در انگلیسی بین دو کلمه loneliness و solitude تفاوت هست که در فارسی هردو به تنهایی ترجمه میشود اما بین هرکدام از این تنهاییها تفاوت بسیار است. تنهایی اول یعنی تنها ماندن و تنها ماندن دردناک است. وقتی ما احساس میکنیم که تنها ماندهایم، یعنی کسی را برای برقراری ارتباط نداریم و این خود درد است.
اما تنهایی دوم یعنی solitude بیشتر به معنی خلوت کردن است. یعنی ما خودمان میخواهیم که با وجود ارتباطات و بودن دیگران اطرافمان، تنها بمانیم و این برعکس وضعیت قبل دردناک که نیست، لذت بخش هم هست.
ما در خلوت است که کشف و خلق میکنیم. شکلگیری بسیاری از آثار هنری در همین خلوت اتفاق افتاده. این روزها کار و زندگی بهمثابه هنر است و هرکدام از ما بسان هنرمندی که بای لحظهها را خلق کن و برای ینخلق هرکدام از ما به این خلوت نیاز داریم.
پینوشت: لطفا در نظرسنجی شیوههای آموزشی به من کمک کنید. این نظرسنجی کمتر از 5 دقیقه از شما زمان خواهد گرفت.
-
[…] انسانی میتواند باشد. قبلا مطلبی نوشته بودم در تفاوت تنهایی و تنهایی. زمانی که ما تنهایی خودخواسته را انتخاب میکنیم در […]
Leave a Comment
یکی از دلایلی که از دیکشنریهای انگلیسی به فارسی استفاده نمیکنم، همین ترجمه غلط واژههاست. گاهی برای یک لغت، ۱۰-۲۰ معنی به ظاهر یکسان رو ارایه میدهند که در اصل، کاملاً با همدیگه فرق میکنند. مثلاً دو واژه each other و together رو در نظر بگیرید. توی خیلی از دیکشنریها، هر دو واژه رو «یکدیگر» یا «با یکدیگر» ترجمه کرده. در صورتی که یک اختلاف کاملاً آشکار بینشون هست. اولی، یک رابطه دوسویه است؛ در حالی که دومی، یک رابطه تکسویه است.
ممنون
سلام آقاي مهراني عزيز من هميشه مطالب شما را ميخوانم و لذت مي برم، املا درست واژهloneliness است.
@انوشه ممنون از توضیح. جا افتاده بود اصلاح شد.
موافقم که بیشتر کشف و خلق ها توی تنهایی صورت میگیرد.
بیشتر ایده های فنیِ من، در زیر زمین خونه ی مادربزرگم که پر از خرت و پرت است، به ذهنم میرسد.
یاد جمله ای از مارکز افتادم که مضمونش اینه :تفاوت بسیار است میان کسی که تنهاست و کسی که تنهایی را انتخاب کرده است .
که توی کتاب صد سال تنهایی(One Hundred Years of Solitude) هم داستان خانواده ای هست که خودشان یک قرن تنهایی را انتخاب کرده اند.