استفادهی بیش از اندازه از یک توانمندی میتونه تبدیل بشه به نقطه ضعف. در واقع اگر استفاده از توانمندیهای فردی در تعادل قرار نگیره نهتنها باعث پیشرفت نمیشه که میتونه باعث شکست بشه. درست مثل بهدست آوردن قدرتی که از کنترل خارج میشه.
مثلا خلاقیت و ایدهپردازی یک توانمندی است که استفاده بیش از حد از آن باعث یکجا نشستن و شکست میشه.
بعضی آدمها خیلی خوب میتونن با دیگران همدردی کنند و معمولا دیگران درد و دلهاشون رو پیش اونها میبرن. اگر این از این توانمندی بالغانه استفاده نشه میتونه تبدیل بشه یه غیبت و پشت سر دیگران صحبت کردن. در واقع همدردی تبدیل به همدلی نمیشه.
بعضی از آدمها ذاتا به نظم و چارچوب گرایش بیشتری دارند اما حد بالای آن میشه وسواس.
بعضیها قدرت سخنوری خوبی دارند و استفادهی زیاد از آن میشود پرحرفی.
بعضیهای دیگه مهربانی ذاتی دارند که استفاده زیاد از آن وابستگی ایجاد میکند و به خودشان و دیگران آسیب میزنند یا ممکن است مهربانی آنها از جنس مهر ولی نعمت شود. یعنی تا وقتی طوری که دوست دارم هستی، مورد مهر من هم قرار میگیری.
میزان استفاده از توانمندی میتونه عامل مهمی در موفقیت یا شکست باشه. همه آدمها توانمندیهای متفاوتی دارند که از مجموعهی توانمندیهایشان در پیشبرد اهداف استفاده میکنند. تمرکز فقط بر یک توانمندی و استفاده بیش از حد از آن خودش میشود نقطه ضعف.
لینک این پست در کانال مربی: تبدیل توانمندی به ضعف
سلام عرض میکنم جناب آقای مهرانی عزیز
بسیار ممنون بابت این مطلب خوب و مهم شما
به راستی مطالبی که ارسال میکنید بسیار پرمغز و پر محتوی می باشند
سلام اقای مهرانی
متن مفیدی بود و باعث شد به کارهای خودم فکر کنم
منم خیلی به نظم و انظباط اهمیت میدادم و شده بود یطورایی وسواس بعدش کم کم آزاردهنده شده بود برام که همه چیز باید درست و دقیق منظم باشه ولی از خودم پرسیدم که برای چی این همه نظم؟آخرش که چی؟ و این باعث شد که تعدیل کنم و الان علاوه بر نظمی که دارم میدونم کجاها میشه از این نظم و انظباط کم کرد که اسیبی به کارم وارد نشه