چند کلمه با پدر و مادرها
پدر و مادرها! بچهها نگران شما هستند. نگران حال و احوالتون. شما هم نگران بچهها هستید. نگران آیندهشون. این وسط آدمهای نگران میخوان به هم محبت کنند و به همدیگه کمک کنن ولی نه با تواناییهاشون [...]
دنیا شاید سه طبقه داشته باشد و هرکسی ساکن یک طبقه است. ساکنین طبقه اول به دنیا و مادیات و خودشان وابسته هستند. آنها بهظاهر بهخوی و خصلت ریشه دوانده در غریزهشان میپردازند. ساکنین طبقهی سوم آنها هستند که رستگار شدهاند. آنها بهجاودانگی رسیدهاند. به اثر خود در دنیا آگاهند و میدانند سرمنزل و مقصودشان کجاست.
اما در این بین ساکنین طبقهی وسط سرگشتهترین آدمها هستند. آدمهایی که نه لذات طبقهی اول راضیشان میکند و نه مسیر رسیدن به طبقه بالاتر را یافتهاند. آنها بههر دری میزنند، درد میکشند، یقهی خودشان را میگیرند، شک میکنند، ناامید میشوند، به انزوا میروند، پرسش میکنند و جوابی بدست نمیآورند و آنقدر در خودشان و افکارشان میتنند تا دست آخر راه تعالی را بیابند.
اینجا درباره دغدغههایم مینویسم. گاهی دغدغهها دربارهی جامعه است، گاهی هنر و ادبیات، گاهی مباحث تخصصی در زمینهی توسعهی سازمانی و گاهی خاطراتی که مرورشان میکنم و در هربار مرور کشفی تازه میکنم که به من میگوید چرا اینجا هستم. انسان موجودی روایتگر است و با روایت به زندگیاش رنگ واقعیت میدهد.
پدر و مادرها! بچهها نگران شما هستند. نگران حال و احوالتون. شما هم نگران بچهها هستید. نگران آیندهشون. این وسط آدمهای نگران میخوان به هم محبت کنند و به همدیگه کمک کنن ولی نه با تواناییهاشون [...]