انسانها برای بودن با یکدیگر وجود دارند. – مارکوس اورلیوس امپراطور روم
حسن نگهبان پارک گفتگوی تهران است. تو روز بارونی ایستاده بودم زیر یکی از آلاچیقها، با یک نخ سیگار در دستم و اطراف را تماشا میکردم. از توی چمنها اومد سمتم. از روی نردهها پرید و اومد زیر آلاچیق. نگاهش کردم و حدس زدم سیگار میخواد. پاکت رو از جیبم درآوردم و گفتم سیگار. نگام کرد و گفت آره تو کفِش بودم. یکم مکث کرد و گفت دوتا بردارم؟ گفتم آره حتما.
سیگار رو آتیش زد و گفت دمت گرم داداش. میدونی بعضیها بیمرامن. من اینجا هوای جوونا رو زیاد دارم اما اونا محبت رو فراموش میکنن. یک پک به سیگارش زد و گفت: میدونی عشق باید دوطرفه باشه، اما بعضیا اینو نمیفهمن و ازم پرسید: چرا بعضیا اینو یادشون میره؟
جوابی نداشتم بهش بدم بخاطر همین فقط نگاهش کردم. حسن انگار به پارک خلوت عادت نداشت و سیگار بهونه شد که یک گوش پیدا کنه و براش حرف بزنه. از دوقلوهاش گفت و اینکه تو محلهی جوادیه تهران زندگی میکرده.
حرف که میزد به این فکر میکردم که ازش عکس بگیرم و بذارم تو اینستاگرام و همین جملهی عشق باید دو طرفه باشه رو زیرش بنویسم. حرفاش که تموم شد بهش گفتم عکس بگیرم ازت؟ خوشش اومد و گفت آره. فیگور گرفت و چندتا عکس گرفتم ازش.
عکسها رو نشونش دادم و خندید و تشکر کرد. میخواست بره، کمی این پا و اون پا کرد و برگشت بهم گفت: خانمم بهم میگه آرزو به دل موندم یه عکس ازت تو لباس فرم ببینم. بعد زیپ کاپشنش رو کشید پایین و پیراهنش رو نشون داد و گفت منظورش اینه و ادامه داد: میشه یک عکس دیگه بدون کاپشن ازم بگیری؟ گفتم آره حتما چرا که نه. ایستاد، فیگور گرفت و ازش عکس گرفتم.
بعد بهش گفتم عکسهات رو رو سیدی برات میارم. هیجانزده شد و گفت کی؟ گفتم احتمالا فردا بیارم.
خداحافظی کردیم و رفت. همینطور که به بارش باران نگاه میکردم، به سادگی خواستهاش، به آرزوی همسرش و به جملهی عشق باید دوطرفه باشه فکر میکردم. خوبی گپ و گفت با غریبهها اینه که بدون قضاوت، بدون پیششرط و بدون وزن خاصی میشه باهاشون حرف زد و صرفا چند دقیقه احساس رو بهاشتراک گذاشت. شاید دفعه بعد من باید کسی باشم که بیشتر حرف میزنه.
عالی بود، گاهی فکر میکنم این آدمها که زندگی اینقدر واسشون ساده هست چقدر راحت زندگی میکنند
عالی بود، گاهی فکر میکنم این آدمها که زندگی اینقدر واسشون ساده هست چقدر راحت زندگی میکنند
آقای مهرانی، سپاس از اینکه چنین تجاربی را با ما شریک میسازی و در این دنیای بی ثبات که همه چی و همه کس رنگ می بازد در پی آنی تا ( انسان ماندن و انسانی زیستنی) را فراموش نکنیم، دست تان رسا و قلم تان نویسا باد!
سلام ، حرفات قشنگ ، عکسایی هم گرفتی قشنگ ، اما ؛
من این آقا که عکس ازش گرفتی دیدم ، تو پارک محل خودمون ، بوستان ایرانی
همیشه دنباله سیگار هست چه با شما ، چه بی شما
باهاشم صحبت کردم ، علاقه عجیبی داره با همه گرم بشه ، نمیدونم چرا ، شایدم خوب باشه؟!؟
شما یه روز رفتی بیرون سیگار بکشی ، یه آدمی رو دیدی که شاید عمر خودشه هدر داده حالا شده اینی که هست، شما یه وبلاگ خوب داری ، واست میشه یه موضوع خوب ، آدمایی که میان میخونن احساستی میشن ، میگن : گاهی فکر میکنم این آدمها که زندگی اینقدر واسشون ساده هست چقدر راحت زندگی میکنند ؛ واقعا راحت زندگی میکنند؟؟نمیدونم!؟!
قضاوتی در مورد شما ، مطلب شما ، یا بقیه دوست ندارم بکنم؛اما چرا فکر نمیکنم بعد صحبت کنیم؟؟یا شاید کلا آدم های دو رویی هستیم،با خودمون صادق باشیم خوبه….
فرزاد جان. وقتی بهم گفت فکر نکن بخاطر سیگار اومدم فهمیدم که منظورش چیه. اتفاقا راجع به باغ ایرانی هم گفت. اما فقط یک حرف دارم: هر آدمی مجموعه زیباییها و زشتیهاست. تو در هر مقطع میتونی انتخاب گنی که زیباییهاشون رو ببینی یا زشتیهاشون رو. من انتخاب کردم زیباییهای این آدم رو در چند دقیقه گفتگومون ببینم و قضاوتش نکنم. بهنظرم نمیشه بهسادگی گفت اون آدم زندگیش رو هدر داده. ما جزییات زندگی آدما رو نمیدونیم.
شاد بودن و شاد زندگی کردن، مهارتی است که کوچکی باید یادمان میدادند یا فرا می گرفتیم. به زندگی مردم کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی نظیر برزیل و پرو و مکزیک و … که دقیق میشویم، متوجه می شویم از ما خیلی فقیرتر هستند، اما از کوچکی یاد گرفته اند شاد زندگی کنند. نمیدونم شاید جغرافیای آنها، باعث تربیت و پرورش شادگونه آنها میشود!
عکساش را چاپ کن بهش بده 🙂
یادداشت جالب و متفاوتی بود.
ای جانم
شما سیگاری هستین!!
آقای مهرانی من مطالب شما رو در پلاس و اینجا دنبال می کنم و شما رو قبول دارم.
تصور من از شما آدمی بود که به سلامتیش اهمیت میده و اولش که مطلب رو خوندم گفتم اشتباه اومدم و یه بار دیگه آدرس سایت رو نیگاه کردم.
ممکنه که از نظر شما این یه قضاوت باشه و من اجازه نداشته باشم راجع به مسئله ی شخصی یه انسان دیگه نظر بدم ولی راجع به سیگار متاسفانه با خوشبختانه من نمی تونم سکوت کنم.