خاطرات ایران آرژانتینی

Source: Getty Images

وقتی بازی ایران و آرژانتین شروع شد، دو دقیقه‌ای از بازی نگذشته بود که برق خانه‌مان رفت. چندثانیه‌ای را در شوک بودم و نمی‌تونستم تصور کنم که ممکنه دیدن بازی ایران و آرژانتین را از دست بدهم. فکر کردم شاید فیوز پریده باشد، وارد راهرو که شدم دیدم همسایه‌مان برق دارد و برق ما و یک واحد دیگر قطع شده. این اتفاق بدتری بود. از دست دادن تماشای بازی ایران و آرژانتین برایم کابوس بود. درست مثل آدمی که بسیار گرسنه است و چشم‌ها و دست و پایش را می‌بنندند و یک ظرف غذا می‌گذارند جلویش. تصویر نرسیدن به این ظرف غذا بسیار آزار دهنده است.

احتمالا از سر و صدای من و همسرم که درباره تماس با اداره برق صحبت می‌کنیم، همسایه‌مان متوجه می‌شود که برق ما قطع شده. می‌آید و می‌گوید بیایید منزل ما. واقعیت اینه که، همسایه‌مان را نمی‌شناسم. غیر از سلام و احوالپرسی‌های راه‌پله‌ای شناخت دیگری ندارم. همسرم تشکر می‌کنم من هم همینطور اما حتما چهره‌ام اینقدر آشفته است که آقای همسایه می‌گوید تعارف نکنید بازی را دور هم می‌بینیم. با همسرم کمی به هم نگاه می‌کنیم. او سعی دارد با چشم‌هایش به من بفهماند که درست نیست برویم خانه همسایه و من هم با چشم‌هایم می‌گویم که بازی ایران و آرژانتین است نمی‌شود از دستش داد.

چند دقیقه بعد نشسته‌ایم در خانه همسایه. پسرشان همسن من است و مادر بسیار پیر آقای همسایه نشسته روی کاناپه و به پارچه‌ای سوزن می‌زند. خانم همسایه‌ هم با هیجان تخمه می‌شکند و بازی را تماشا می‌کند. شاید پنج‌دقیقه‌ای نمی‌گذرد که همه‌مان می‌شویم مشوق‌های ایران. با هر اتفاق بازی فریاد می‌زنیم، از روی صندلی بلند می‌شویم و دست‌هایمان را می‌گذاریم روی سرمان. خیلی زود تمام یخ‌های اولین ارتباط دو خانواده غریبه شکسته می‌شود و انگار که سال‌هاست یکدیگر را می‌شناسیم. با پنالتی که روی اشکان دژاگه اتفاق افتاد، با ضربه سر رضا قوچان نژاد و ضربه سر اشکان تقریبا همه‌مان فریادی بسیار بلند زده‌ایم و چسبیده‌ایم به تلویزیون. بازی تمام می‌شود. همه‌مان احساسی دوگانه از غم و رضایت را داریم. داور که سوت می‌زند می‌بینم همسرم و یکی از خانم‌های همسایه اشک می‌ریزند. خانم همسایه را نمی‌دانم اما همسرم را به‌خوبی می‌شناسم که علاقه‌ای به فوتبال ندارد اما این موقعیت برایش متفاوت بود. فرای فوتبال حالا آشنایی نزدیکی پیدا کرده‌ایم با همسایه‌ای که در یک موقعیت حساس به دادمان رسید. آشنایی که در حالت عادی شاید نیاز به ماه‌ها زمان داشت و بهانه‌ای برای این آشنایی شکل نمی‌گرفت.

شبکه‌های اجتماعی بعد از بازی پر شده از تصاویر و جملات مرتبط با تیم ملی. همه حرفی مشترک را می‌زنند. مردم به یک بهانه مشترک در خیابان‌ها جمع شده‌اند. صبح بعد از چنین روزی حتما باید بدون ماشین به سرکار بیایی که گفتگوها و چهره‌ی مردم را ببینی. همه صحبت از دیشب می‌کنند. چنین اتفاقی باعث شده دیالوگ‌های مشترک و همدلانه‌ای بین همه شکل بگیرد. در تاکسی می‌گویند اگر داور… می‌گویند عالی بودند… و …. انگار برای همه موقعیتی پیش آمده که از غم و غصه‌ها و غرلندهای روزانه رها بشویم و حرفی مشترک بزنیم. در چنین روزهایی هیچ آدمی در خیابان غریبه نیست. می‌توانی به‌ناگاه روبروی کسی که هرگز ندیده‌ای بایستی و درباره بازی دیشب صحبت کنی و او هم با هیجان پاسخت را بدهد.

من عاشق چنین موقعیت‌های اجتماعی هستم. موقعیت‌هایی که ارتباط‌ها نزدیک‌تر می‌شود. غریبه‌ها آشنا می‌شوند و احساس همدلی در خانواده، محیط کار و جامعه بالا می‌رود. عقیده‌دارم چنین شرایطی موقعیت‌های ارزشمندی در زندگی هستند که خاطره‌شان باید هر از گاهی یادآوری شود.

اگر قرار باشد چند سال بعد روز بازی ایران و آرژانتین را به‌یاد بیاورید، چه خاطره‌ای از این روز خواهید داشت؟

نمایش 13 دیدگاه
  • مهیار
    پاسخ

    اینکه امار و ارقام فقط بدرد روی کاغذ میخوره و اون بیرون داستان یه چیز دیگس

  • Maziar
    پاسخ

    ایجاد این حس مشترک خیلی خوبه، اما ای کاش رسانه های ما قدرت تبلیغی خودشون رو جوری بکار می گرفتن که ما برای قهرمانی های واقعی خودمون که تو همین ورزش هم کم نیست شاد می شدیم و جشن می گرفتیم نه برای اتفاقی که فقط برای ما و فقط با تلقین رسانه ها یک موفقیت محسوب می شه نه در واقعیت.

    • امیر مهرانی
      پاسخ

      مازیار جان، این طبیعت ورزش فوتباله که اثراتش از چارچوب استادیوم‌ها خارج می‌شه و به سطح جامعه و دنیا کشیده می‌شه. به‌نظرم مقایسه به‌عنوان مثال تاثیری که ورزش رزمی به‌عنوان یک ورزش انفرادی می‌تونه بگذاره با تاثیری که فوتبال به‌عنوان ورزش جمعی می‌تونه بگذاره اشتباه هست و این دو اصلا قابل مقایسه نیستند چرا که به‌لحاظ مطالعات اجتماعی هم اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم می‌بینیم که راجع به دو شرایط کاملا متفاوت صحبت می‌کنیم. حتی باید دقت داشت که والیبال هم نسبت به فوتبال ورزشی هست که این سینرژی اجتماعی رو کمتر ایجاد می‌کنه.

      • Maziar
        پاسخ

        از توجه شما ممنونم. من هم قبول دارم که رشته های ورزشی از خیلی جهات قابل مقایسه با هم نیستند، اما فکر می کنم این جوی هم که در کشور ما در زمینه فوتبال وجود دارد یک جو منطقی و نرمال نیست. عموما مردم هر کشوری در شرایط طبیعی بیشتر جذب رشته یا رشته هایی می شوند که در آن موفق ترند. بخاطر همین است که هریک ورزش ملی خودشان را دارند. کوبا با بوکس خود احساس غرور می کند، تایلندی ها تای بوکس خودشان را دارند، آمریکایی ها با فوتبال امریکایی و بسکتبال مردمشان سرگرم می شود، در همین ژاپن طبق آمار خودشان پرطرفدارترین رشته ورزشی بیسبال است. در خود اروپا شما می بینید اگر فوتبال پرطرفدار است اما یک تورنمنت دو و میدانی هم 90 هزار نفر تماشاگر دارد و… در هیچ کجای دنیا این فاصله معنی دار بین فوتبال و سایر رشته ها وجود ندارد. آیا شما شک دارید که درصد زیادی از احساس خوشحالی مردم ما از بازی دیشب به عملکرد رسانه های ما برمی گردد؟ اگر طی یک ماه گذشته مرتب به ما تلقین نمی شد که “نباید از تیم ملی توقع داشت” و مرتب از قدرت تیم آرژانتین گفته نمی شد آیا باز هم ما همینقدر از نتیجه بازی شگفت زده می شدیم؟ آیا مردم غنا، هندوراس و کاستاریکا هم با موفقیت تیم فوتبالشان مثل ما واکنش نشان دادند؟ با وجود آنکه هیچ کدام از این کشورها نه در والیبال، نه در کشتی، نه در ورزش های رزمی، نه در وزنه برداری و… در هیچ کدام صاحب عنوان جهانی نیستند و موفق ترین عملکرد ورزششان همین فوتبال است. اینکه ما تنها کشور حاضر در جام جهانی هستیم که هم برای راهیابی به جام، هم برای تساوی و هم برای باخت جشن می گیریم آیا به نظر شما طبیعی است؟

        • امیر مهرانی
          پاسخ

          مازیار جان، رویدادهای اجتماعی رو نمی‌شه صرفا با یک متغیر بررسی کرد. رسانه فقط و فقط یک متغیر در این جریان هست. در مورد کشورهای دیگه مثل کاستاریکان پیشنهاد می‌کنم در مورد واکنش اونها بعد از بردن ایتالیا دو لینک زیر رو نگاه کنی. البته که اونها کار بزرگی رو انجام دادن و سطح فوتبالشون هم از ما بالاتر هست.
          http://abcnews.go.com/Sports/2014-fifa-world-cup-costa-rica-beats-italy/story?id=24232859
          http://www.reddit.com/r/worldcup/comments/28o25e/costa_rica_after_the_win_against_italy/

          شاید اگر انها هم تیمی بودند که هرگز شانس بازی با تیم‌های بزرگ رو نداشتن و می‌تونستن تا دقیقه 91 جلوی یک تیم بزرگ مقاومت کنن بعد از شکست باز هم خوشحالی می‌کردن.

          • محمدحسین

            به نظر من هردو بزرگوار تا حدی درست می گید. تاثیر اجتماعی فوتبال غیرقابل انکاره و نمی شه اون رو با رشته های انفرادی مقایسه کرد. اما من هم فکر می کنم شرایط در کشور ما خیلی منطقی نیست. من سال پیش چندماهی رو برای یک دوره آموزشی لندن بودم، با شناختی که از فوتبال جزیره داشتم فکر می کردم اینجا همه دنبال فوتبالن اما واقعا در اون حدی که من فکر می کردم نبود! برای خود من جالب بود که مثلا وقتی مسابقات فرمول وان تو اتریش برگزار می شد چقدر از مردم پیگیر بودن یا مسابقات تنیس یا حتی اسب دوانی چقدر طرفدار داشت! به نظر من ما تو ایران یه کمی زیادی روی فوتبال تمرکز کردیم. من خودم به عنوان یک طرفدار دو آتشه فوتبال دیشب واقعا از بازی بچه ها کیف کردم اما واقعا خودم هم برام واکنش ها خیلی قابل درک نبود.

  • مرتضی
    پاسخ

    درمورد سوالت باید بگم که هر چند اتفاقات داخلی بازی اینقدر مهم و هیجان انگیز بود که همیشه به یاد میمونه، اما من برای دیدن بازی به دعوت دوستم به منزل اونا رفتم و همراه با همسرش بازی رو تماشا کردیم که این برای من (والبته دوستم) خیلی لذتبخش و به یاد موندنی بود.

  • hamide
    پاسخ

    سلام
    برای منم شاید یه همچین اتفاقی در سطح اجتماع کوچیک افتاد
    ماتوخوابگاه بودیم و با بچه های اونجا که فقط در حد سلام و احوالپرسی همو میدیدیم فوتبالو دیدیم
    وکلی بهمون خوش گذشت و وجه شاد و پرانرژی همو دیدیدیم
    حتی به نظرم میتونه الان اینجا جای راحتتری برای زندگی باشه:)

  • طیبه رئیس دانا
    پاسخ

    منم نسبتا خیلی اهل فوتبال نیستم اما جام جهانی فرق میکنه چون همیشه شادی دسته جمعی زیبا تره!

  • مریم پازوکی
    پاسخ

    فکر میکنم اگه چند سال دیگه بخوام تو سرم دنبال این بازی بگردم دیگه یادم رفته باشه که اون شب عروسی نوه عموم بود و من نرفتم به خاطر بازی ، ولی قطعا صحنه پنالتی نگرفتن داور و قیافه دژاگه ، صحنه گل خوردن و قیافه حقیقی و سکوتی که بعدش تو سرم برقرار شد ! یادم میاد

  • پیام طراوتی
    پاسخ

    یاد این می افتم که فقط 3 دقیقه! 3 دقیقه تحمل می‌کردیم چی میشد اون شب! حیف که نشد

  • visitor
    پاسخ

    خاطره شما بسیار جالب بود، ولی به شخصه خودباوری و روحیه بازیکنان ایران واقعا روی من تاثیر گذاشت. برای من این بازی تلنگری بود که دوباره حس توانستن را در من بیدار کرد. 🙂

  • جلیل
    پاسخ

    اون شب مهمانی بله برون دائیم بود ، شاید باورش سخت باشه ولی خانواده عروس و خانواده داماد همگی رفته بودیم تو تلویزیون و فوتبال میدیدیم ، یعنی بی خیال عروس داماد

یک نظر بدهید