تا به حال پیش آمده فکر کنید که شاید آدمی خلاق نیستید؟ این باور که خلاقیت مخصوص هنرمندان، موسیقیدانها و فیلمسازان است کاملا غلط بوده و پایه علمی ندارد. همه این نیرو را در وجودشان دارند. همه ما با مشکلات بسیاری در زندگیمان دست و پنجه نرم میکنیم؛ خلاقیت یعنی توانایی نگاه به این مشکلات از منظری دیگر و پیدا کردن راه حلهای نو.
فرقی نمیکند کارتان چه باشد؛ شاید سعی دارید بخش جدید یک نرمافزار را توسعه دهید یا استراتژی جدید برای پیش رفتن کارهای یک شرکت بزرگ بنویسید؛ خلاقیت عنصری مهم در پیدا کردن پاسخهای جدید و متفاوت است. این موضوع به طور ویژه در کتاب Creative Confidence: Unleashing the Creative Potential Within Us All مورد بحث قرار گرفته است. در ادامه به بررسی نکاتی پیرامون همین موضوع میپردازیم.
دریایی غنی از ایدهها بسازید
پیش از اینکه یک ایده ناب پیدا کنید، معمولا باید درباره موارد مختلفی فکر کنید. افراد اخلاق میدانند که در جریان بارش فکری، کمیت بهتر از کیفیت است. افراد با اعتماد به نفس، معمولا ایدههای بسیاری در سر خود پروش میدهند در حالیکه ۹۹ درصد آنها، هیچ ارزشی ندارند. اما گاهی لازم است به ذهن خود اجازه دهید روند طبیعی خود برای رسیدن به موارد خوب طی کند.
در نتیجه، افراد خلاق دریایی غنی از ایدهها دارند. محلی برای ذخیره کردن تک تک ایدهها، از موارد خوب و متوسط تا آنهایی که به معنای واقعی افتضاح هستند. دلیل اول برای این کار این است که ممکن است بدترین ایدهها، به بهترینها تبدیل شوند.
شاید شما یک کمدین هستید و به دنبال نوشتن متن طنزی جدید، یا موزیسینی هستید که همیشه به دنبال ملودیها جدید میگردید؛ یا هم مدیری هستید که ایده یک محصول جدید را در سر میپرورانید. ایده خود را جایی ذخیره کنید. ممکن است روزی لازم باشد دوباره به آن مراجعه کنید. به عنوان مثال، من به عنوان یک نویسنده چندین پیشنویس کوتاه از مقالههایی که دوست دارم در آینده بنویسم دارم.
بهترین قسمت این کار اینجاست که هر وقت هیچ ایدهای به ذهنتان نرسید، میتوانید به دریای ایدههایتان مراجعه کرده و جرقهای جدید در ذهنتان ایجاد کنید.
از چند منظر مختلف به موضوع نگاه کنید
یک متد دیگر که در خلاقیت تاثیر بسیاری دارد، نگاه کردن به ایدهها از زوایای مختلف است. هر چه این کار را بیشتر ادامه بدهید، راه حلهای بهتری پیدا خواهید کرد. در اکثر مواقع میتوانید از نظر افراد متخصص نیز در این کار استفاده کنید. به همین دلیل در زمینه حل مسائل با روشهای خلاق، گروههای چند نفره عملکردی بهتر از خود به نمایش میگذارند. تیمهای خوب اعضای خود را طوری انتخاب میکنند که هر کدام نقطه قوت خاصی داشته باشند. به طور مثال یک شرکت برای به موفقیت رساندن محصولش نیاز به افراد مختلفی، همانند طراحان، مهندسین و دانشمندان دارد.
این نکته برای موارد مشابه دیگر نیز صادق است. به عنوان مثال یک روانشناس را در نظر بگیرید که قصد دارد درباره نحوه کارکرد ذهن انسان تحقیق کند. در این صورت بهتر است اطلاعات خود را در زمینههای مختلفی همچون علوم اعصاب، زیستشناسی، جامعهشناسی و مردمشناسی نیز افزایش دهد. هرچه اطلاعات بیشتری از زوایای مختلف یک موضوع کسب کنید، «تصویر اصلی» برایتان آشکارتر خواهد شد.
حتی هندمندان نیز میتوانند از این روش استفاده کنند. مثلا یک موزیسین و آهنگساز هرچه با سبکها، هنرمندها و گروههای مختلفی آشنا شود و موسیقیشان را تحلیل کند، ایدههای بیشتری به دست خواهد آورد و در نتیجه میتواند اثر قویتری بیافریند.
از قدرت ذهن تازهکار استفاده کنید
متخصصان گاهی دچار کمبود خلاقیت میشوند زیرا انقدر به استفاده از برخی روشهای تفکر عادت میکنند که دیگر به ذهنشان هیچ فشازی نمیآورند. وقتی بیش از بیست سال در کاری تجربه داشته باشید، احتمالا از اعتماد به نفس بالایی در مورد اطلاعات خود برخوردار خواهید بود که کاملا طبیعی است؛ اما این موضوع میتواند از زیر سوال بردن باورها و فرضیاتتان جلوگیری کند که اصلا خوب نیست.
در مکتب ذن، مفهومی با عنوان ذهن تازهکار وجود دارد که میتواند در کنار گذاشتن فرضیات قدیمی و داشتن دیدی تازه نسبت به مشکلات بسیار مفید واقع شود. هدف اصلی این است: برای مدتی تصور کنید که هیچ چیز نمیدانید. اگر یک بیگانه بودید که تازه روی زمین فرود آمده، چگونه این مشکل را حل میکردید؟ چه سوالاتی میپرسیدید؟ با چه کاری شروع میکردید؟
یک موضوع دیگر که استفاده از آن توصیه شده است، داشتن «راهنمای معکوس» است؛ یعنی کسی که بسیار از شما جوانتر است یا هیچ تجربهای در زمینه کار شما ندارد. مسئله را طوری بیان کنید که حتی یک کودک ۵ ساله نیز متوجه آن شود. سپس با یک کودک درباره آن صحبت کنید. قطعا از ایدههایی که از این راه به دست خواهید آورد متعجب میشوید.
انسان محور باشید
یک نکته مهم دیگر در مورد خلاقیت، دیدگاه انسان محور است. به این معنی که به اثر ساخته خودتان، از دید کاربر نهایی یا مشتری نگاه کنید. این محصول را برای چه کسی تولید میکنید؟ شکل ارتباط آنها با محصول چگونه است؟ چه مشکلاتی ممکن است برای آنها پیش آید و راه حل شما چیست؟ برای جواب دادن به این سوالات، باید به محصول خود از دیدگاه کاربران بنگرید.
بهترین کار برای آشنایی با این روند، مشاهده کاربران در حال ارتباط با اثر تولید شده و پرسیدن سوالات بسیار از آنهاست. با انجام چنین کارهایی، بیشتر میتوانید درباره طرز فکر آنها اطلاعات کسب کنید.
یک مثال قدرتمند که از آن در کتاب مذکور یاد شده درباره Doug Dietz است، کسی که یک دستگاه MRI کاربردی ساخت؛ اما وقتی که خواست نحوه کارکرد آن را به صورت عملی مشاهده کند، متوجه شد که بسیاری از کودکان کاملا از آن وحشت دارند. این باعث ناراحتی وی شد. از نظر فنی، طراحی او بینظیر بود. اما از نقطه نظر انسانی مشکلاتی اساسی داشت.
با تفکر بیشتر و عمیقتر، او تصمیم گرفت دستگاه را تبدیل به یک ماجراجویی جذاب برای بچهها کند. او یک دستگاه را بازطراحی کرد و به شکل کشتی دزدان دریایی درآورد. در این حالت به کودکان گفته میشد که پس از به پایان رساندن این ماجراجویی، گنجینهای نیز در پایان به دست خواهند آورد. او ۹ ماجراجویی مختلف برای بچهها طراحی کرد و رضایت مشتریان تا ۹۰ درصد بالا رفت.
Brian Eno میگوید: «به جای اینکه به آثار هنری در قالب اجسام بنگرید، آنها را دریچهای به سوی تجربههای جدید در نظر بگیرید.» شاید بهتر به همه چیز اینگونه نگاه کنیم.
ایدهها را به صورت بصری نمایش دهید
در مرحله ایده پردازی، بیان همه چیز با کلمات شاید سادهتر باشد اما در اکثر مواقع، نمایش آنها به صورت بصری میتواند به ما کمک کند بهتر بیاندیشیم. یکی از راهکارهای این موضوع استفاده از طرحهای ساده است. میتوانید تنها با استفاده شکلهایی مانند دایره، مربع و خط ایدههای خود را بیان کنید.
برای این کار لازم نیست هنرمندی خوب باشید. و قطعا لازم نیست با طراحیهایتان مردم را تحت تاثیر قرار دهید. تنها هدف این تکنیک به دست آوردن روش جدیدی برای تفکر و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران است. هرکسی میتواند این کار را انجام دهد. یک راه دیگر استفاده از مدلهای فیزیکی است. در موسسه دیزاین استنفورد، گاهی لوازمی ساده مانند چسب، فوم و کاغذ به دانشجویان داده میشود تا مدلهای سادهای از پروژههایشان درست کنند.
در مورد ارائه ایدهها به دیگران، همیشه نمایش بصری تاثیر گذار است. این موضوع شامل موارد مختلفی از جمله نسخههای فیزیکی ساده از محصول، ویدیو، یا حتی یک ارائه پاورپوینت حرفهای میشود.
تبدیل کردن ایدهها به تصویر و شکل، به ما کمک میکند از دیدگاه متفاوتی به آنها نگاه کنیم. همچنین چیز بیشتری از تئوری و کلمات در اختیار دیگران قرار میدهد که میتواند در دریافت پیشنهادات و انتقادات سازنده بسیار موثر باشد.
ماهیچههای خلاقیت خود را تقویت کنید
ورزشهای ذهنی مختلفی برای تقویت خلاقیت و قدرت تفکر وجود دارد. یکی از آنها، تمرین «۳۰ دایره» نام دارد. کار را با یک صفحه کاغذ که ۳۰ دایره روی آن کشیده شدهاند آغاز کنید. برای خودتان زمانی سه دقیقهای تعیین کنید و ببیند با مشاهده هر دایره، چند تصویر مختلف میتوانید تصور کنید. به عنوان مثال، یک دایره میتواند تبدیل به توپ بسکتبال شود و دیگری به کره ماه. بیشتر افراد نمیتوانند هر ۳۰ دایره را در زمان مشخص شده کامل کنند؛ اما هدف این تمرین، تقویت تفکر واگرا است. یعنی مشاهده یک چیز و کشف کردن موارد استفاده مختلف برای آن.
شما میتوانید این تمرین را با هرچیزی انجام دهید. یک شی را که به صورت روزمره استفاده میکنید بردارید و ببینید چند استفاده مخلتف برای آن میتوانید کشف کنید. هدف پیدا کردن بهترین استفاده برای وسایل نیست، بلکه آزمایش انعطاف پذیری ذهنتان است.
یک روش دیگر که تاثیر بسیاری نیز دارد، درست کردن «نقشه ذهنی» است. در این تمرین ابتدا باید یک موضوع کلی برای خودتان مشخص کنید. به عنوان مثال فرض کنید میخواهید یک مهمانی شام را برنامه ریزی کنید. در این حالت یک شاخه برای غذا، یک شاخه برای سرگرمی و شاخه دیگری برای مهمانها ایجاد کنید. هر شاخه نشان دهنده یک خط فکری است و هرچه شاخههای بیشتری ایجاد کنید، بیشتر و عمیقتر فکر خواهید کرد.
نتیجه گیری
خلاقیت یک توانایی با ارزش است و هرکسی باید روی تقویت آن کار کند. در دنیای امروز، هر روزه با دریایی از اطلاعات جدید مواجه هستیم اما باید بتوانیم از این اطلاعات در جهت ثمربخشی بیشتر استفاده کنیم. توسعه ذهن خلاق به همین علت اهمیت دارد. نظر شما چیست؟