اخبار شبکه یک گزارشی پخش کرد درباره مشاوران تحصیلی در مدارس و انتخاب رشته برای دانش آموزان. ظاهرا ماجرا از این قرار بود که مشاوران مدرسه با نگاه به نمرات و ظرفیت و امکانات منطقهای به بچهها پیشنهاد میدادند که در چه رشتهای تحصیل کنند و همین هم باعث نارضایتی زیاد شده بود.
مثلا به بچهای که علاقه داشته تجربی بخونه تا بتونه پزشک بشه گفته بودند که باید در رشته فنی و حرفهای ادامه بده. در گزارش ما با تعدادی از بچهها روبرو بودیم که میگفتند ما علاقهای به این رشتهها نداریم و نمیخواهیم مسیری که مشاوران توصیه کردند رو بریم.
بعد از این گزارش ارتباط با وزیر آموزش و پرورش برقرار شد و دکتر حیدری درباره این موضوع سوال کردند و آقای وزیر هم پاسخ دادند که متد کاملا علمی برای بررسی استعداد بچهها استفاده شده و …
دکتر حیدری هم پافشاری میکرد که علاقه داشتن شرط اول موفق شدنه و وقتی کسی علاقه نداشته باشه کاری رو انجام بده هرچقدر هم بهش بگید استعداد داری موفق نخواهد شد.
نکته اینجاست که علاقه داشتن به تکرار به موضوعی خاص یکی از نشانههای داشتن استعداد در آن زمینه است. اگر متدهای علمی مورد استفاده در آموزش و پرورش و اگر مشاوران تحصیلی این مورد را در نظر بگیرند و به الگوی رفتاری بچهها بیش از نمرات و امکانات محلی توجه کنند احتمالا مسیر زندگی آدمهای زیادی متفاوت خواهد بود.
لینک این پست در کانال مربی: در باب مشاوران تحصیلی اشتباهی
سلام.
وقتی که ملاک فقط قبولی باشه و نه علاقه، میشه همین وضعیتی که باهاش روبرو هستیم
هیچی کاری که انجام میده رو دوست نداره و همه دنبال تغییر هستند و به زور دارن کار میکنند
فشار خانواده ها و جامعه باعث این قضیه است
بعنوان نمونه خود من اگه میرفتم و شاگرد الکتریکی میشدم، صد در صد الان وضعیت مالی و زندگی بسیار بسیار بهتری می داشتم
ولی به خاطر فشار خانواده که نمیشه در خانواده ی ما که همه تحصیلکرده هستن، تو بری مغازه دار بشی، شد اینی که هست
البته الان وضعیت باز خیلی خیلی بهتره
هنرستانهای فنی و حرفه ای هست که آموزش تحصیلی و کاری رو همزمان ارائه می کنند که اگه آدم بره سراغ اینها، مشکلات هر دو طرف حل میشه
من نمونه ی بارز مشاوره ی تحصیلی اشتباهی هستم . شاگرد ممتازی که همه ی نمرات ۱۹-۲۰بود ، تست علایق م نشون داد که باید رشته ی انسانی بخونم ولی مدیر و معلم و مشاوره اعتقادشون به این بود دانش آموز ممتاز رو نمی فرستیم رشته ی انسانی . خواستم به سواد و تجربه شون اعتماد کنم ،نتیجه اینکه با معدل ۱۵ فارغ التحصیل شدم ، پیش دانشگاهی تمام کتاب های ریاضی رو بستم و برای ورود به دانشگاه علاقه به هچ رشته ی خاصی نداشتم و باز با نظر مشاور معماری خوندم که به درد من شاید نمیخورد . بعد از اینکه تونستم همه ی این اشتباهات رو بفهمم ،ترس ،تنبلی بی انگیزگی باعث شد که مسیر رو عوض نکنم . الان میبینم به چیزی هم علاقه ندارم که بخوام شروعش کنم حتی همون رشته های علوم انسانی .