در مطلب قبل صحبت رویاپردازی شد، داشتم به این فکر میکردم که ممکن شدن رویاهای غیر ممکن در ذهن هیچ تاثیری که نداشته باشه، حداقل باعث میشه اعتماد به نفس در روبرو شدن با مشکلات افزایش پیدا کنه. به این انیمیشنهایی که ساخته میشه دقت کنید! جدای از اینکه دیدنشون برای هر سنی لذت بخشه اما در همه داستانهایی که تبدیل به انیمیشن میشه یک اتفاق غیرممکن به یک اتفاق ممکن تبدیل میشه. داستان اسباب بازی، چطور اژدهای خود را تربیت کنید، آلیس در سرزمین عجایب و ….
حالا مشکل اینجاست که در کودکی ما اژدهایی برای تربیت کردن وجود نداشت. اگر قرار بود در مورد موضوعی خاص آموزش ببینیم بصورت مستقیم مورد پند اخلاقی قرار میگرفتیم. نمیدونم برنامه عروسکی کار و اندیشه رو یادتون میاد یا نه. فضا سازی سیاه، بیروح و با پندهای مستقیم سیاه سفید و مرز گذاشتن بین خوب و بد. یا مثلا هادی و هدی. همیشه یک مرز سیاه و سفید وجود داره و همیشه اتفاقی خوب و اتفاقی بد است. اما به نظرم زندگی یعنی کشف همین خوبی و بدی ها. مرزبندیها غیر از اینکه اعتماد بهنفس ما را در برخورد با مسائل زندگی کم میکند، باعث میشود که بدون فکر خیلی از مسائل را بپذیریم چون از ابتدا آن موضوع برای ما بد تعریف شده. گاهی ما به داستانهایی احتیاج داریم که در فضایی رویایی غیرممکنها را برایمان ممکن کند.
——————————————————————————————————————————————
می توانید مشترک فید مطالب این بلاگ بشوید و یا در توییتر من را دنبال کنید.
آیا میدانید در چه کاری بیشترین میزان موفقیت را کسب خواهید کرد؟ مشاوره شغلی به شما کمک خواهد کرد که به تواناییهای خود آگاه شوید.
این روزا این وبلاگ خیلی خوندنی شده.مرسی امیر عزیز.
عالی …
این مطلب خیلی خوب پست قبلیو تکمیل کرد.
در مورد این بررسی نباید سیر تکمیل اندیشه و نگرش ها در غالب گذشت زمان رو از نظر دور کنیم.
این ویژگی نگرش دوره زمانی فعلی است که باعث میشه قهرمان داستان و خود داستان از نگاهی متفاوت وارد موضوع بشه.
دوره ما داستانهایی داشت که پیام خودشو بصورت مستقیم انتقال میداد،(هم نمونه های داخلی و هم خارجی) چون طرز تفکر و نگرش جاری زمان بر این مبنا استوار بوده که همیشه سیاه و سفید باید از ابتدا از هم جدا قرار بگیرن و مرز مشخصی بین اونها شکل بگیره.
و تفکر ما نیز در ابتدا با این نوع نگرش خو گرفته !
و اما در داستانهای امروزی این تحلیل به عهده مخاطب و بر عهده هوشمندی مخاطب امروز! گذاشته شده.
این یک روند طبیعی هست که با نگاه به گذشته کاستی هایی نمایان میشه که نشات گرفته از طرز تفکر دوره زمانی خودش هست و در آینده هم با مطرح شدن مسائل و نیازهای جدید کاستی های داستانها و قهرمانهای امروز مشخص خواهد شد.
ای ول ای ول
عجب نگاه تیزی!
تا جایی که من یادم میاد کارتن هایی که زمان ما پخش میشد همیشه یه شخصیتی داشت که دنبال مادرش میگشت. مثل هاچ زنبور عسل، کنا و سرندیپییتی و چند تای دیگه که اسمشون یادم نیست. آخرش هم به خاطر مشکلات پخش اگر هم مادرشون را پیدا میکردن تلویزیون از پخش اون قسمت خودداری میکرد. کلا ما همش درگیر غم و ناراحتی ها بودیم اونهم بدون نتیجه.
تشکر بابت این مطلب
یک سوال داشتم: به نظر شما هم این باورها هستن که غیر ممکن ها رو ممکن میکنه؟ یعنی مثلا شخصی میخواد کاری انجام بده و باور داره که میتونه اون کارو بکنه ولی به نظر دیگران غیر ممکن میاد. حالا به نظر شما اون شخص از پس اون کار بر میاد؟
@MoHsen به این سوال نمیشه به راحتی جواب داد. باورها معمولا تاثیر بزرگی در جریان زندگی دارند. البته این باوری هم که شما ازش صحبت میکنی با باوری که من بهش اشاره کردم کمی تفاوت داره. بین اعتماد به نفس داشتن و باورها و عقایدی که در طول زندگی در ذهن ما شکل میگیره تفاوت هست.