ساعت شلوغی

برای یک جلسه سرنوشت ساز در زندگی و کار خود آماده شده‌اید. لباس مناسب را پوشیده‌اید. قبل از این‌که از در خانه خارج شوید نگاهی به آینه می‌اندازید تا مطمئن شوید همه‌چیز مرتب است. به‌ساعت خود نگاهی می‌اندازید و می‌بینید که با توجه به میزان ترافیک و فاصله اکنون زمان مناسبی است برای خارج شدن از خانه.

پس بیرون می‌آیید و به سمت مقصد حرکت می‌کنید. در مسیر، فضای جلسه را در ذهن خود مرور می‌کنید. به لحظه آخری فکر می‌کنید که به نتیجه مثبت رسیده‌اید و بسیار خوشحال هستید. به آرامشی که اکنون دارید توجه می‌کنید و می‌بینید که دنیا چقدر زیبا می‌تواند باشد وقتی که نتیجه دلخواه خود را بگیرید. زندگی چقدر می‌تواند متفاوت باشد وقتی شما در آن نقطه دلخواه هستید.

به خیابانی می‌رسید که همیشه آن را سریع می‌گذراندید. اما این‌بار می‌بینید که ترافیک سنگینی در خیابان شکل گرفته. می‌بینید که خیابان تبدیل شده به یک پارکینگ. مدتی منتظر می‌مانید اما فقط کمی جابه‌جا شده‌اید. کم‌کم استرس شما بالا می‌رود. فکر می‌کنید که به موقع به جلسه نمی‌رسید. به اطراف خود نگاه می‌کنید. یک کوچه در سمت راست شما قرار دارد. فرقی نمی‌کند که با ماشین شخصی خود باشید یا سوار یک تاکسی باشید. می‌خواهید که بپیچید در آن کوچه. می‌روید از آن کوچه به یک کوچه دیگر می‌رسید. متوجه هستید که همیشه میانبری وجود دارد. فکر می‌کنید چه خوب که این کوچه اینجا بود و حتما شما را از این ترافیک سنگین نجات خواهد داد. به کوچه دیگری می‌پیچید اما در کمال ناباوری می‌بینید که به بن‌بست رسیده‌اید. دور می‌زنید برمی‌گردید به همان خیابان اصلی و می‌بینید که وضعیت بدتر شده.

آیا در این شرایط تصویر مطلوب بعد از آن جلسه مهم برای شما آنقدر واضح است و احساسی که بعد از آن جلسه خواهید داشت آیا برای شما آنقدر ملموس است که ماشین خود را رها کنید یا از تاکسی که گرفته‌اید پیاده شوید و از لابه‌لای ماشین‌ها با سرعت تمام بدوید برای این‌که به قرار سرنوشت ساز خود برسید؟

آیا آنقدر توان دارید که در آخرین لحظه، در حالی‌که نفس‌نفس می‌زنید و صورتتان خیس از عرق است در را باز کنید و به شخصی که منتظر شما بوده بگویید که من رسیدم؟

پی‌نوشت: نام مطلب برگرفته از نام فیلم ساعت شلوغی (Rush Hour) است.

——————————————————————————————————————————————————

این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است. شما می‌توانید مشترک خورا ک این بلاگ شوید.

برای آگاهی از زمان ثبت‌نام کارگاه شناخت توانایی‌ها در خبرنامه آموزشی عضو شوید.

من را در توییتر و گوگل+ دنبال کنید.

نمایش 7 دیدگاه
  • لطیف
    پاسخ

    سلام.تو اون فیلم و شرایطی که از توی عکس میشه فهمید اینه که اونجا موتوری های که به سرعت برق و باد میرونن ندارن.نتیجه اخلاقی اینکه راننده های تاکسی اینقدر نباید به موتور سوارها فحش و بد و بیراه بگن چون ممکنه ترک موتور کسی نشسته باشه که تصویر مطلوب بعد از جلسه اش به قدری براش واضح باشه که حاضر بشه همه هزینه این خطر موتور سواری با لایی کشی و سرعت غیرمجاز رو برای اون جلسه بپردازه.

  • زمهریر
    پاسخ

    سلام آقای مهرانی عزیز
    امیدوارم که حالتون خوب باشه

  • حامده
    پاسخ

    یعنی بدون توجه به وضع ظاهری ام، از وضعیت درونی ام مطمئن باشم؟
    نه! چندین بار متوجه شدم که وضعیت مرتب ظاهری ام هیچ کمکی به بهبود وضعیت درون ام نکرده.

  • امیر
    پاسخ

    من وارد جلسه می‌شوم و یک زمان کوتاه در مورد پروژه بین ستاره‌ای Voyager صحبت می‌کنم (http://en.wikipedia.org/wiki/Voyager_program)؛ بیشتر اطلاعات دقیقی که ما امروز از سیارات منظومه خورشیدی داریم از دو کاوشگر Voyager بوده. هیچ کاوشگری اینقدر سوخت ندارد که بتواند تا دورترین نقاط منظومه خورشیدی برود، پس دانشمندان ناسا برای ارسال این کاوشگران از جاذبه سیارات استفاده کردند. یعنی کاوشکران با دقتی بی نظیر و در زمان مناسب (زمانی که سیارات به شکل حلزونی در منظومه قرار گرفته باشند) به شکلی پرتاب شدند تا با رسیدن به هر سیاره و دریافت اطلاعات و تصاویر، از جاذبه سیاره استفاده کرده و به قول معروف دور بگیرد و به سمت سیاره بعدی پرت شود. این پروژه با موفقیت انجام شد و هر دو کاوشکر کارشان را درست انجام دادند و هنوز هم زنده و سالم هستند.

    نکته اینجاست که کوچکترین اشتباه محاسباتی، تغییر وضعیت پیشبینی شده و خلاصه هر گونه عامل خارجی می‌توانست 100 درصد این کار را متوقف کند (به وضعیت حلزونی که سیارات باید داشته باشند توجه کنید).

    و بعد از حضار محترم عذر خواهی می‌کنم و این نکته را می‌گویم که امروز تحت تاثیر شدید عوامل خارجی بوده‌ام! (داستان Voyager نشان می‌دهد که اگر ما دانشمن ناسا هم باشیم برای قرارمان در این شهر یا زود می‌رسیم و یا دیر!)

    در کشور ما (شاید در خیلی از کشورها) حتی نمی‌توانیم تصور کنیم که اگر از شرق تهران حرکت کنیم در چه زمانی به غرب می‌رسیم (و یا برعکس) اگر در دو روز متوالی دقیقاً در یک زمان به محل مورد نظر برسیم خودمان تعجب می‌کنیم پس این دیر شدن نباید مشکلی در روانمان ایجاد کند!

  • منتقد
    پاسخ

    فقط اینو می دونم که در اون زمان و موقعیت فرضی، تمام سر و صورتم خیس عرق است و دوست دارم به همه فحش بدم…

  • مجید
    پاسخ

    @زمهریر
    چطوری هادی جان؟ کی میایی شرکت ما کار کنی؟

  • محبوبه کریمیان جزی
    پاسخ

    سلام
    من تا به حال این موقعیت را تجربه نکرده ام ولی همیشه برایم مهم بوده است که به موقع به کلاس درس و یا قراری که با دوستانم دارم برسم و اگر حتی برای چند دقیقه دیر برسم عصبی می شوم و با تمام وجودم آرزو می کنم که بجای پا بال داشتم و همیشه در چنین موقعیتهای به خدا می گوییم آخه چی میشداگه دوتا بال هم به ما میدادی!!

یک نظر بدهید