محیط کار برای افراد تازهکار مثل محیط خانوادهای میمونه که شخصیت کودکان در اون شکل میگیره. کار کردن با باسابقهترها در محیط کار و القای دید از طرف اونها به تازهکارها باعث میشه که نوع نگاه این گروه به موضوع کار، محیط کار، روابط افراد و شکل برخوردها شکل بگیره. به همین دلیل وقتی شخصی در محیطی وارد میشه که مثلا رفتارها براساس سیاست بروز پیدا میکنه با شخصی که در محیط کاملا صمیمی و حمایتگر کار میکنه، شخصیت کاری متفاوتی پیدا میکنه و در نهایت نوع رفتار این افراد در طول سالهای آینده هم بر اساس همین تفاوت شکل میگیره.
به نظرم مدیران نقش مهمی رو در حمایت از نیروی تازهکار دارند اما متاسفانه اون چیزی که به تجربه ثابت شده اینه که عدهای از مدیران از عدم آگاهی و کمبود تجربه نیروهای جوان و تازهکار برای اجرای سیاستهای خود که عموما در جهت مثبت هم نیستند، استفاده میکنند و این باعث میشه که نیروهای تازهکار در همون ابتدای مسیر، تبدیل به مهرهی سوخته بشوند.
این موضوع رو مطرح کردم که بگم ممکنه این شرایط وجود داشته باشه تا هم مدیران کمی به این موضوع دقت کنند و هم نیروهای تازهکار متوجه باشند که روابط در محیط کار کمی پیچیدهتر از آن چیزی است که به چشم میآید و بهتر است همانطور که به کسب تجربه در زمینه تخصصی اهمیت میدهند به کسب تجربه در زمینه ارتباطی هم اهمیت بدهند.
به نکته مهمی اشاره کردید ، اما متاسفانه برخی مدیران توقع دارن نیروها فقط به آنها بله قربان بگویند و این مشکل بزرگی می شود برای نیروهای تازه کار ، یا آنها را از کار زده می کند یا آنها را چاپلوس می کند ، به نظر من این مساله بیشتر جنبه اجتماعی و روانشناسی دارد تا جنبه مدیریتی . چیزی که همیشه از آن غافل می شویم روشها و آداب اجتماعی است که با وجود ادعاهای دهان پر کن اکثرا ما ، اما به جرات می توانم بگویم که اکثر مردم در آداب اجتماعی و وظایف اجتماعی خود کاملا نا آگاه هستند و در واقع به هنگام ورود به جامعه ، همان دید فردی را با خود همراه دارند و همه چیز را فقط برای خود می خواهند لذا ما جامعه ای خواهیم داشت که تشکیل شده از مجموعه ای از افراد خود بین . حالا اگر این افراد خود بین مدیر هم بشوند آنگاه توقع دارن دیگران فقط در خدمت آنها باشند و بس .
خلاصه ای از آنچه در کارگاه کشف توانایی های شغلی آموختم .
http://www.hemmaty.com/weblog/learn/archives/2011/06/_oeuoeoeu_oeu_o.php?pg=learn
سلام
با توجه به مطالبی که گفتید و سخن آقای سبز پوش ، به نظرم ایراد کار از ابتدای راه از خانواده و از آموزش تحصیلی در مقاطع مختلف شروع میشه.
در خانواده بین والدین و فرد ارتباط عاطفی بیشتر از ارتباط کلامی قدرت داره. برای موارد یا مسائل کوچک یا مهم والدین مشورت فرزند رو نمیخواهند و بالعکس ، یعنی هرکس از ابتدا بنا را بر تک گویی و تایید سخن از طرف هم تیمی ها میخواهد.
در مدارس هم همین شیوه ادامه پیدا میکنه آموزش بصورت فردی هست نه تیمی ، حتی در بازی تیمی هم رقابت برای سرگروهی برای به کرسی نشاندن حرف خود هست.
در کلاس معلم درس را دیکته میکند و دانش آموزان بدون توجه به استعداد و هوش و توانایی و میزان تمرین همه باید آن درس را فرا گرفته باشند و در پایان سال تحصیلی دانش آموزی که خلاقیت در یافتن روش جدید نشان داده با دانش آموزی که درس یاد نگرفته به یک اندازه ارزیابی میشوند.
همین منوال در محیط کار ادامه می یابد ( دیکتاتوری ) هر کس با توجه به جایگاه و سابقه و تحصیلات کار را پیش می برد و نظر جمعی یا مشورت یا استفاده از فکر جوان و بکارگیری روش های جدید برابر با ناتوان انگاشتن مدیر یا نادیده گرفتن تجربه های مدیریتی و کاری وی تلقی میشود و مورد بیمهری قرار گرفته و رد میشود.
پس به ناچار هر نیروی تازه وارد برای بقا در چنین محیط هایی سازشگر و عافیت طلب می شود و نظر کارشناسی در موارد کاری را دو پهلو و مورد خوشایند مافوق بیان می کند یا نظر را طوری بیان می کند که انگار مدیر این روش با استفاده از تجربیاتش یافته و اگر سازشکاری را نمی تواند تحمل کند باید به فکر کاری دیگر باشد.
* خلاصه کلام در جایی زندگی میکنیم که تک گویی و دیکتاتور بودن ( بطور خاص در مورد کار ) لازمه قدرت کار شمرده می شود و ارتباط کلامی یا اجتماعی برای نشان دادن پرستیژ بکار برده میشود و البته به نظرم دلیل اصلی آن از ضعف در تحمل ناملایمات هست که ناتوانی در محیط بیرونی کار( حیطه مدیریت ) به محیط داخلی ( درون شرکت یا اداره ) تعمیم پیدا میکند.
من خودم يكي از مغز هاي مملكت بودم كه با اين رفتار هاي اشتباه به طور كلي تبديل شدم به يك مهره سوخته
مغز سوخته!
@خدایار
کسی تجربه موفقی تو استخدام نیروی تازه داره در اهتیار مل بگذارد.ما از فرط مشکلات کارگری داریم مابود میشویم!!!!
سلام
متنهاي آقاي امیر مهرانی واقعا آموزنده و مفيد هستند. به نظرم گذشته از مشكلات فرهنگي و خانواده و مديران، بايد كمي به فكر استفاده از ابزارهاي مديريتي هم بود. اين روزها ابزارهائي پيدا شده كه براي تخفيف اين مشكلات هستند. البته بايد آنها را بررسي كرد و بسته به نياز از انها استفاده نمود. در دنياي امروز اصلا نميتوان فقط به توان ذاتي و آنچه به عنوان حس مديريت از آن ياد ميشود، اكتفا كرد.
يك نمونه از اين ابزارها در ساتي كه لينكش رو گذاشتم هست
به اميد موفقيت همه سازمانهاي ايراني
درود
وقتی از ابتدا توی سر مدیر بکوبند
طبیعتا ، اون هم براش عقده میشه تا بتونه زمانی تخلیه کنه