ظاهرا تعدادی از افراد شناخته شده کمپینی راه انداختهاند و مردم را دعوت کردهاند به بلاک کردن افرادی که در صفحههای دیگران فحاشی میکنند.
قبلتر در کانال، فیلم مستند هدف حمله بعدی کجاست از مایکل مور را معرفی کرده بودم. فیلمی که درباره شناخت فرهنگ کشورهای دیگر بود و مقایسه آن با کاستیهای فرهنگی سیاسی آمریکا.
در یک صحنه مایکل مور با پدری از کشورهای اسکاندیناوی (ملیت دقیقاش خاطرم نیست) صحبت میکند که فرزندش در یک اردوی تفریحی در کنار چندین دانش آموز دیگر به قتل رسیده بود. مور از او پرسید که نمیخوای قاتل اعدام بشه و پدر با تعجب گفت چرا باید چنین چیزی بخوام؟ اگر اینکار رو بکنم فرق من با قاتل چیه؟ من خودم رو تا حد اون نمیارم پایین!
حرکت این پدر از ابعاد مختلفی قابل تحلیل است. مهمترین موضوع اینست که او کاری نمیکند که خشم در جامعه دوباره متولد شود. کاری نمیکند که عدهای مجدد در کمین انتقام بعدی بخاطر مرگ یک نفر باشد.
حالا کمپینهای این چنینی که ذاتش انتقامگیری است چون رویکردی سرکوبگرایانه دارد کاری میکند که همانهایی که فحاشی میکردند راههای جدیدی برای کار خود پیدا کنند و بخواهند که حال بقیه را بگیرند. نکته اینجاست که تعداد زیادی هم از این حرکت انتقامجویانه استقبال کردند و سوالی که پیش میاد اینه که تفاوت فردی که فحش میده با کسی که از فحاش انتقام میگیره چیست؟
شاید بپرسید تو که موضوع را تحلیل میکنی راهکاری هم داری؟
پاسخم منفی است. اما میدانم که فحاشی به افراد مشهور با رشد شبکههای اجتماعی یک پدیده جهانی است و دلیلی وجود ندارد که خودمان را تافته جدابافته ببینیم. مسئله بعدی که میدانم این است که وقتی روی موضوعی دست بگذاریم همان را رشد و گسترش میدهیم.
وقتی میگوییم فحش ندهید، در واقع بیشتر مخاطب را تشویق به فحش دادن میکنیم. وقتی میگوییم بلاک کنیم، یعنی اعلام جنگ کردهایم و تقابل باید شروع شود. (در این شرایط لجبازیهای کودک درون فعال میشود.)
گروه معترض و فحاش که تکلیفش معلوم است و ابزارش مشخص. مشکل قشر روشنفکر و دغدغهمند جامعه است که با ابزار گروه اول سعی در حل مسائل دارد.
بهنظرم جدی گرفتن فحاشیها خودش به تولید فحاشی بیشتر کمک میکند. اگر فرض رو بر این بذاریم که قرار نیست همه مودب باشند و دلیلی هم ندارد که بخواهیم همه را ادب کنیم احتمالا کمی از اثر فحاشیها کاسته خواهد شد.
و در نهایت اینکه فحاشیها معمولا نتیجه محرکها هستند. شاید بد نباشد اول به محرکها توجه کنیم تا بهنتیجهی محرکها.
لینک این پست در کانال مربی: در باب چالش بلاک کردن فحاشهای اینستاگرام
به قول ژانر کسایی که این چالش رو راه انداختن اغلب کسایی اند که فقط دوس دارن ازشون تعریف بشه، فحاشی به خود افراد و خانوادشون غیر قابل قبوله ولی تاختن به کار یا اثر یک فرد چی؟ مثلا خیلی فرق هست بین اینکه “آقای فلانی تو یک آدم احمق فلان فلان هستی” با این جمله “آثار آقای فلانی بسیار مزخرف و احمقانه است” ضمنا بلاک کردن اگر بدتر از فحاشی نباشه، بهتر نیست. یه سری آدم با ژست “وای با ادب باشیم”، دارن از حذف کردن حمایت میکنن. این کار مثل دادگاههای انقلابی کور و نفهمانه است. با این منطق تا یکی نقد تند کنه به آدم، با بهانه “فحاشی” میشه خیلی راحت سرش رو کرد زیر آب و خفهاش کرد.
دری وری زیاد میگی یارو
آقای مهرانی موضوع فقط فحش نیست اتفاقا کسانی که صرفا فحش میدهند مطرود هستند. پشت این ماجرا حرفهای زیادی هست. اول اینکه هنرمندان و آدمهای مشهور ما همگی در یک جامعه بسته و یک طرفه به این شهرت رسیدند. یا از توی تلویزیون یا رادیو یا سینما و محدودیتهای رایج هیچوقت اجازه نداده که آنها در معرض قضاوت واقعی قرار بگیرند. الان این آقایان و خانمها آمده اند به فضای مجازی و دوست دارند همه برایشان به به بگویند و از همان جایگاه یک طرفه با دیگران صحبت کنند. نمی شود! یک عده هستند که واقعیتهایی از اینها میدانند رفتارشان را بازگو میکنند و زیر سوال میبرند و همه می خوانند و اینها نه تنها خوششان نمی آید بلکه دوست دارند کسی هم نشنود! راه حل هم این است که به همه بلاک کردن را یاد بدهند تا پیام آور را سانسور کنند و پاسخگو هم نباشند.
از سوی دیگر این کمپین را اگر دقت کنید از طرف طیف خاصی تبلیغ می شود هنرمندان و خبرنگاران طیف مشخصی این جریان را ایجاد و تبلیغ کرده اند و چندان هم بی برنامه نیست . از خارج از ایران هم شروع شده ولیکن برنامه آن از داخل تهیه شده است. حتی به موضوع جرم سیاسی هم می تواند گره بخورد و در نهایت موجب خاموش کردن طبقه آسیب دیده و ضعیف شده و منتقد است که جز فریاد زدن در اینترنت راه دیگری ندارد.
یکی از دلایلی که افراد در فضای های مجازی اقدام به فحاشی میکنن اینه که در جامعه ی واقعی و در تعامل با افراد دیگه هم همین خصیصه رو دارن. پس تا جامعه اصلاح نشه فضای مجازی هم اصلاح نمیشه.
اشاره کردید که: “فحاشی به افراد مشهور با رشد شبکههای اجتماعی یک پدیده جهانی است”.
ممکن هست مثال بزنید یا منبعی بدهید که در کشورهای دیگه این موضوع را بررسی کرده باشند؟