اینروزها که دوباره مدرسهها باز شده یاد روزهای مدرسه خودم افتادم. راستش هرگز دلم نمیخواد به دوران مدرسه برگردم. از مدرسه رفتن هیچوقت لذت نمیبردم. معمولا جزو شاگردهای شاخص مدرسه بودم اما دلیلش این نبود که درس خوندن رو دوست داشته باشم. بیشتر دلم نمیخواست به عنوان شاگرد تنبل شناخته بشم. همین موضوع تنها انگیزه درس خوندن من بود. اما در تمام دوران مدرسه سرم به کارها و کتابها و موضوعهای عجیب گرم بود. مثلا یادم میاد تو یه دوره داشتم سعی میکردم بفهمم فیزیک کوانتوم چیه. الان به کتابهای اون زمان نگاه میکنم وحشت میکنم و باورم نمیشه که اونها رو میخوندم. یا مثلا یک دوره برنامهام این بود که مسئلههای پیچیده ریاضی حل کنم. یک دورهای هم گیر داده بودم به نقاشی و دوره دیگری هم کلا سرم به ساختن کیتهای الکترونیکی گرم بود. خلاصه حاضر بودم هرکاری بکنم جز درس خوندن. تنها سالی که خاطرم هست درس خوندن به شدت برام جذاب بود، زمانی بود که سوم دبیرستان بودم و یک معلم جبر داشتیم که فوقالعاده آدم جالبی بود و وقتی مثلا حد و مشتق رو به ما درس میداد مثالهای عملی میزد در مورد کاربردهای این مفاهیم و این برای من لذتبخشترین قسمت درس خوندن بود. حتی خاطرم هست شب امتحان جبر، من اصلا درس نخوندم و خیلی راحت رفتم امتحان دادم و بالاترین نمره کلاس رو گرفتم. جبر اون سال برام شده بود بازی و همش سعی میکردم بفهمم که از فرمولها و مفاهیم تو چه کارهایی استفاده میکنند. با این وجود درس خوندن به شکل کلی کاری عذابآور بود برام.
بچههای زیادی هستند در مدرسهها که استعدادهای خوبی در کارهای مختلف دارند اما چون برای خانوادهها پیشرفت به معنی موفق شدن در درس و مشق است، از طرف خانوادهها برای درس خواندن تحت فشار قرار میگیرند. این فشار باعث میشه تا شخص وقتی رشد کرد، مثلا در 30 سالگی تازه متوجه بشه که کل مسیر رو اشتباه اومده و باید همهچیز رو ول کنه و بره دنبال کاری که به اون علاقه داره. ظاهرا تو همه جای دنیا مدارس جای رشدی به خلاقیت بچهها نمیدهند اما در ایران این اتفاق چند برابر میافته. در ویدئوی زیر که یکی از بهترین سخنرانیهای TED Talk است و توصیه میکنم هرطور که شده اون رو ببینید، Ken Robinson اشاره میکنه که آموزشهای همگانی در دنیا برای دنیای صنعتی طراحی شدهاند اما ما از این دوره گذشتهایم. این درحالی است که آموزشها در ایران هنوز برای دوره اول یعنی داشتن سواد طراحی شدهاند و حتی سمتگیری صنعتی خیلی قوی ندارند.
خیلی بحث رو ادامه نمیدم و پیشنهاد میکنم ویدئو رو ببینید. خوشبختانه زیرنویس فارسی هم داره. علاوه بر موضوع آموزش که توسط Ken Robinson به اون پرداخته میشه. این سخنرانی یک کلاس آموزشی برای ارائه و سخنرانی هم هست. در موردش سعی میکنم در مطلب جداگانهای بنویسم.
——————————————————————————————————————————————————
این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است. شما میتوانید مشترک خورا ک این بلاگ شوید.
اگر علاقهمند هستید مطلب شما در این بلاگ منتشر شود از طریق فرم تماس اطلاع دهید.
کاملا موافقم
حالا با این اوصاف که من هم بهش اعتقاد دارم، باید بچههامون رو بفرستیم مدرسه یا نه؟ اگر بفرستیم بهشون ظلم نکردیم ؟
@مهدی عرب عامری این دقیقا یکی از مشکلاتیه که نمیشه براش درست تصمیم گرفت !!! البته سواد با یادگیری متفاوته. برای سواددار شدن بچه رو میفرستی مدرسه بعدش میذاری تو زمینههای مورد علاقه ادامه بده.
راستش الان دیگه توی کشورهایی مثل آمریکا یا آلمان یک سری موسسات فراآکادمیک به وجود آوردن و افرادی که ذهنشون در این رده کار میکنه رو جذب میکنند.
ما متاسفانه توی ایران نه تنها خلاقیت رو کاریش نداریم بلکه عملا باهاش می جنگیم.هر چند بیشتر فکر میکنم عمدی باشه تا سهوا
تو مدرسه و دانشگاههای ما یک چیز فراموش شده و آن زندگی است. دانشگاههای ما درس زندگی به آدمها نمیدهند. قرار است مسائلی را که مشخص است حل کنیم. در حالی که در زندگی تشخیص مساله چندان هم راحت نیست.
ممنون
دقیقا یادمه که سال اول راهنمایی همون روزهای اول یکی از معلم ها خواست اسممون را روی برگه بنویسیم. هر کسی اسم خودش را نوشت و وقتی معلم داشت اسمها را میخوند به اسم من که رسید گفت این چیه؟ اینقدر بدم میاد از این طرز نوشتن که این دخترا از خودشون در میارن.
از همون جا شیرجه زد تو ذوق هنری و گرافیکی من. البته این نمونه از همه بدتر بود وگرنه فکر کنم هر کدوممون کلی از این خاطره ها داشته باشیم.
موتفقم باشما
این جمله که
” اگر درس نخونی کارگر می شی ” ! ،هنوز هم خیلی آزارم می دهد .
آن هم چه درسی ، یک سری دروس عمومی و کلی ، باید تخصص گرایی و استعداد یابی را از ابتدای دوران آموزش به مدارس بیاوریم.
همین می شود که اگر از فارغ التحصیلان دوران دبیرستان بپرسی به چه شغل یا رشته ای علاقه داری تماما یک سری جواب های تکراری می دهند یا مثلا می گویند ریاضی و فیزیک و شیمی محض!
دوستی داشتم که در مدارس شبانه روزی انگلیس یال دوم دبرستان جت اسکی و خودرو می ساختند ، و ما فقط در مدارس غیر انتفاعی می توانستیم به نحوه آزمایشات استاد نگاه کنیم.
این می شود که…
ممنون.
موتفقم باشما
این جمله که
” اگر درس نخونی کارگر می شی ” ! ،هنوز هم خیلی آزارم می دهد .
آن هم چه درسی ، یک سری دروس عمومی و کلی ، باید تخصص گرایی و استعداد یابی را از ابتدای دوران آموزش به مدارس بیاوریم.
همین می شود که اگر از فارغ التحصیلان دوران دبیرستان بپرسی به چه شغل یا رشته ای علاقه داری تماما یک سری جواب های تکراری می دهند یا مثلا می گویند ریاضی و فیزیک و شیمی محض!
دوستی داشتم که در مدارس شبانه روزی انگلیس سال دوم دبرستان جت اسکی و خودرو می ساختند ، و ما فقط در مدارس غیر انتفاعی می توانستیم به نحوه آزمایشات استاد نگاه کنیم.
این می شود که…
ممنون.
آره واقعا همینطوره که شما می گین، یک نکته هم من اضافه می کنم: اکثرخانواده های ایرانی به بچه هایشان از سنین دبستانی درمورد شغل مورد علاقه خود صحبت می کنند و بچه رو تشویق به انتخاب اون شغل می کنند. بچه با این توهم که واقعا شغل رو دوس داره بزرگ می شه. بعد به جایی می رسه که حالا علاقه خودش هم بوجود میاد گاهی پیش میاد که درهمون مسیر انتخاب والدین می ره ، اما بیشتر اوقات علاقه ای متفاوت نظر والدین پیدا می کنه ، تضاد درونی پیدا می شه و از همه جهت بهم می ریزه ، فشار خانواده،علاقه خودش،فشار جامعه و … این می شه که بعد از 30 سالگی تازه می فهمه که چه بلایی سرش اومده و اکثرا افسردگی می گیرن
خوبه چقدر مهندس داشته باشیم که مهندس نیست و شاعر و نویسنده س؟
مطلب زیر رو واسه یه مجله روان شناسی کار کردم گفتم شاید جالب باشه
http://sepidehdanaee.ir/1388/8/3/SepideDanaei/29/Page/80/
تیترش رو زدم جایی که خلاقیت بچه ها دزدیده نمی شود!
سلام
دست رو دلمون نزار كه خونه از اين نظر – اون موضوع كه فرمودين كه جاي خود – من نمي دونم با اين پارادوكس هاي موجود در نوع مطالبي كه آموخته مي شود به دلبندانمان چه بكنيم ؟؟؟
سوالات مكرري كه در همين زمينه ها ميكنند و پاسخ هاي متفاوتي كه مي شنوند …. از اين نظام آموزشي بيش از اين نبايد انتظار داشت … از كوزه همان برون تراود كه در اوست
کودکان از 3 تا 5 سالگی روزانه به صورت میانگین 300 سوال می پرسند. این رقم در 9 سالگی به 5 درصد کاهش پیدا می کنه. در اصل هیچ سوالی نمی پرسند.
سلام، بعد از خوندن چند تا اط مطلب هات وبت رو بوکمارک کردم ! 🙂
نمی دونم چند نفر از دوستایی که اینجا مطلب گذاشتن به درد من دچار شدن یا نه ! ایشااالله که هیچ پسری گیر این درد نشه !
سربازی !
دیدم و می بینم کسایی که بیرون از پادگان برای دیدنشون باید وقت گرفت ولی در محیط نظامی و گاهاً لب مرز ! دارن بدبختی می کشن !
از مدرسه هم خاطره خوشی ندارم ولی به نظر من سربازی از مدرسه هم بدتره !
اساسا متاسفانه نظام آموزشی ما به خلاقیت اصلا توجه ای نداره مثلا تو امتحان های کشوری یا حتی داخلی اصرار بر استفاده از راه حل کتاب دارن و راه حل های ابتکاری رو هم قبول ندارن.
یه مطلب دیگه وجود مطالب عمومی بیش از حد و حتی تخصصی بیش از اندازه و غیره مرتبطه.
یه مثال می زنم الان من خودم ترم اول دانشگاه هستم رشته مهندسی کامپیوتر نرم افزار خوب الان چه لزومی داره که من بدونم عدد مختلط چیه؟ چه لزومی داره من بدونم قانون دو نیوتن چیه؟ چه لزومی داره من بدونم خاجه فلانی کی بوده؟ چه لزومی داره ما در ۲ واحد اندیشه اسلامی داشته باشیم و ۲ واحد کارگاه کامپیوتر؟ این درس ها فقط داره وقت من رو تلف می کنه من به شخصه عاشق برنامه نویسی هستم و الان دارم هم زمان ۲ تا زبان رو یاد می گیریم( vb هم بلدم) ولی بدلیل وجود این درس ها وقت نمی کنم خیلی خوب به اینا برسم. من نمی گم درس ها رو کم کنن من می گم مثلا ۴ واحد فیزیک ما رو بردارن به جاش ۴ واحد شبکه بزارن یا برنامه نویسی و سایر دروسی که واقعا به کار ما میاد من اگر فیزیک دوست داشتم می رفتم رشته فیزیک!
با سلام، متاسفانه معلمین مدارس فاقد اطلاعات عمومی خارج از در س هستند و نمیتوانند مسائل درسی را با مثالهای تاریخی و علمی و وو ترکیب کنند تا درس از حالت کلیشه ای خارج بشه و ذهن بچه ها را شکوفا کنند و عالم تخیل را از بین میبرند.
در صورتی که همه ما واقفیم تمامی خلاقیت ها و اکتشافات ریشه در تخیلات و نیاز دارد.
مثلا اصلا من یاد ندارم که معلو فیزیک ما تونسته باشه مسائل فیزیک رو با کارهای روزمره توضیح بده برای همین برای ما فیزیک و یا شیمی همیشه یه تکلیف ضجرآور بود