شما ایدهای برای راهاندازی یک کسب و کار دارید. به جزییات فکر میکنید. برنامهریزی میکنید. به نیازهای پیادهسازی ایده توجه میکنید. اما ایده شما به شکلی دزدیده میشود. مثلا ایده خود را برای شخصی تعریف میکنید و او میرود و دست بهکار میشود. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شما چه کار خواهید کرد؟
در این شرایط به نظر میاد که همه نقشهها بر باد رفتهاند و تمام شانسها از بین رفتهاند و دیگر کار بر روی اون ایده ارزشی نخواهد داشت. اما به موضوع میتوان از زاویهای دیگر نگاه کرد.
1- اگر موضوع ایده در حوزه تخصص شما باشد، بدون شک شما جزییاتی را برای موفقیت کسب و کار خود در نظر میگیرید که دیگران نمیتوانند آنها را ببینند و اتفاقا همین جزییات میتواند بهعنوان مزیت رقابتی در نظر گرفته شود و کسب و کار شما را موفق کند.
2- کسی که ایده را اول پیاده میکند با ریسکهایی مواجه خواهد شد. مثلا عدم پذیرش در بازار. یا ممکن است اشتباهاتی داشته باشد که بتوان از آنها درس گرفت. پیادهسازی اولیه یک ایده گاهی مثل راه رفتن در تاریکی است. کسی نمیداند چه پیش خواهد آمد. همیشه اولین بودن و تاکید بر اولین بودن الزاما شرط موفقیت نخواهد بود.
3- ایدهها معمولا ارتباطی با شخصیت و روحیهی افراد دارند. یعنی شما بهعنوان صاحب ایده میتوانید از ویژگیهای شخصی خودتون در پرورش و به ثمر رسیدن ایده استفاده کنید که این بهمعنی متمایز شدن کسب و کار شما با دیگران خواهد بود. پس اگر از این ویژگیها درست استفاده کنید، هنوز شانس برنده شدن خواهید داشت.
4- کسی که ایدههایی را کپی میکند یا میدزدد معمولا به سود مقطعی و کوتاه مدت فکر میکند. رویکردهای مدیریتی و داشتن دورنمای کاری است که بین کسب و کارها تفاوت ایجاد میکند. داستن خرگوش و لاکپشت را که بهخاطر دارید؟
شکی نیست که این موارد برای همه نوع کسب و کار و همه نوع ایده صادق نیست. ماهیت بعضی از کسب و کارها ایجاب میکند تا نهتنها اولین ارائه کننده خدمات یا محصولات باشند بلکه تنها ارئه کننده هم باشند. اما موضوع این مطلب در مورد بهدست آوردن یک دید کلی از ایده و تبدیل آن به کسب و کار است.
——————————————————————————————————————————————————
این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است. شما میتوانید مشترک خورا ک این بلاگ شوید.
اگر علاقهمند هستید مطلب شما در این بلاگ منتشر شود از طریق فرم تماس اطلاع دهید.
همه اینها درست
شاید چیزی که می خوام بگم برای یک پست دیگه و مستقل از این بحث مناسب تر باشه، اما ایده هایی هست که خود ما در موفقیت آمیز بودن اونها شک نداریم. خودمون متخصص انجام اون هستیم و پیشرفت کار رو بهتر از فرد دیگه ای می تونیم مدیریت کنیم و …
من تقریبا چند تا پروژه خوب رو نوشتم که اونها رو انجام بدم، اما متاسفانه پیدا کردن آدم هایی که بشه بخش هایی از کار رو با اونها پیش ببرم کمی سخت شده.
از طرفی مشغله های روزانه و ساعت های مفید کاری که در طول روز از دست می رن، امکان ارتباط گرفتن و پیدا کردن آدم های هم فکر رو سخت می کنه.
یکی از پایه های شکل گیری کار، پیدا کردن سرمایه گزاره، فردی که با تشریح پروژه به اقناع برسه و پیشبرد کار رو ساده بکنه. پیدا کردن همین فرد و یا افراد دیگه ای که بتونن پروژه رو تکمیل، هدایت و حمایت بکنن، خیلی سخت به نظر می رسن.
پ ن: فاش کردن پروژه های کاری که توی مطلب شما بود بهانه این کامنت شد. من این رو فهمیدم که افرادی که ریسک دزدیدن ایده های دیگران رو داشته باشن خیلی کم هستن.
آقای مهرانی ممنون و چه عالیست این نوشته هایتان در مورد ایده.
مایلم اضافه کنم که…
یا ایده ای دارید که زودتر از اینکه شما پیاده سازی کنید اجرا می شود ، شاید دیگران هم به آن ایده رسیده باشند، یادمان باشد که احتمالا تلفن دوبار اختراع شد.
پیاده سازی ایده مهمتر از خود ایده است و یادمان باشد که هیچ کس اندازه خود ما جزئیات ایده را در ذهن نپرورانده است ، جزئیاتی که در بسیاری از صنایع کلید پیروزی همان جزئیات متمایزی بودند که سایر رقبا در نظر نگرفته اند .
در ماراتن بدودید اگر چه بسیاری از شما جلوتر باشند…
با سلام و احترام
با تشکر از زحماتی که شما برای ارسال این نکات می کشید.
با تشکر
محمد صالح ابوسعیدی
جالب بود
بدون اخلاق وارد شدن در یک کسب و کار شاید در ظاهر موفقیتی هم حاصل شود ولی دوام ندارد بهترین سرمایه اعتماد دیگران به ماست
باید دید در این دنیای مادی ما کجای آن قرار داریم ؟!