ارایه خدمات برونسپاری فرایندهای کسب و کار اشاره نمود. (اطلاعات بیشتر اینجا)
آشنایی من با Infosys به شکلی کاملا اتفاقی رخ داد: یک روز که داشتم برای کارم دنبال مطالبی در زمینه معماری سازمانی میگشتم به نتایج پیمایش جالب توجه این شرکت در مورد روندهای روز معماری سازمانی در سراسر جهان رسیدم؛ گزارشی بسیار کامل که به خوبی نشان میداد که وضعیت روز معماری سازمانی در دنیا به چه شکل است، چه محرکهایی باعث آغاز پروژههای معماری میشوند، تمرکز پروژههای معماری بر چه موضوعاتی است، ابزارهای مورد استفاده در پروژهها چیستند و …
اما چیزی که من را به شناخت بیشتر Infosys علاقهمند کرد، هندی بودن این شرکت بود. اینکه یک شرکت مشاوره در یک کشور در حال توسعه بتواند چنین بستر تحقیقاتی عظیمی را برای بررسی روندهای یک صنعت بزرگ در جهان ایجاد کند و از آن مهمتر اینکه این شرکت بتواند اعتماد و اعتبار لازم را برای انجام چنین تحقیقی در سطح بینالمللی کسب کند، نکته بسیار جالب توجهی بود. همین موضوع انگیزهای شد تا تلاش کنم شناخت بیشتری نسبت به Infosys و فعالیتهای کسب کنم و از هر از چند گاهی به سایت این شرکت برای کسب اطلاع از فعالیتها و نتایج تحقیقاتی آن سر بزنم.
در مورد شرکت Infosys چند نکته بسیار جالب وجود دارد:
1. توجه بسیار زیاد به تحقیق و توسعه بهعنوان یک عامل حیاتی در رشد یک شرکت مشاوره بهویژه در سطح بینالمللی: تفاوت بسیار زیادی وجود دارد بین اینکه شما بهعنوان یک مشاور مزیت رقابتیتان را خودتان تولید کنید تا اینکه حداکثر ترکیب مناسبی از نتایج تحقیقات و تجارب دیگران ارایه دهید. Infosys امروز میتواند در سطح جهانی رقابت کند؛ چرا که خودش را محدود به مدلها و مفاهیم مطرح در کتابها و مقالات نکرده است.
2. Infosys سبد بسیار کاملی از محصولات را ارایه میدهد: این یکی بسیار نکته مهمی است. Infosys از یک سو خدمات مشاوره کسب و کار و مدیریت فناوری را ارایه میکند و از سوی دیگر، راهحلهای تکنولوژیک متناسب آنها را طراحی و پیادهسازی میکند. این مزیت رقابتی به شدت این شرکت را از شرکتهای رقیب متمایز میکند؛ چرا که اغلب شرکتهای فعال در صنعت فناوری اطلاعات یا صرفا مشاور هستند و یا صرفا کدنویس. تجربه شخصی من نشاندهنده وجود یک فاصله قابل تأمل میان دیدگاههای این دو گروه شرکتها نسبت به ماهیت مسائل پیشروی سازمانها و چگونگی حل آنها با استفاده از قابلیتهای فناوری اطلاعات (IT Capabilities) است. Infosys برای متمایز کردن خود درست روی این شکاف دست گذاشته و آن را پر کرده است!
3. Infosys خودش را محدود به بازار داخلی نکرده است: هر چند شاید الگوگیری از این رویکرد در اقتصاد بسته ایران چندان آسان نباشد؛ اما در هر حال این موضوع که Infosys خود را محدود به بازار داخلی کشور خود نکرده و برای ورود به بازارهای جدید تلاش کرده است، موضوعی قابل تأمل است. Infosys با این کار هم تجارب جدیدی را در یک محیط اقتصادی پیشرفتهتر و پیچیدهتر کسب کرده (چون طبعا با مشکلات و چالشهای جدیدی در این محیط جدید مواجه شده است) و در عین حال بر مبنای رقابت شدید موجود در محیط بینالمللی، بیش از پیش به لزوم توجه به دو عامل اول بهعنوان مهمترین ابزار بقای خود پی برده است. ضمن اینکه همکاری با شرکتهای معتبر بینالمللی و درس گرفتن و الگو گرفتن از شیوههای کاری، متدولوژیها و ابزارهای مورد استفاده آنها نیز قطعا تأثیر بسیار زیادی بر توسعه این شرکت داشته است (اگر در ایران کار مشاوره کرده باشید و در همان حوزه کاریتان نمونههای کار شرکتهای مشاوره خارجی را دیده باشید درک میکنید منظورم چیست!)
Infosys با این ویژگیها یک نمونه بسیار قابل تأمل برای فعالان صنعت مشاوره فناوری اطلاعات در ایران است؛ اینکه شرکتی با سرمایه اولیه 250 دلار آمریکا ظرف 20 سال به چنین غولی تبدیل شود میتواند درسهای بسیار زیادی را ـ در مورد اینکه چگونه یک شرکت مشاوره IT را بنا نهیم و آن را توسعه دهیم ـ برای ما در بر داشته باشد. خوشحال میشوم که نظرات شما را نیز در مورد درسهایی که میتوان از مطالعه شرکتهایی چون Infosys به دست آورد بدانم.
-
[…] مهمان علی نعمتی شهاب (+) با عنوان درسهایی از اینفوسیس (+) که به معرفی شرکت اینفوسیس هند و ارائه آن بعنوان یک […]
[…] مهمان علی نعمتی شهاب (+) با عنوان درسهایی از اینفوسیس (+) که به معرفی شرکت اینفوسیس هند و ارائه آن بعنوان یک […]
Leave a Comment
درسي كه ميشود گرفت اين است كه يكجانبه نگر نباشيم ،اولاً كه هند اقتصاد سياسي ليبرال دارد و ما در اقتصاد سياسي هر هشت سال دچار لينت مزاج ميشويم و از سرمايه داري به عدالت محوري و … جهش هاي ملخ وار داريم.ثانياً ديپلماسي اقتصادي در هند حاكم است در حاليكه ما دكترين صدور انقلاب داريم و اساساً كيفيت ديپلماسي همان است كه در رمان سقوط 79( پل اردمن ، 1976) تعيين شده است.ثالثاً ما ابزار مهار چين نيستيم و بر عكس منبع ارزان انرژي براي چين هستيم و لذا كسي در جهان به فكر توانمند ساختن ما نيست بلكه برعكس ما رقيب عربها هستيم و دوستان عربها علاقه مند به مهار ما هستند.رابعاً اينجا مهندسين كامپيوتر از دانشگاه هايي فارغ التحصيل مي شوند كه اساتيد آنها از دانشجو خسته تر و بي انگيزه تر و گاهي بي سواد تر هستند و هند تماما با دانشگاه هاي آمريكايي قرارداد انتقال دانش و اجراي دوره هاي دو مدركي و ..دارد.خامساً هسته اقتصادي هند، يعني پارسيان، يعني همان كساني كه با ورود اسلام از ايران به هند مهاجرت كردند، نسلهاست در راه تجارت و كارآفريني راهكارهاي نوين و متعامل با جهان ارائه كردهاند ولي اولين دانشكده كارآفريني ايران را سال 1386 تاسيس كرديم وجز بازاري سنتي واردات چي كس ديگري در سيستم بانكي و اجتماعي ما اعتبار ندارد يه نگاه به ساختار توليد ناخالص داخلي بفرمائيد متوجه جزئيات عرض من مي شويد يا حداقل يكبار براي دريافت تسهيلات برويد بانك لطفاً.سادساً اينجا كشوري است كه سرمايه انساني و سرمايه فيزيكي آن نامتعادل است. يعني نسبت آن 20 به 80 است. شما در يك قوطي چهارتا موش ول كن ببر بفروش به عنوان دستگاه توليد صدا بيوانفورماتيكي چون ميشود به آن شماره اموال داد مي خرند ولي بهترين متخصصين را بياوركه فكر كنند و راهكار براي حل مشكلات با فناوري اطلاعات بدهند، نظام قراردادي آنها بر اساسا مدل هزينه تمام شده كه مورد استفاده ارتش آمريكا در جنگ جهاني اول بود، است.يعني يك جور حقوق بگيري با اعمال شاقه و موقت! تقاضا در ايران با تقاضا در هند در يك كلمه تفاوت دارد: فهم! در كل ما در سامانههاي اقتصادي – اجتماعي و بسترهاي سياسي و قانوني خود معضلاتي داريم كه اگر موسسين اينفوسيس در اينجا شركت ثبت كرده بودند الان خيلي رشدكرده بودند شده بودند ماديران يا همكاران.سهم كل فناوري اطلاعات و ارتباطات ( يعني با احتساب كل مخابرات و درآمدهاي همه خدمات آن) از اقتصاد ما 1.4% است. عرايض من جنبه علمي يا تحليلي نداشتند بلكه مصاديقي را ارائه كردم كه بر نقش محيط در رشد كسب و كار تاكيد كرده باشم.
فردوسي درباره ما چنين گفته:
از ايــران وز تــرك و وز تــازيــان
نــــژادي پـديـد آيـــد انـدر مـيـان
نه دهـقـان نه تـرك و نه تـازي بـود
سـخـنـها بــكـردار بــــازي بــــود
همه گــنجــها زير دامـــــن نهـنــد
بميرند و كوشـش بــه دشـمـن دهـنـد
شـود بـنـده ي بــي هـنـر شـهـريـار
نـــژاد و بــزرگــــي نيايد بــكـــار
بـگـيـتـي كسـي را نـمانـد وفــــا
روا ن و زبـانـهـا شـــود پـر جـفــا
زيــان كسان از پي ســود خويش
بجـويند و ديــن انـدر آرنـد پيــش
بريـزنـد خــــــون از پـي خواســته
شـــود روزگــــار مـهــــــان كـاســـته
چـو بـسـيار از اين داسـتان بـگـذرد
كسي ســـوي آزادگــــــي ننــگـرد
نکات خیلی خوبی بود. آخر مطلب به این موضوع رسید که موضوعی به اسم هوش محیطی در موفقیت یک کسب و کار دخیله و اهمیت غیرقابل انکاری داره.
اما در نهایت چه کاری میشه انجام داد؟ آیا به دلیل شرایط محیطی کاری نباید کرد؟
آیا باید محیط را تغییر داد؟
یا راه حل دیگه ای وجود داره؟
با احترام بسيار زياد دوست عزيز براي مثبت انديشي شما، هوش محيطي نتيجه عرايض من نيست.نتيجه عرايض من اين است كه در يك محيط شما كمي بيشتر از مختصات كيفي محيط ميتوانيد كسب و كار را رشد دهيد نه بيشتر. يك مثال بزنم. شما در پاساژ تنديس تجريش ميتوانيد يك كمد را در راهرو پاساژ بگذاريد و در آن انواع پاستيل قرارداده و با قيمت خوبي بفروشيد، اما در مثلاً ميدان شوش اگر همين كالا و همين فروشنده بروند وضعيت فرق دارد.چرا؟ الان در ذهن شما دلايل متعددي براي پاسخ به چرا به وجود آمده است. شايد فكر كنيد رهگذران با نيت متفاوت و اقتصاد متفاوتي و فرهنگ متفاوت و روحيات متفاوت در ميدان شوش هستند و در پاساژ تنديس حكايت و كيفيتي ديگري جاري است. همه اينها بر تقاضا و بر موثر بودن تصميم خريد تاثير مي گذارد. خريد يعني رسيدن به اين انتخاب كه نگه داشتن پول مطلوبيت كمتري نسبت به تملك كالا يا خدمات دارد. اين انتخاب گاهي هيجاني و گاهي منطقي و گاهي شناختي و گاهي آموختني و گاهي غريزي است.اما يك انتخاب است. يك تصميم. پس با تعويض محيط شرايط اخذ تصميم عوض مي شود. و اين تصميمات است كه سرنوشت را مشخص مي كند. لذا ما در مورد هوش محيطي ، هوش هيجاني و هوش اجتماعي صحبت نمي نيم در مورد شكاف بين ايران و هند صحبت ميكنيم. شكاف در فرهنگ، در قانون، در اقتصاد، در سياست خارجي و داخلي، در كيفيت نيروي انساني، در كارآفرينان، در مديران و…
پرسيديد كه “اما در نهایت چه کاری میشه انجام داد؟ آیا به دلیل شرایط محیطی کاری نباید کرد؟
آیا باید محیط را تغییر داد؟
یا راه حل دیگه ای وجود داره؟”
من ايده هايي دارم وليكن قطعاً كامل نيستند و ضمناً اين را هم بدانيد كه ما متخصص فناوري اطلاعات هستيم و اگر به غلط هم فرض كنيم صد در صد تغييرات هم به دست فقط متخصصين بايد انجام ميشد و ساير اقشار اجتماع از هنرمندان، نظاميان، روحانيان، فرهنگيان و … همه قرار بود كه گوش به فرمان متخصصان باشند باز هم ما به عنوان متخصص يك رشته بوديم و هنوز متخصصين جامعه شناسي، روانشناسي اجتماعي، حقوق، مديريت، اقتصاد، علوم سياسي، ….. بايد نظرات خود را به ميدان مي آوردند. مي خواهم رك بگويم. قبل از اينكه به فكر اجتماع باشيم اول بايد اجتماع را بشناسيم. دنبال تعيير محيط بودن و يا دنبال راه حل گشتن قبل از درك مساله بي حاصل است. پيشنهاد ميكنم حتما كتاب زير را بخوانيد و بعد به فكر مطالعه تطبيقي در فناوري اطلاعات باشيد.
فرهنگ سياسي ايران به قلم دکتر محمود سریع القلم چاپ 1387
این شکل از قیاس کردن خیلی بی راه و از سر خستگی است دوست عزیز … یعنی چون شکاف بزرگی بین ما و هند است پس بررسی تمام تجربه های مفید آنجا و باقی پیشروها را بریزیم توی سطل خاکروبه و لاغیر و یا به پیشنهاد شما برویم کتاب سیاسی بخوانیم ؟ یعنی نسل تحصیلکرده و تازه نفس و پرامیدی که در راهند و هیچ رقمه حاضر به مهاجرت نشدند را باید هیچ انگاشت؟ نیازها و خواسته های آنان و خانواده های شان را نیز؟ فرهنگ نگرش این نسل های نوین را کجا می شود مطالعه کرد؟ گرچه در خیلی از موارد با شما موافقم اما عمیقا دلم می خواهد برایتان مخالف خوانی کنم … این هم شکلی از ابراز امید به آینده است …
من هم ترجیح میدهم به موفقیت اینفوسیس به عنوان یک الگو نگاه کنم نه به عنوان یک رؤیای غیر قابل دسترس. مطمئناً شما (madjidt) تنها مزایای هند را نسبت به ایران برشمردید، علاوه بر این که خیلی از مشکلاتی که در ایران هستند و شما نام بردید مطمئناً در هند هم شاید حتی بدتر وجود دارند.
من یک بار سعی کردم در مورد صنعت موفق نرمافزار هند جستجوی مختصری بکنم، و متوجه شدم اصولاً این صنعت در هند صادراتمحور و با استفاده از خدمات برونسپاری رشد کرده است چرا که بازار داخلی هند آنقدر بزرگ نبوده (به عبارت دیگر نه تنها خودش را محدود به بازار داخلی نکرده که اصلاً موتور رشدش خارجی بوده است). این موضوع طبیعتاً به ارتباط خوب اقتصادی بین هند و غرب به اضافهی رسمی بودن زبان انگلیسی در هند برمیگردد که ما این شرایط را نداریم.
اما شرایط رشد داخلی ما از هند اگر بهتر نباشد بدتر نیست، چرا که ما نسبت به هند کشور توسعهیافتهتری هستیم، کافی است به اختلاف میانگین سطح درآمد، فرهنگ و تحصیلات نگاه کنید، هرچند چون جمعیت کمتری داریم بازار داخلیمان از هند کوچکتر است. ضمن این که بازار خارجی برای ما هم در حد قابل توجهی (کشورهای عربی، آفریقا، آسیای میانه، جنوب و شرق آسیا) وجود دارد ولی فکر نمیکنم صنعت فناوری اطلاعات ما همت کافی برای این کار خرج داده باشد. این پتانسیل هست چرا که ما در صنایع دیگر بیش از ۲۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داریم ولی سهم فناوری اطلاعات از این ۲۰ میلیارد دلار ناچیز است.
پیشنهادی هم دارم و آن پرداختن به شرکتهای موفق ایرانی است. من فکر میکنم ما از همکارانسیستم چیزهای بیشتری میتوانیم یاد بگیریم تا از اینفوسیس چرا که شرایط محیطیاش همان چیزی است که ما در آن کار میکنیم. البته همکاران سیستم اصلاً به آن بزرگی نیست ولی نتایجش قابل توجه است: دو سوم از فروش سالانهی ۷ میلیارد تومانی همکاران سود خالص است، جایگاهی که تقریباً تمام شرکتهای نرمافزاری خصوصی دیگر در ایران خوابش را هم نمیبینند.
معمولا شرکت های هندی سطوح پایین صتعت it رو اشغال کردن نمونه همین قرار داد که مورد بحثه ؛
Microsoft will outsource its internal IT services, including help desk, desk-side services, and infrastructure and application support to India-based Infosys؛
همش راجع به ساپورت و نگهداریه. یعنی نه در حد مهندسی و تولید. و در این زمینه موفق بودن چون نیروی کارشون ارزونه. ارزون به معنای واقعی تا حدی که من فکر میکنم ایرانیا هم بد نیس اوت سورس تو هند رو امتحان کنن. ولی ایران شرایطش متفاوت. حقوقا به نسبت تخصص بالاتر از اونیه که بخوایم تو بخش ساپورت و نگهداری موفق باشیم. لذا باید یه سطح بالاتر عمل کنیم: تولید نرم افزار خوب!
علیرغم مشکلاتی که ایران داره به نظرم نبوغ و ابتکار ایرانی می تونه برگ برنده در مقابل خیلی از کشور ها باشه. البته اگه درست اراءه بشه. جالبه تو این مدت که خارج از ایران به سر میبرم خیلی از پروژه های داخلی ایران قابلیت اجرا تو کشور های دیگه رو دارن ولی هرگز بازاریابی نشدن. شاید به خاطر عدم آگاهی ایرانیا از فرصت ها به علت تبادل کم با دنیاست. توریست- دانشگاه های بین المللی -سرمایه گذار های خارجی- نمایشگاه ها و… کمک میکنه که فرصت تبادل آرا انجام بشه و فرصت ها شناسایی بشه. که البته خیلی از این موارد نیازمند سیاست گذاری های درسته.
یه نمونه حلاقیت ایرانی)drop box founder):
http://www.facebook.com/arash
فکر کنم کم نباشن از این افراد.
دوستان عزيز
اگر جامعه را شناخته بوديم و نسبت به مشكلات آن آگاهي داشتيم در ايران انقلاب نمي شد. اگر انقلاب نشده بود ما در پايان قرن بيستم جزو جي هشت بوديم ولي بهترين پيش بيني ها الان پايان قرن بيست ويكم را براي ايران پيش بيني كرده اند (http://en.wikipedia.org/wiki/Next_Eleven)
اين رشد كه به تبع آن صنعت فناوري اطلاعات هم رشد مي كند چهار الزام دارد: 1- پايداري اقتصاد كلان (كه نداريم كافي است ببينيد مسئولان در دو سال گذشته چندبار چند جور نرخ تورم ارائه كرده اند)، 2-بلوغ سياسي (كه نداريم كافيست در مورد سياست خارجي كشورهاي دوست ايران را ببينيد و در مورد سياست داخلي به انتخابات هشتاد وهشت نظري بياندازيد)،سياست هاي باز براي تجارت و سرمايه گذاري (كه كافيست به سرمايه گذاري در كليدي ترين بخش اقتصاد يعني نفت نگاه كنيد و مي بينيد چه خبر است و تجارت هم كه تحريم و فقط جنس بنجل چيني وارد مي شود) و كيفيت آموزش ( كه كافيست ببينيد در آموزش و پروش و آموزش عالي چه بلايي بر سر استعدادهاي ايراني مي آورند).
لذا از اينكه رشد نهادهاي اقتصادي واجتماعي منجر به حضور تقاضاي بالغ در كشور شود و بر اساس آن بتوان صنعت فناوري اطلاعات را توسعه داد تا امروز و اين لحظه خبري نيست. پس از گذشت زمان نيز اين رشد اثري بر فناوري اطلاعات ندارد زيرا اين صنعت از حالت صنعت آفريننده مزيت رقابتي به يك الزام زيستي تبديل خواهد شد و ما فرصتهاي انتقال دانش را از دست مي دهيم. مانند صنعت برق. صنعت برق امروزه يك الزام است ولي صد سال پيش ايجادمزيت رقابتي ميكرد. صنعت برق امروزه با تقاضا مواجه است ولي بايد انتقال دانش از خارج به داخل بكند تا تقاضاي داخل را پاسخ بدهد. كم پيش مي آيد كه ما صادرت خدمات فني و مهندسي را از بخش خصوصي واقعي به خارج از كشور در صنعت برق داشته باشيم و اگر هم باشد به كشورهاي بسيار عقب افتاده تر از خودمان است.
رضا بهرامي عزيز سه نكته كليدي از فرمايش شما استنباط مي شود
1- نقش نسل تحصیلکرده و تازه نفس و پرامید و انگيزش آنها( نیازها و خواسته های آنان و خانواده های شان)
2- فرهنگ نگرش این نسل های نوین
3- اميد به آينده
نكته اول يعني نقش تازه نفسان:
انگيزش يعني انرژي + جهت + پايداري. مساله يعني هدف+مانع. استفاده از انگيزش يعني انتخاب يك مساله و پيدا كردن راه حل با كمك انرژي، جهت و پايداري.
تازه نفسان اگراهداف درستي را انتخاب كنند اين صحنه را كه توصيف كردم عوض خواهند كرد.
اهداف درست از نظر من براي آنان كه مي مانند دوتاست:
1- اجراي دو طرح كليدي علي اكبر جلالي براي افزايش پهناي باند و توسعه فناوري اطلاعات و اينترنت در عوام مردم و حتي روستا ها
مادر شهر ها كار زيادي نداريم. باور كنيد هر كاري باشد صحنه اي را كه گفتم عوض نمي كند.ممكن است شما را صاحب پول اندكي بكند ولي صحنه را عوض نمي كند. بايد در اقشار كم درآمد و در روستا ها اينترنت پرسرعت وجود داشته باشد. چرا شو نپرسيد. به هر حال امثال پرفسور جلالي فكر كردهاند كه اين را گفتند.
2- ايجاد ارزش افزوده با فناوري اطلاعات و سيستم هاي اطلاعاتي كمي قديمي تر در شهرها
حداقل در دولت احمدي نژاد تا كارفرما خودش را جر نداده دنبال فناوري هاي مد روز جهان نباشيد. در اين فضاي ما آنها فقط موجب بي اعتمادي بيشتر به اين صنعت مي شوند و ما هم به علت عدم تسلط فقط يك گند روي گندهاي قبلي بالا مي آوريم. با ابزاري كه اصلا احتياج با يادگيري نداريد و بهآن كاملا مسلط هستيد سعي كنيد جوري ارزش عملياتي ايجاد كنيد كه ديگر امكان حذف فناوري از فرايند كاري بناشد. آيا الان بدون فناوري اطلاعات كسي در سازمان هاي ارائه دهنده خدمات ميتواند قبض صادر كند؟ اين راه مخلوط كردن كسب و كار با ارزش هاي كليدي كسب و كارها را با فناوريهاي قديمي ياد بگيريد و دنبال چيزهاي خيلي نو كه الان تو خود سيليكون ولي هم سرش دعواست نريد.
نكته دوم فرهنگ تازه نفسان
مراد من از فرهنگ شيوه بر خورد با يك مساله يا يك پديده است كه از نسل قبلي و يا افرادي كه داراي تجربه هستند به نسل بعدي يا افراد فاقد تجربه منتقل مي شود. با اين تعريف سه نوع فرهنگ وجود دارد: مهاجرت، كار بازاري (سخت افزار و پروژه هاي بزن در رو)، كار كن مگو چيست كار.
من فرهنگي به نام توسعه اقتصادي و اجتماعي از راه فناوري اطلاعات هنوز در بچه هاي اين صنعت سراغ ندارم. همه ضعف هاي اجتماعي ما در اين تحصيل كردگان هم هست. مثلا، يكي از ضعف هاي اجتماعي ما عدم توان در ايجاد منافع گروهي و تقسيم عادلانه آن و به بيان عاميانه كار گروهي است. شما يك شركت موفق در اين صنعت نام ببر كه از شراكت چند شركت فناوري اطلاعات ساخته شده باشد. يا مثلا قضاوت بدون علم، شما خود را ببين قبل از اينكه كتابيرا كه معرفي كردم بخواني بهش گفتي”كتاب سياست”
نكته سوم اميد به آينده
انسان همواره در حال ارزيابي موقعيت خود در دو محور بقا و تسلط با محيط پيرامون خود است و نتايج برداشتش را از طريق هيجانات درك ميكند. اميد نيز از همان هيجانات است همانطور كه نگراني و ترس هستند. پيام اميد آنست كه ما مي ترسيم اوضاع بد تر شود هر چند آرزوي بهبود آينده را داريم. شما كتاب جسارت اميد اوباما را اگر بخوانيد در همان فصل مقدمه اگر به شما گفته باشند اين حرف ها را يكي از كانديداهاي رياست جمهوري درانتخابات هشتاد و هشت گفته است بسته بهسليقه سياسي خود ميگفتيد اين را حتما احمدي نژاد گفته يا اين را حتما موسوي و ..اين كتاب را بگيريد وب خوانيد تا صحت اين گفته من را سنجش كرده باشيد. اگر اينكار را بكنيد خواهيد ديد كه ” ملت ها اميدشان يكسان است” ولي عملكردشان متفاوت است.لذا دوست عزيز ماهم با كوهي از اميد شروع كرده ايم وكماكان با اميد زنده هستيم ولي آنچه تفاوت ايجاد مي كند كيفيت عملكرد است و اميد خالي به هيچ دردي نمي خورد.
محمد و احسان عزير
با فرمايش شما در مورد مطالعه تطبيقي و بنچماركينگ و تحليل شكاف موافق هستم در عين حال صحبت من حاكي از موانعي فراتر از صنعت ما است كه در راه پر كردن شكاف ها سهم بيشتري در ايجاد شكاف ها دارند. حضور در بازارهاي بين المللي خوب است وليكن ملزومات آن را در ايران فراهم كردن به دشواري ثبت شركت در يك كشور پيشرفته و ايجاد يك بيزينس موفق در آن است. شما اگر اين كار را كرديد درس هاي موفقيت خود را از طريق همين سايت آقاي مهندس مهراني نژاد نشر بدهيد و مطمئن باشيد كه ما هم دنبال شما خواهيم آمد. تنها عرض من آن است كه هستند كساني كه يك ماه سايت ويزيت از اينفوسيس و ويپرو و تاتا در هند داشته اند و شركتي با شعب متعدد در ايران و امارات و ايتاليا و فرانسه ايجاد كرده اند و ششصد نفر مهندس را استخدام و ارتقا دانش داده اند و الان ورشكست شده اند. به علت همين ضعفهايي كه گفتم. اگر اطلاعات بيشتر ميخواهيد از خود آقاي مهندس مهراني نژادكه اين بلاگ را ايجاد كرده اند در مورد عصر دانش افزار بپرسيد.
اقا شما بيا رئيس جمهور بعدي بشو
جناب madjidt
از توجهتان ممنونم.من تمام محدوديتهاي موجود در بازار آي تي در ايران را قبول دارم. چالشهايي که شما برشمردهايد در برابر فعالان صنعت آي تي ايران وجود دارد و تازه همه مشکلات هم نيستند. اما خواهشمندم به چند نکته توجه فرماييد: فرض کنيد اصلا راجع به ورود به بازار بينالمللي صحبت نميکنيم. در همين بازار داخلي کدام شرکتي را ميشناسيد که واحد تحقيق و توسعه داشته باشد و سبدي کامل از محصولات را ارايه دهد؟ از اولي که بگذريم، دومي به شدت در ضعف صنعت مشاوره آي تي در ايران تأثيرگذار است. شما به درستي به بزرگي شرکتهاي کدنويس در ايران مثل همکاران اشاره کردهايد، اما سؤال اساسي اينجا است که آيا اين شرکتها با اين بزرگي توانستهاند کاري ماندگار در سطح همين کشور خودمان بکنند؟ ما دهها شرکت نرمافزاري داريم که تمام تمرکزشان بر توليد نرمافزارهاي اداري، دفتري و حسابداري است. دهها شرکت ديگر داريم که دارند مثلا پورتال و نرمافزارهاي سازماني توليد ميکنند و ميفروشند. اما اگر نرمافزارهاي موجود در ايران را بررسي کنيد چيزي بين 60 تا 70 درصدشان نرمافزارهاي اوپن سورسي هستند که صرفا فارسيسازي شدهاند. شرکتهاي ايراني تمرکزشان را بر روي توليد پکيجهاي نرمافزاري گذاشتهاند و ميخواهند هر قفلي را با يک کليد ـ نرمافزارشان ـ باز کنند. سفارشيسازي با متناسب با نيازهاي سازمان و اينها را باور نکنيد! تا جايي که من ديدهام بسياري از اين شرکتها عليرغم داشتن عناوين پرطمطراق تحليلگر سيستم و … از تهيه يک مستند ساده براساس اصول مهندسي نرمافزار عاجزند. حالا بگذريم از اينکه هيچ شرکتي در ايران به توليد نرمافزاري غير از نرمافزارهاي حسابداري و دفتري و انواع و اقسام پکيجهاي به درد نخور اصلا فکر نميکند. تأکيد من در نوشتهام بيشتر بر دو نکته اول بود: تحقيق و توسعه که اصلا نداريم (!) و داشتن يک سبد کامل از محصولات. منظورم هم اين بود که شما بهعنوان يک مشاور در حوزه آيتي بايد مسئله کارفرما را بگيريد و براياش با استفاده از راهکارهاي آيتي راهحل ارايه بدهيد. اما شرکتهاي ما يا صرف مشاور مديريت هستند و از آيتي سر در نميآورند و يا صرفا نرمافزاري و از آن بدتر صرف سختافزاري! بنابراين راهحلي که ارايه ميدهند يا اصلا با وضعيت موجود تکنولوژي قابل پيادهسازي نيست يا همانطور که بالاتر اشاره کردم اصلا انعطاف ندارد و تنها هدف، فروش يک محصول توليد شده از قبل است. چند مثال ميزنم:
الف ـ 4-5 سالي است که طرحهاي جامع فناوري اطلاعات و معماري سازماني در ايران مد شده. اما بهعنوان کسي که 4 سال است دارم در اين حوزه فعاليت ميکنم به جرأت ميگويم هيچ وقت خروجيهاي اين پروژهها به درد کارفرما نخورده است! به دو دليل: 1- مشاورين ما از وضعيت واقعي و توان موجود در بازار فناوري اطلاعات خبر نداشتهاند و راهحلهايشان فاصله زياد با تکنولوژي موجود در دسترس داشته است.2- فعالان بخش نرمافزار ايران به توليد نرمافزار براساس نيازهاي مشتري اهميتي نميدهند.
ب ـ 4 سال است که قرار است نرمافزار جامع سازمان مالياتي از شرکت بول فرانسه خريداري شود. اتحاديه توليدکنندگان با دستور مستقيم رئيسجمهور جلوي اين کار را گرفتند. اما اگر از شرايط عجيب و غريب مناقصهاي که توسط سازمان مالياتي برگزار شد بگذريم، حقيقتا توانايي توليد اين نرمافزار را نداشتند.
ج ـ همين اواخر شرکت ما در طرح پيادهسازي سيستمهاي BPMS در سازماني ناظر بود. پيمانکار محترم که يک شرکت معروف نرمافزاري است بدون شناخت از فرايندهاي موجود سازمان، ميخواست سيستماش را بدون هيچ تغييري در سازمان پياده کند!
بحث اصلي من نبودن کسي بود که اين شکاف را در صنعت مشاوره پر بکند. نمونه اينفوسيس براي من از اين جهت جذاب بود. در مورد رشد و بينالمللي شدن تمام صحبتهاي شما درست است. اما سؤال اصلي به نظر من اين است که ما بهعنوان متخصص آيتي آيا نياز بازار داخلي را درست تشخيص دادهايم و براياش راهکار درستي يافتهايم؟ آيا خودمان براساس وضعيت موجود پراشکال سازمانهاي ايراني دنبال راهکاري گشتهايم که بتوان آن را در سطح بينالمللي ارايه داد؟ واقعا چند درصد اين ميلياردها توماني که هر سالي در ايران خرج آيتي ميشود، اثربخش است؟ البته بودجه آيتي بسيار ناچيز است و من هم قبول دارم؛ اما آيا خود فعالان آيتي ايران با راهحلهاي نه چندان مناسبي که به بخش دولتي و خصوصي ارايه کردهاند در کاهش سال به سال بودجه آيتي مقصر نيستند؟ بهتر است فعلا راجع به اين مسائل صحبت کنيم و بعد سراغ رؤياي بينالمللي شدن برويم!
آقاي شهاب نعمتي، با تشكر از توجه شما. پاسخ به سوالات شمااز نظر اينجانب:
“سؤال اصلی به نظر من این است که ما بهعنوان متخصص آیتی آیا نیاز بازار داخلی را درست تشخیص دادهایم و برایاش راهکار درستی یافتهایم؟”
خير!
” آیا خودمان براساس وضعیت موجود پراشکال سازمانهای ایرانی دنبال راهکاری گشتهایم که بتوان آن را در سطح بینالمللی ارایه داد؟”
خير!
“واقعا چند درصد این میلیاردها تومانی که هر سالی در ایران خرج آیتی میشود، اثربخش است؟”
نميدانم. احتياج به تحقيق با رويكرد مشابه با SERVCESS دارد وليكن به علت عدم تقارن در سرمايه فيزيكي و انساني حدس ميزنم اثر بخشي كم است.
اما آیا خود فعالان آیتی ایران با راهحلهای نه چندان مناسبی که به بخش دولتی و خصوصی ارایه کردهاند در کاهش سال به سال بودجه آیتی مقصر نیستند؟
چرا ،مملكت به اين صنعت در زمان جهانگرد و صديق اعتمادكرد. وليكن عده اي با سو استفاده جيب هارا پر كردند و مملكت و ما را در بحران بي اعتمادي متقابل رها كردند.
آقاي تهراني مجددا متشکرم از توجه شما. حرف اصلي من اين بود که با نگاه کردن به اينفوسيس فقط همين را که مسيرمان اشتباه است ياد بگيريم، خودش کلي درس است؛ حالا بينالمللي شدنمان پيشکش!
آقاي علي نعمتي شهاب عزيز.بچه كه بودم،در زمان جنگ، دكتركه ميرفتيم ، هندي بود. با كراهت و از رو ناچاري ميرفتيم پيش دكترهاي هندي.نسل قبل من اصلا هند را آدم حساب نمي كرد.از پدرم كه ميپرسيدم كلي مدح نادر شاه افشار را در پاسخ تحويلم ميداد و سيك هاي هند و گاو پرستي و تكثراديان و خلاصه هر چي كه در هند بداست را برايم رديف مي كرد. امروز من به عنوان يك نسل بعد دسترسي به اعتبار بانكي، تجارت خارجي، حمايت از سرمايه گذار و … را به عنوان برتري هاي هند نسبت به ايران را توضيح مي دهم. اين بد است. خيلي بد است. نكند روزي برسد كه داستان موفقيت يك شركت افغاني رادر وبلاگهاي ايرانيان بخوانيم و حسرت بخوريم.كاش شما در پايان نامه خودبه اين مسائل مي پرداختيد و ما را هم مطلع مي كرديد.آرزوي توفيق. به قول پائولو كوئيلو :”Impossible” is just an opinion