هدفمند بودن یا جستجوگر بودن؟

خیلی از آموزه‌ها، خیلی از استادها، خیلی از کتاب‌ها می‌گویند که باید همیشه هدف مشخص داشته باشی. بله درست است. انسان بی‌هدف معمولا به جایی می‌رسد که نمی‌خواهد. انسان بی‌هدف همان داستان معروف آلیس در سرزمین عجایب است که وقتی به دو راهی رسید از گربه پرسید از چه سمتی باید بروم؟ گربه گفت کجا می‌خواهی بروی؟ و آلیس پاسخ داد نمی‌دانم!
گربه هم گفت پس مهم نیست از چه سمتی بروی!
در تمام این داستان‌ها، جای یک موضوع خالی است وکسی نمی‌گوید اگر نتوانم یک هدف مشخص کنم چه؟ جای این موضوع خالی است که ما همیشه هم نمی‌توانیم در زندگی بگوییم دقیقا چه می‌خواهیم. یا بهتر است بگوییم در بیشتر وقت‌ها نمی‌توانیم بگوییم دقیقا در زندگی چه می‌خواهیم مخصوصا وقتی که آن‌چیزهایی که فکر می‌کنیم می‌خواهیم چندان ملموس نباشند. بیشتر هدف‌هایی که ما در زندگی تشویق می‌شویم آنها را داشته باشیم (مثل پول، خانه، ماشین، سمت شغلی و …) چیزهایی ملموس و قابل اندازه‌گیری است. اما خیلی وقت‌ها به آینده که فکر می‌کنیم می‌بینیم که چیزهایی که می‌خواهیم حتی این‌ها هم نیستند و از خودمان می‌پرسیم من باید دنبال چه چیزی بگردم؟ باید چه هدفی داشته باشم؟

ماجرا این است که خیلی وقت‌ها ما باید جستجوگر باشیم تا هدفمند. خیلی وقت‌ها ما نمی‌دانیم که در آینده چه اتفاقی می‌افتد و آن را نمی‌توانیم از پیش طراحی کنیم اما می‌توانیم در اکنون جستجو کنیم و هر لحظه آینده را شفاف‌تر کنیم. می‌توانیم جستجو کنیم و بفهمیم که چه چیزی یا چه کاری برایمان بیشتر معنا دارد. کمتر کسی است که در زندگی، کاری اثرگذار کرده باشد و از روز اول برایش شفاف بوده باشد که دقیقا می‌خواهد چه اثری بگذارد. بیشتر آدم‌ها در مسیر و در جستجو، اثرشان را خلق کرده‌اند.

بنابراین اگر امروز نمی‌توانید یک هدف مشخص را برای خود انتخاب کنید، از خودتان ایراد نگیرید. الزاما استانداردهای دنیا قرار نیست درست باشد. شاید شما انسانی جستجوگر باشید. شهامت به‌چالش کشیدن استانداردها را داشته باشید. شاید سرنوشت آلیس را بیشتر از اینکه هدفش رقم زده باشد، جستجوگری‌اش رقم زده باشد.
انسان‌هایی که جستجوگر معنا و اثرگذاری هستند معمولا به اهداف ملموس هم می‌رسند اما انسان‌هایی که فقط به دنبال اهداف ملموس هستند الزاما به معنا و اثرگذاری نمی‌رسند. گروه اول به مثبت بودن احساس درونی‌شان در زمان مشغول بودن به کاری توجه می‌کنند و گروه دوم به چیزهایی که قابل شمارش است.

نمایش 1 دیدگاه
  • masoud
    پاسخ

    چقدر خوب بود!
    چقدر ساده و خوب بود…
    فقط من می تونم بگم چقدر خوب بود 🙂

یک نظر بدهید