چه جمعهی عجیبی!
صبح یکی از دوستان، خبر فوت حبیب رو در تلگرام برام فرستاد. شاید طرفدار پر و پا قرصش نبودم اما بینهایت ناراحت شدم. حبیب تو آرزوی برگزاری یک کنسرت در کشور موند که موند.
چنین آرزوهایی، زیاد در این مملکت میمیرند چون همیشه ما به محدودیتها و خدایی نکردهها فکر میکنیم. برای تحقق یک اتفاق آنقدر ارزش و خط مشی و قانون نانوشته وجود دارد که به بنبست میرسی و دست آخر هم باید خانه نشین باشی.
ما از ترس بروز گناه آنقدر سخت گرفتهایم و آنقدر محدودیت تعریف کردیم که سرزمینی ساختیم که خاکش گناهکار پرورش میدهد.
خبر دوم هم تعطیلی رسمی کارخانه ارج بود. این کارخانه آنقدر قدمت داشت که در خانهی پدران و پردبزرگانمان حداقل یک محصولش را میدیدیم. اما ما به چیزی که قدمت دارد اهمیت نمیدهیم. ما فقط خراب میکنیم و چیزی جایش نمیسازیم. مرگ ارج برای ما یک آرزوی برآورده نشدهی دیگر برجا میگذارد که در این مملکت امید به داشتن صنعتی به قدمت ۱۰۰ سال نداشته باشیم.
این اتفاق پیام ناخوشایندی برای صنعتگر و کارآفرین و هنرمند و … دارد: «تو هم یک روزی حذف خواهی شد.»
و این یعنی بجای صرف انرژی برای خلاقیت و توسعه باید انرژی صرف مراقبت از سایهی حذف کنی.
خلاصه که روزهای اینچنینی مثل همین جمعه بدجوری حال آدم را میگیرد و باعث میشود از خودت بپرسی واقعا ما در چه حالیم؟
لینک این پست در کانال مربی: سایهی حذف یا شور خلاقیت؟
امیرجان نوشته شما عالی بود.لذت بردم. ارج (حتی اگر خبر تکذیب هم شده باشد) بیشتر اینجا شبیه یک مقتول است. مانند کفش ملی مانند مینو مانند ویتانا مانند ایران ناسیونال و بسیاری برندهای نام آشنا که همراه با هم صنعت ایران را پایه گذاری کرده بودند. ارج بیشتر از یک برند لوازم خانگی نماینده صنعت ایران است. صنعتی که بسیار کوچک شروع کرد و با آرمانهای بانیانش رشد کرد و زمانی همسنگ صنعت غیرنفتی ایران بود. بانیان و صنعتگرانی عاقل و عاشق. اکثرا با تلاش و کوشش و نبوغ خودشان پیشرفت کرده بودند و جوانان بسیاری را تحت الحمایه خود داشتند. بعدها آنها به جرم «یا خودش دزد بوده یا پدرش» و «درباری» و «ثروتمند» بودن، دچار جفای عظیمی شدند. تمام دستآوردهای آنها «ملی» شد و در اختیار «مستضعفان» قرار گرفت و امروز یکی از نتایج آن را میبینیم. در اواخر عمر از حاج برخوردار پرسیده بودند که اگر بازهم جوان شوی چه میکنی؟ دلشکسته گفته بود شرکتی تأسیس میکنم و هرگز به فکر توسعه آن نخواهم بود!
این صحبت حاج برخوردار بسی تاسف برانگیزه!