انسان‌ها و سیستم‌ها

عادت اتفاقی کتاب خریدن از سال‌های پیش با من بوده. دبیرستان که بودم بصورت اتفاقی در یک کتاب‌فروشی کتابی با عنوان موج سوم نظرم رو جلب کرد و خریدم و شروع به خوندنش کردم. شاید بهتره بگم این خوش‌شانسی بوده که تونستم کتاب معروف الوین تافلر رو در اون زمان بخونم (البته باید بگم که نمی‌تونستم همه کتاب رو هم بفهمم). خوندن این کتاب یک دید کلی راجع به تغییرات زندگی انسان‌ها می‌ده که در زمان خودش بسیار جالب بوده و البته فکر می‌کنم هنوز هم هست.

اگر این کتاب رو نخوندید بد نیست بدونید که تافلر اشاره می‌کنه زندگی انسان‌ها تحت تاثیر سه موج است. موج اول کشاورزی بوده که انسان رفته به سمت کاشت و برداشت و اقتصاد و سیاست تحت تاثیر زمین‌داری بوده. موج صنعتی بازی رو عوض کرد و انسان‌ها رفتند به سمت کارگری و اقتصاد و سیاست هم تحت تاثیر بدست گرفتن صنایع بوده. در همین موج بود که مفاهیم کاری و مدیریتی و سیستمی شکل گرفتند. در واقع ریشه استانداردها و الگوهای کاری و اقتصادی در همین موج شکل گرفت. اما موج اطلاعاتی که همون موج سوم هست از راه رسید و باز قاعده بازی رو تغییر داد. در این دوره در اختیار داشتن اطلاعات هست که کفه ترازوی قدرت رو بالا و پایین می‌کنه.

این مقدمه رو گفتم که موضوعی رو توضیح بدم. در موج صنعتی برای این‌که بهره‌وری افراد افزایش پیدا کنه، تئوری‌های مدیریتی و استانداردها پایه‌گذاری شد. سیستم‌ها اولیت بالاتری نسبت به انسان داشتند. و جالبه که بگم این تاثیر تا امروز هم کشیده شده. یعنی الان که ما در موج اطلاعاتی هستیم اما کماکان تاثیر نفوذ سیستم‌ها رو روند کاری خودمون می‌بینیم. حالا بسته به این‌که کجای این دنیا زندگی کنیم و در یک کشور توسعه یافته، درحال توسعه یا توسعه نیافته باشیم، میزان وجود و نفوذ این سیستم‌ها متفاوت است. مثال بارز یک سیستم، استاندارد ISO هست که سعی می‌کنه با وضع قوانین و اجرای روال‌های مشخص کیفیت مثلا تولید محصولی رو افزایش بده. اما در حال حاضر رویکرد کار کردن تغییر کرده. بیشتر از این‌که روال‌ها و الگوهای تکراری عامل بدست آوردن کیفیت باشند، انسان‌ها، خلاقیتشان و روحیاتشان می‌تواند موثر باشد. اما چرا؟

در دوره صنعتی همه‌چیز باید طبق روال‌های مشخص پیش می‌رفت چون نوع کار ایجاب می‌کرد که یک شخص، یک کار را با کیفیتی مشخص انجام بدهد. برداشت من این هست که این رویکرد انسان و ماشین رو هم سطح می‌دونسته. اما حالا منابع اطلاعاتی گسترش پیدا کرده‌اند. یک شخص علاوه بر دانش و مهارت انجام یک کار تخصصی در معرض دریافت اطلاعات میان رشته‌ای و عمومی مختلفی قرار دارد که در صورت هوشمندی می‌تواند از مجموعه این اطلاعات در پیشبرد اهداف کاری استفاده فوق‌العاده مفیدی کند. به همین دلیل است که بحث نوآوری و خلاقیت در این دوره بیش از پیش مطرح می‌شود. وقتی ما صرفا به سمت سیستماتیک کردن کارها می‌رویم، افرادی که در آن سیستم ها باید کار کنند احساس سرخوردگی و تحت فشار قرارگرفتن می‌کنند. در حال حاضر می‌بینیم که شرکت‌های بزرگ در دنیا به نقش روابط انسانی در پیشبرد کارها اهمیت می‌دهند و تاثیر Networking یا همان شبکه‌سازی را در کار در نظر می‌گیرند. در دنیای امروز یک نفر می‌تواند یک تجربه شخصی و خصوصی را در کنار دانش و تجربه کاری‌اش قرار دهد و باعث رخ‌دادن اتفاق مهمی در دنیا شود. وجود سیستم‌ها و فرآیند های خشک کاری مانع بزرگی برای خلاقیت می‌توانند باشند اگرچه چارچوب مناسبی برای شکل دهی ذهن افراد هم هستند.

یک نظر بدهید