توقف در شیار 143

e14e226ad471a7af1852102cba35e5d9

در میانه‌ی نوشتن درباره پایان رابطه، فیلم شیار 143 را دیدم. درباره این فیلم‌ چیزهای زیادی را دوست داشتم. بازی مریلا زارعی که هر مرحله از زندگی الفت را زیبا تصویر کرد. داستان فیلم را که مستقیم و سر راست هدفش نبود که درد مادری که فرزندش را از دست داده نمایش دهد. کارگردانی را و قاب‌های تصویری که به‌خصوص در سکانس‌های پایانی فیلم بود که بدون اغراق و ساده بودند اما بسیار گیرا.

اما چیزی که بیشتر درباره این فیلم دوست داشتم، ماجرای انسانی بود که درد می‌کشد، دچار شکست و فروپاشی می‌شود اما در پایان داستان لبخند می‌زند. این را دوست داشتم که جایی در فیلم فردوس می‌گفت: الفت – مادرم- از وقتی یونس را از دست داد، چیزهایی را می‌دید که ما نمی‌دیدیم. در شیار 143 از دست دادن به امیدواری ادامه‌ی زندگی گره خورده بود. این‌که وقتی زمان صبر است باید صبر کرد و هر اتفاقی در زندگی زمانی مشخص دارد. این‌که اتفاق‌ها بی‌دلیل نمی‌افتند و در پس هر دردی ارزشی نهفته است که در لحظه بروز آن درد، درکش سخت است. شیار 143 را دوست داشتم چون در پایان فیلم می‌خواهی اشک بریزی اما این اشک از غمگینی فیلم نیست که حسی از غم و امید توامان همراه می‌شود.

پی‌نوشت: فیلم‌هایی را که دوست دارم، یکی دو ساعت بعد از دیدنش می‌گذارم روی منوی دی‌وی‌دی بماند و موسیقی‌اش را گوش می‌کنم و فیلم را دوباره در ذهنم مرور می‌کنم. نوشتن این مطلب هم با همین عادت همراه شد. قبل‌تر درباره دردهای زندگی مطلب هدایای زشت و ارزشمند را نوشته بودم.

نمایش 3 دیدگاه
  • پیام طراوتی
    پاسخ

    اون صحنه ای که مادر با تابوت پسرش در اتاق تنها نشسته و و بالاخره وداع می‌کند، توان کنترل گریه ام را از دست داد. کم نظیر بود، بازی خانم زارعی.
    تحلیلتون عمیق و معنادار بود مثل همیشه.

  • سحر جعفری
    پاسخ

    با وجود همه دردها و فقدان ها امید همیشه خونه ی آخریه که روشن میمونه …متنتون دلنشین بود … تعمیم این درد به تصویر کشیده شده به خیلی از مراحل زندگی ما قابل لمسه …بستن اون رادیو به کمر …صداهایی که فقط اون مادر می شنید،، همه اینا…لبخند میزد در آخر چون با همه شهامتش شکست و پذیرفته بود و نا امید نشده بود …

یک نظر بدهید