در طول 69 روز تیتر اخبار بسیاری از خبرگزاری های دنیا مربوط به ماجرای نجات معدن چیان شیلیایی بود. شاید باید زنده ماندن آنها را معجزه نامید اما نجات دادنشان هرگز معجزه نبوده. نجات این معدن چیان نتیجه یک کار تیمی و برنامه ریزی دقیق بوده است. نتیجه یک همکاری بی عیب و نقص. نکته جالب توجه اینجاست که این همکاری نه فقط از تیمهای یک کشور که از مجموعه تیمهایی از نقاط مختلف دنیا شکل گرفته. یعنی افرادی با زیان و فرهنگ متفاوت کنار هم جمع شدهاند و به نتیجه رسیدهاند. چنین موقعیتی، به دلیل دشواری ارتباطی افراد و درک متفاوت آنها از مسائلی که روبرویشان قرار میگیرد سختترین شرایط همکاری تیمی است.
بعد از این ماجرا مطالبی در محیط وب منتشر شد که اشاره می کرد اگر این اتفاق در ایران افتاده بود چه می شد؟ مطالبی که بیشتر جنبه طنز سیاسی داشته. اما میخوام بگم که از فضای طنزی که برای اینجور مواقع بهخوبی ایجاد میکنیم فاصله بگیریم و کمی واقعی تر فکر کنیم. در پس ذهن همه ما هست که ما ایرانی ها در کار تیمی ضعیف هستیم. مثلا همیشه مثال می زنیم که در ورزشهای تیمی مثل فوتبال ناموفق هستیم و در ورزشهای انفرادی مثل کشتی موفق. همیشه به این موضوع ایراد می گیریم که نه آقا ما کار تیمی نمی تونیم انجام بدیم. حالا فکر می کنم بهتره دوباره به این موضوع فکر کنیم. قضاوتهای از پیش تعریف شده در ذهنمان را کنار بگذاریم و دوباره این سوال را از خودمان بپرسیم: آیا واقعا ما در کار تیمی شکست می خوریم؟ چرا در کار تیمی موفق نمی شویم؟ به نظر شما این موضوع چه دلایلی می تواند داشته باشد؟ آیا شما تجربه عملی در این زمینه دارید؟
به نظر من دلیل شکست غالب کارهای گروهی در ایران اینه که گروه درست تشکیل نمی شه! فرق هست بین اینکه یک عده جمع بشن بعد هر کس یه گوشه از کار رو بگیره و انجام بده! (به خصوص اگر در اون زمینه تجربه ای نداره و قصد داره حین کار یاد بگیره!) با اینکه نیازهای نیروی انسانی برای انجام یک کار رو تعریف کنیم و بعد فرد متخصص که لزوما دوستمون هم نیست 🙂 رو برای هر وظیفه به کار بگیریم.
مورد بعدی عدم تعیین سپرست (یا مدیر) گروه به نحو شایسته و حقیقی (نه فرمالیته) هستش. مدیر باید علم این کار رو داشته باشه. بدونه وقتی اعضای تیم دلسرد شدن یا به کیفیت کارشون پایینه چکار باید کرد (به خصوص توی ایران که ثبات داشتن در مسیر هدف سخت هستش و هر روز یک عالمه دلیل برات بوجود میاد که به بی خیالی متمایل شی!)
من قبلا دو پست در این مورد داشتم گفتم شاید جالب باشه
بررسی علل ضعف کار گروهی از دیدگاه جامعه شناسی خودمانی (خلاصه ای از مصاحبه آقای حسن نراقی با روزنامه شرق در این موضوع) http://ooad.wordpress.com/2010/08/28/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%84-%D8%B6%D8%B9%D9%81-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87/
تیم یا گروه، تشابه اسمی یا … در آدرس http://ooad.wordpress.com/2008/04/26/73
اینها تقریبا خلاصه ای از نظرات من در مورد کار تیمی هست
@بهروز مرسی. خواندن این کتاب واقعا الزامیه برای همه به نظرم.
مسلما مواردی از این دست ، یک دلیل نمیتونه داشته باشه و به دلایل مختلفی یک همچین فرهنگی شکل میگیره اما برخی از دلایلی که به ذهنم میرسه رو در زیر بیان میکنم
1) عدم اتخاب صحیح مدیر یک گروه در بسیاری از موارد (این موضوع از سیستم پارتی بازی میتونه نشات بگیره و یا دلایل دیگه ای داشته باشه)
2) به دلیل وجود مشکل 1 ، مشکل عدم اعتماد پرسنل به مدیریت پیش میاد و عدم عمل به راهکارهای مدیریت
3) ما ایرانی ها همه دانشمندیم و میتونیم در تمامی مسائل از لوله کشی فاضلاب گرفته تا مسائل فضایی و فلسفی راهکار و تئوری ارائه بدهیم.
4) عدم اعتماد که در تمامی جامعه وجود داره و این عدم اعتماد در درون خیلی از خانواده ها هم هست و برادر سر برادرشو کلاه میذاره
5)تجربه های ناموفق زیاد در این مورد که باعث میشه به کل موضوع بدبین بشیم. و ناخودآگاه اسم کار تیمی میاد وسط از قبل شکست خورده فرضش میکنیم
6) عدم وجود آینده نگری ، این رو در کل جامعه میشه دید ، اینکه هیچ برنامه ریزی مشخصی برای کلان مملکت وجود نداره ، احساس عدم امنیت شغلی ، دل بستن به کارهای با بازدهی در زمان کوتاه. همین مورد باعث میشه که تک تک افراد بخوان سود مقطعی کنن و فعلا خوش باشند تا بعد ، اینکه یه کار گروهی خوب و دنباله دار انجام بدیم در درازمدت جواب بگیریم عملا معنایی نداره.
7) سیستم زیر آب زنی و خاله زنک بازی. (این رو واقعا باهاش برخورد کردم و شدیدا آذاردهنده هست)
راستش این مواردی هست که الان به ذهنم میرسه و تجربه شخصیم بوده ، شاید درست نباشه هیچکدومشون اما خوب میتونیم سرشون بحث کنیم ، کلا برای شروع بحث فکر میکنم بد نباشه.
خوب ظاهرا بحث شروع شده! 😀
موقعی که شروع کردم به تایپ هنوز نظری ثبت نشده بود ، از دوستان عذرخواهی میکنم
من موردی که زیاد دیدم اینه که خیلی وقتها اختلاف نظر بین افراد در تیمها وجود داره. این اختلاف نظر باعث میشه تا افراد موضوع را شخصی کنن. یعنی چون باهاشون مخالفت شده در صدد تلافی برمیان و همین باعث شروع جنگ میشه. در این شرایط هدف اصلی گم میشه و افراد به حاشیه کشیده میشن.
مورد بعدی در مورد زیرآب زنی و خاله زنک بازیه که فکر میکنم باید بعنوان یک حقیقت قبولش کنیم. از ویژگیهای همه ماهاست که در یگ تیم یا گروه یک گروه کوچکتری تشکیل میشود و آنها موضع و سیاستهای خودشان را دارند. مثلا این افراد با هم صمیمیتر هستند و خود را از بقیه تیم جدا میکنند. این هم سررشته شروع مشکلات و اختلافات میشود.
مورد دیگه به نظرم همین ماجرایی است که همه انتظار دارند کسی که نفر اول تیم است فوق متخصص باشد. در صورتیکه کسی که هدایت تیم را بر عهده دارد به نظرم الزاما دلیلی نداره آدم فوقالعاده متخصصی باشه. وظایف هدایت تیم با فعالیتهای اجرایی به نظرم متفاوته. البته که شخصی که هدایت تیم را بر عهده میگیره باید درک خوبی از کار داشته باشه اما اگر متخصص نباشه، متخصصهایی که در تیم هستند شروع به سو استفاده میکنند و به تیم ضربه میزنند.
مواردی که در شکست عملکردیک تیم یا گروه تو ایران موثره :
1-انتخاب سلیقه ای مدیریت یک تیم یا گروه ( فرمایشی ، خویشاوندی ، … )
2- ضعف مدیر گروه در عملکرد شخصی و نداشتن دانش فنی یا تجربه در حیطه تخصصی
3- عدم برنامه ریزی و داشتن برنامه ( برنامه کوتاه مدت ، بلند مدت )
4- رسیدن به نتیجه مطلوب در حداقل زمان با هر هزینه ای ( تحمیل هزینه )
5- عدم بکار گیری مشاور و یا استفاده از پیشنهاد و انتقادهای مشاور
6- عدم ارائه گزارش مرتب از سوی گروه یا مدیر گروه ( روند پیشرفت )
امیر مهرانی ، در مورد متخصص بودن مدیر یک تیم ، با شما موافقم اما چیزی که مهمه تخصص در مدیریت که دیگه باید داشته باشه؟ اما از مدیریت برخی اعمال فشار و داد زدن رو یاد گرفتن.
مدیر باید استراتژی درستی داشته باشه و ذهن خلاق که در موقعیت های سخت بتونه گروهش رو به مقصد برسونه ، اما معمولا اینطوری نیست.
مشاور هم در ایران سمت جالبی هست ، افراد زیادی رو دیدم که مشاور هستند و کارشون شده هفته ای یکی دوبار یه سر بزنن که بگن من میام و حقوق. البته اسمشون آقای دکتر هست ، اما دکتری که محدود به همون جزوات درسیش هست و نه بیشتر.
مورد دیگه ای هم که خودم باهاش برخورد کردم ، توهم طرف مقابلم هست ، اینکه من جا جور کردم ، من پول اولیه رو جور کردم ، من ایده میدم ، من اتاق اجاره ای رو آماده میکنم ، و بعد موقع قرار داد میشونم که ما به یک اندازه زحمت کشیدیم؟ WTF؟
مورد بعدی که مهمه دوستمون هم بالا اشاره کردن ، کار تیمی با بسم الله بریم جلو هرچه پیش آید خوش آید جور در نمیاد چیزی که من درگیرش شدم چند بار و موضوع از صحبت فراتر نرفته در نهایت.
یک مشکلی که در کار تیمی من همواره باهاش دست و پنجه نرم کردم ، و بالا هم دوستمون اشاره کردند اینه که کار تیمی نیازمند افراد با تجربه هست و نه کسی که بخواد در طول کار ، تازه یاد بگیره جاش کجاست تو گروه ، اما افراد با تجربه ای که من باهاشون برخورد کردم دو دسته هستند ، یک اونایی که میخوان حتما رئیس تیم بشند ، اونایی که تیم براشون مهم نیست و چه توی تیم باشند چه نباشند همون روند کاره شخصی شون رو انجام میدند.
من میخواستم نظر بدم دیدم خود آقای مهرانی همون چیزهایی رو که میخواستم بگم گفته. به نظر من بقیهی چیزهایی که دوستان اشاره کردند معلول همون علل اصلی فرهنگی هستند که آقای مهرانی در نظرش گفته (شخصی کردن اختلافات، خاله زنک بازی، انتظارات غلط از دیگران). من عدم تمایل به گذشت را هم اضافه میکنم و این که افراد فکر میکنند در اختلافات اگر کوتاه بیایند تحقیر شدهاند.
به نظر من حتی علل آقای مهرانی رو هم میشه در یک جمله خلاصه کرد: ناآشنایی ایرانیها با الزامات کار گروهی. به عبارت دیگر اطلاعات عمومی ایرانیان دربارهی کار گروهی کمتر از ملل توسعه یافته است که باعث یک سری عادتهای فرهنگی غلط و سوء تفاهمهایی میشود. در عوض تا دلتان بخواهد ایرانیها دربارهی سیاست و فوتبال اطلاعات عمومی زیادی دارند!
من فکر میکنم تنها و تنها راه حلش تأکید روی کار گروهی در مدارس از سنین اوایل دبستان به بعد است. نمونهی موفقی هم در این مورد شنیدهام. یک مدرسهی غیرانتفاعی در بسطام با نام مبین هست که از دبستان بچهها را مجبور میکند گروهی کار کنند و در مصاحبهای که مدیر مدرسه انجام داده بود گفته بود که در سوم راهنمایی دانشآموزانشان به راحتی میتوانند کارهای گروهی ۱۲ نفره انجام دهند.
@امیر راجع به مدیر تیم من هم منظورم دقیقا همین بود و کاملا موافقم. منظورم از تخصص، تخصص فنی بود که شاید خیلی لازم نباشه اما تخصص مدیریت به نهایت الزامی است. راجع به افراد تازه کار هم باید بگم که نمیشه همیشه تیم خیلی قوی داشت معمولا انگیزه یک آدم تازه کار در کنار تجربه یک آدم کهنه کار ترکیب خوبی میسازه. ژاپنیها در این زمینه کار جالبی میکنن که در یک مطلب جداگانه دربارهاش مینویسم. در مورد افراد با تجربه هم من این نمونهها رو دیدم و برخورد کردم. اما اینجا به یک نکتهای داریم میرسیم و اون اینه که ظاهرا کارهای تیمی که به نتیجه نمی رسه نتیجه کنار هم قرار گرفتن افرادی است که تفاوتهای زیادی در سطوح مختلف با هم دارند.
از جنبه شوخی میگم مهترین کار تیمی که من یادم میاد تو مدرسه خوب انجام میدادیم تقلب کردن بود. بقیه کارا همیشه انفرادی بوده. آقای بهروز در کامنتها لینک خلاصهای از مصاحبه آقای نراقی نویسنده کتاب جامعه شناسی خودمانی را گذاشته اند که نکته جالبی داره. آقای نراقی میگه این موضوع تیم حتی معادل فارسی نداره. یعنی وقتی وارد ایران شده ما هیچ درکی از این کار نداشتیم.
اما همه بحثها من رو بیشتر به این نتیجه میرسونه که تفاوتهای شخصیتی در تیمهای ایرانی خیلی بیشتر از جاهای دیگه دنیا تاثیر داره به همین دلیل وقتی قراره تیمی شکل بگیره قبل از اینکه آدمها به کار بپردازن باید ببینن میتونن با هم کنار بیان یا نه. در واقع انگار لازمه که تستهای شخصیتی قبل از تشکیل تیم انجام بشه.
اشاره کردید به دوران مدرسه ، یاد نکته ای افتادم ، ابتدایی ترین کار تیمی که همه ما شاید درگیرش شده باشیم در دبستان ، ساخت روزنامه دیواری بود ، چیزی که یه کار چهار و پنج نفره بود اما معمولا یک یا دو نفره انجام میگیرفت و به اسم همه تموم میشد. یادمه برای ساخت همین روزنامه دیواری به جای پول اون موقع خوراکی میگرفتم از بچه ها(یکم شکمو هستم هنوزم!)
من معتقدم برای داشتن یک فرهنگ باید کارهای ریشه ای نجام بشه. زمان ما که خبری نبود ، الان آیا داره کاری انجام میگیره؟
@امیر نه الانم ظاهرا خیلی خبری نیست. من در فضای آموزشی مدرسه نیستم اما چیزی که از بچههایی که دوروبرم هستند و به مدرسه میروند میبینم اینه که ظاهرا فقط اینترفیس عوض شده باقی ماجرا همونیه که بود. این موضوع باید از سمت معلم شروع بشه یعنی معلم باید ارزش این آموزشها را غیر از درسی که میده بدونه. با احترام به معلمها، آیا معلمی هست که در این زمینهها اطلاعات داشته باشه و کار کنه؟ آیا اصلا خود معلمها این آموزشها را میبینند؟
در مورد لزوم آموزش و انجام کار گروهی که توی نظام آموزشی جاش خالی حس میشه ، اشکال ساختاری هست و فرد رو از ابتدای تحصیل و بعد از اون هم وادار میکنه برای کسب موفقیت تیمی کار نکنه و از هر چیزی برای نفع شخصی سواستفاده کنه( زیرآب زنی ، تقلب ، استفاده از کار دیگران )و حتی در مدرسه نه معلم ونه مدیر به کار گروهی اهمیت نمیدهند و فرد تشویق می کنند نه تیم .
انگار همه چیزهایی که در این زمینه لازم بوده است را دوستان نوشته اند و نیازی به تکرار مکررات نیست. اما فکر می کنم در مورد یک مطلب باید تاکید مجدد داشت.
ما در ایران از بچگی، “مهارت های زندگی” را یاد نمی گیریم، یکی از همین مهارت ها، کار تیمی است، ما نه تنها یاد نمی گیریم که می شود کار تیمی کرد و اینکار با ارزش است، بلکه ضرب المثل هایی داریم که آن را نفی می کند، برای مثال می گوییم : ” اگر شریک خوب بود خدا هم شریک داشت!” با همین یک جمله ساده، نسخه مشارکت را پیچیده ایم و در پوست و گوشتمان رفته است که اگر می خواهیم کاری بکنیم بهتر است تک نفره باشد تا جمعی و …
حتی بازی های زمان کودکی هم اکثرا فردی یا مقابله ای و رقابتی است. نهایتا بازی های دوطرفه ای که برنده/ بازنده دارد. فرهنگ مشارکت و بازی هایی که برنده/برنده دارد زیاد در بازی های ما جا نداشت و ندارد.
معدودند خانواده ها و یا کودکستان و مهدکودک هایی که اکنون روحیه مشارکت بین افراد را به کودکان آموزش می دهند.
اینجاست که تاکید می کنم بر گفته دوستان که نقش “فرهنگ” را پررنگ تر کرده اند؛ اینکه مهمترین مشکل عدم توفیق در کارهای تیمی در مساله فرهنگ حال حاظر ایرانی است.
همین!
حالا نکته ای این میون هست ، خود ما که حداقل توجهی به این موضوع داریم تا چه حد در این زمینه موفق بودیم؟
من قرار هست به زودی یک پروژه ای رو با دوستی آغاز کنیم ، که در واقع یک کار گروهی دو نفره حساب میشه ، و تقسیم وظایف هم مشخصص هست چون هرکدوم در یک زمینه جداگانه تخصص داریم.
و دوست من در کافی شاپی که نشسته بودیم و گپ میزدیم ، همین بحث رو کرد که امیر این کاره تیمی هم بهم بخوره من بای خودم خیلی ضربه میخورم چون یه کار تیمی دیگه هم خراب شده.
من و شمایی که الان داریم بحث میکنیم و به نوعی خودمون رو آگاه نشون میدیم از مشکلات ، چطور میتونیم از تکرار این قضایا جلوگیری کنیم؟
خود شما آقای مهرانی و یا دوستان دیگه ، تجربه کار موفق تیمی داشتید؟ عوامل موفقیت رو در چی دیدید در اون کار؟ و اگر تجربه شکست های مختلف رو دارید عوامل شکست اونها چی بوده؟
راستش من خودم شکست زیاد خوردم ، و تقریبا همه کارها رو دارم تنهایی انجام میدم ، و در خیلی از موارد هم نظر میدم و صحبت میکنم ، اما….
اما خسته شدم از این وضعیت و خسته شدم از بحث نظری ، راهکاری به هر حال باید باشه.
خوشحال میشم دوستان در این مورد هم صحبت کنند.
@امیر بحثی که مطرح کردم بیشتر جنبه تبادل اطلاعات داشت. واقعیت اینه که اجرای همه اینها در شرایط واقعی تابع عوامل زیادیه. من تجربه شکی بد را داشتم تجربه کار موفق را هم داشتم. به نظرم میاد عوامل برای موفق شدن در کار تیمی واقعا افراد خود موفقیت در کار تیمی را باید بعنوان یک هدف اصلی در نظر بگیرند. همچنین بحثهای شخصیتی در این موضوع به نظرم خیلی اهمیت داره. اما از طرفی یک مسئله دیگه هم هست. شاید ما با توجه به فرهنگی که داریم اصلا نباید درگیر چنین شرایطی بشیم و اگر شدیم نباید از مدلهای خارجی استفاده کنیم. مثلا بحثهای انگیزشی که در مدیریت تیم مطرح میشه، با روحیه ایرانی به نظرم کار نمیکنه. به همین دلیل باید شرایط دیگری رو تجربه کرد. اینکار من فکر میکنم یک روند صحیح و خطا داره که حداقل صحبتهایی که اینجا مطرح شده باعث میشه که جنبههای جدیدی که به فکر بقیه نرسیده هم مد نظر قرار بگیره.
با سلام به آقای مهرانی و همه دوستانی که اینجا نظر دادن من میخواستم از شما خواهش کنم اگر راهکاری دارید همین جا ارائه بدید. امیدوارم که این نوشته بابی باشه برای اینکه این مسئوله بزرگ حل بشه پس شروع کنیم … ( منم نظز میدم اول بززگان )
@امیر
تجربیات کار گروهی من محدود بوده، ولی من اکثر کارهایی رو که در دو سه سال اخیر کردهام حداقل از جنبهی کار گروهی موفق میدونم. روشم هم این بوده که سعی میکنم فضا رو شفاف و اعتمادبرانگیز کنم، به انگیزهها و نظرات شخصی افراد که حدس میزدم دارند اما لزوماً بروز نمیدادند توجه میکردم (خودم رو جای همه میگذاشتم تا بفهمم در هر موردی چه احساسی دارند و چگونه فکر میکنند) و طوری کار رو پیش میبردم که اصولاً همه احساس کنند که مساوی هستند و کارها عادلانه تقسیم میشه و به انگیزههای شخصی توجه میشه. ضمناً من همیشه با فروتنی رفتار میکنم یعنی با کسی از موضع بالا صحبت نمیکنم (که البته شاید بعضی جاها به خصوص در تیمهای بزرگ این روش جواب نده ولی برای من که تا حالا داده) و سعی میکنم اعتماد همه رو جلب کنم. (تجربهی من نشون میده که خیلی از ایرانیها این نحو فروتنی برایشان مشکل است و احساس میکنند شخصیتشان کوچک میشود که به نظرم یکی از علل شکست کارهای گروهی باشد) بنابراین کسی از ابراز نظراتش حتی اگر مخالف من که رهبر تیم بودم بود نمیترسید و من به نظرات همه با انرژی گوش میدادم، برای همهی تصمیمات مهمتر با سایر اعضا به طور جدی مشورت میکردم و سعی میکردم اختلافات رو به صورت منطقی و با تبدیل به Trade-off حل کنم و تیم در مورد همهی تصمیمات به اجماع برسه.
در نتیجه هیچ وقت حتی در مواقع تنش کاری، رابطهی اعضای تیمهایی که من در دو سه سال اخیر درشان کار کردهام خراب نبوده و کسی از اعضا مشکل برای تیم درست نمیکرده و روی هدف تمرکز میکردهایم. البته همانطور که گفتم این تیمها کوچک بودهاند (از ۴ تا ۱۱ نفر) و در ضمن همگی از نظر علمی تقریباً همسطح و جوان بودهایم. شکست هم داشتهایم اما ناشی از عدم توانایی کار گروهی نبوده بلکه به خاطر ضعف مدیریت پروژه (مثلاً برنامهریزی خوشبینانه) بوده که البته خودش عامل بسیار مهمی است که من در آن ضعیف هستم.
@محمد این نکات اعتماد سازی و شفاف سازی مهمه. به نظرم هرکسی اگر درک درستی از جایگاه خود در تیم داشته باشه و با هربار پیشرفت کار شخص تاثیر کار خودش رو ببینه و از طرف مدیر تیم بهش صحه گذاشته بشه میتونه از بروز مشکلات جلوگیری کنه. مسئله برقراری ارتباط خوب با اعضا هم مهمه من هم معمولا نتیجه خوبی از ارتباطات خوب گرفتم.
1-ميزان تطابق هوش افراد با يكديگر : گروهي تشكيل دهيم كه افراد از نظر هوشي به هم نزديك باشند
2-حساسيتهاي اجتماعي و نوع نگرش و تربيت اجتماعي : بايد به اعتقادات اجتماعي و مذهبي ديگران احترام بگذاريم
3-شخصيت افراد : شخصيت افراد را محترم بدانيم
4-اعتماد متقابل افراد گروه به يكديگر : مهمترين شرط موفقيت گروه است در نبود اين عامل نتيجه كار شكست است .
5-تعهدات افراد گروه : افراد گروه بايد مسوليت پذير و نسبت به حسن انجام كار تعهد داشته باشند ازجمله تعهد اخلاقي
6-نحوه برخورد با كوتاهي و يا تقصيرات : جو حاكم در تيم نبايد به گونه اي باشد كه افراد از برخورد ديگران بترسند يا در صورت اشتباه و تقصير شديدا برخورد شود ، يعني نبايد از شيوه رضا خاني استفاده شود .
بدجوری ایمان دارم که سیستم حرف اول را می زند. در سیستم هایی که ما معمولا ساخته ایم مشکل کار تیمی وجود دارد. چون کار تیمی مقوله ای جدا از دیگر موضوعات مدیریتی و امری در خلا نیست. به علت این که تسلط کامل و دانش و مهارت کامل بر سازمان نداریم سیستم هایی می چیینیم که معمولا نقص دارند. در سیستمی که نقص دارد هم کار تیمی نمی شود کرد. همین ایرانی هایی که در ایران نمی توانند وقتی یک شرکت خارجی می آید و در ایران شعبه می زند می توانند دور هم جمع شوند و تیمی هم کار کنند.
چون آنها سیستم مناسب را با خودشان آوردند.
بحث جالبی هست و همه به این نتیجه رسیدن که این ضعف هست. و لازمه قبولش کنیم ولی نکته مهم اینه که درددی رو دوا نمیکنه تا وقتی که بفکر درمان نباشیم پس لازمه که بفکر درست کردنش باشیم و بنظرم قدم اول اینه که تعریف مشخص و واضحی ارایه دهیم و بسمت تشکلاتی رفتن برویم و اونو تعریف و اجرا کنیم و هدف رسیدن به نتیجه باشه نه دوباره بخواهیم قهرمان بشیم و نگاه فقط بسمت اون یا هر اسمی که روش میگزاریم باشه . در یک کلمه :هدف
بحث خیلی جالبیه.. به نظر من اگه بتونیم برای تک تک افراد گروه ارزش قائل باشیم و با رفتارمون ثابت کنیم که به هم اعتقاد داریم مطمئنم که میتونیم به سمت پیروزی گام برداریم..
ممنون از مطلب مفیدتون .
شخصا تجربه کارهای گروهی که تا به حال داشتم به جز یک مورد همگی پایانی جز شکست نداشته !
به نظر من در یک کار تیمی همونطور که فکر کنم یکی از دوستان اشاره کرد از هر چیز مهمتر وجود یک لیدر هست که همه اعضای تیم برنامه ریزی اون رو قبول داشته باشند و مطمئن باشند اگه روی برنامه جلو برن به اون هدفی که مد نظرشون هست می رسند . اما دید لیدر کاملا با دید یک عضو گروه باید فرق داشته باشه و دورنمای کار رو ببینه در صورتی که اعضا گروه باید روی حال متمرکز باشن و سعی کنن وظیفه ای که در حال حاضر بهشون محول شده رو به بهترین شکل ممکن انجام بدن.
حتی با وجود یک لیدر خوب ، دسته ای شدن گروه و ساخته شدن حزب و در مواردی هم مافیا 😀 باعث میشه که تمام گروه کارش مختل بشه ولو این که لیدر به بهترین شکل کار خودش رو انجام بده .
اصطلاح در خدمت تیم بودن دقیقا اینجا خودش رو نشون میده و به نظر من باید برای داشتن یک تیم خوب منفعت جمع رو به منافع شخصی اولویت بدیم.
ضمنا مثالی که تو مطلب آورده بودید واقعا زیبا بود : “در ورزشهای تیمی مثل فوتبال ناموفق هستیم و در ورزشهای انفرادی مثل کشتی موفق”
سلام به همه
من هم تجربه كار تيمي موفق را داشته ام(شركتش خارجي بود). البته برعكسش هم در حد تيم ملي داشته ام.
به نظر من براي يك كار تيمي موفق خيلي موارد بايد رعايت بشه ولي شالوده موفقيت كار تيمي شامل:
برنامه ريزي دقيق با زمانبندي و در نظر گرفتن درصد ريسك كارهايي كه هنوز دقيقامشخص نيست ، برآورد هزينه و منبع مطمئن تامين مالي و مشخص شدن جايگاه افراد هست. براي انتخاب اعضاي تيم با توجه به نوع پروژه ، مهارت ها و تخصص هاي مورد نياز بايد ليست شود و با توجه به توانايي افراد ، اعضا با چارت كاري مشخص انتخاب شوند.
سلام
می خواستم از این مطلب و کامنتهایش در سمینار فرهنگ سازی کار تیمی که هفته آینده در سازمانمون برگزار می کنم، با قید منبع استفاده کنم. با اجازتون.
اگر مرا در برگزاری بهتر این سمینار راهنمایی کنید، سپاسگذارم.
تشکر از مطالب پربارتون
@رضا خواهش میکنم باعث خوشحالیه اگر موارد مفید باشه.
کار تیمی؟
چه جالب ؟
دوستان واسه هر کاری چه فردی چه گروهی که میخواد انجام بگیره فقط یه موضوع هست که میتونه 1000نفر 100 نفر 50 20 10 2 و 1 نفر رو کنار هم قرار بده همدل همگام هممسیر کنه و اونم اینه که اون هدف یا خواسته تبدیل به نیاز بشود .تا وقتی اهداف ما به شکل خواسته باشه 4 تا برادر و خواهرم نمیتونند کار تیمی درستی انجام بدن تو یک خونه تو یک روز چه برسه به تیمهای کاری .مثال میزنم در یک آپارتمان 10 طبقه 20 واحدی که ممکن خیلی ها همدیگرو نبینند یا حتی با هم درگیر باشن و یا برعکس واسه تاسیسات ساختمان مشکل ایجاد میشه که از عهده مدیر ساختمانم کاری بر نمیاد اینجا چون نیاز به برطرف کردن هرچه سریعتر مشکل هسات افراد هر کمکی و ایده ای و عملی که از دستشون بر میاد انجام میدن تا مشکل حل شه چون نیاز به آب و غذا دارن که مختل شده بود اینجا دیگه مدیریت هم دلی همیویی تیم ورکینگ همه چی خلاصه مییشه تو نیاز به آب واسه کل اهالی ساختمان حالا مثال 2 همین ساختمان مدیر اعلام میکونه میخوایم سیستم شوتینگ زباله بزاریم با این مبلغ هزینه (خواسته)اول کسانی که ضعیفترند میگن آقا ما با دست میبریم هوایی میخوریم ووو………
شاید یه دسته راضی شوند یه دسته ناراضی .نهایت انکه چون نیاز اولیه و بارز نیست انجان نمیگیره در نتیجه هر وقت شما بتونین اهدافتون رو در حد نیاز تعریف کنید واسه اعضا بهش می رسین.ممنون که خوندین
ممنون از این مطالب عالی