تشخیص و تعیین هدف زندگی، ارزش بسیار زیادی دارد؛ زیرا پیدا کردن جواب آن میتواند وقت و هزینه بسیاری صرف کند. برای برخی، این موضوع روزها، ماهها یا حتی سالها طول میکشد. نکته جالب در مورد هدف این است که اکثر مردم در کار یا عنوان شغلی به دنبال آن میگردند، در حالیکه هدف اصلی شما از لحظهای به دنیا آمدید همراه شما بوده و در درون شما نهفته است. برای یافتن آن، بهتر است روی ویژگیهای ذاتی و استعدادهای منحصر به فرد خود تمرکز کنید.
با اینکه به پاسخ دادن به این سوال همواره زمان گیر بوده، هماکنون و به لطف اطلاعات مختلف و افراد متخصص در این زمینه، سادهتر شده است. ما در این مقاله سعی میکنیم اطلاعات مهم را به طور مختصر در اختیار شما قرار دهیم تا بتوانید به بهترین شکل، هدف اصلی خود را مشخص کنید.
چرا هدف اهمیت زیادی دارد؟
هدف به نوعی نقشه و طرح اولیه زندگی است؛ با استفاده از آن میتوانیم تعیین کنید که میخواهید چه باشید و مقصدتان کجاست. بدون آن، زندگی شما نیز بیهوده سپری خواهد شد. افراد که اینگونه زندگی میکنند، همیشه از شغلی به شغل دیگر میروند به امید اینکه از زندگی خود رضایت داشته باشند. اما تعیین هدف شاید آنقدرها هم که به نظر میرسد، ساده نباشد.
حقیقت این است که اکثر افراد دوست دارند همه چیز را خیلی ساده به دست بیاورند؛ برای همین ممکن است در مسیر یافتن هدف زندگی ناامید شوند و به سادگی دست از تلاش بردارند. خوشبختانه امروز، افراد متخصص و منابع بینظیری مانند کتاب The Purpose-Driven Life که همه چیز را سادهتر کردهاند. چنین افرادی زندگی خود را وقف کمک کردن به دیگران در جهت یافتن مسیرشان کردهاند. در ادامه به بررسی سه استراتژی موثر برای این کار خواهیم پرداخت.
۱. استعدادهای اصلی خود را در نظر بگیرید
وقتی در مورد استعدادها و قابلیتهای اصلی خود فکر میکنید، بدون هیچ درنگی به ذهنتان میرسند. گویی بدون اینکه دیگران از شما تعریف کنند، میدانید در موضوع خاصی استعداد دارید. استعدادها بسیار متنوع هستند اما در هر فرد، حداقل یک مورد منحصر به فرد پیدا میشود؛ کاری که فرد آن را به بهترین شکل و با تمام علاقه انجام میدهد. به طوریکه بدون توجه به پول و مسائل مالی، حاضر به انجام آن است.
وقتی عمل است: یک کاغذ برداشته و استعدادهایی که به ذهنتان میرسند را لیست کنید. با استفاده از این لیست، میتوانید برخی موارد را حذف کنید تا بیشتر و بیشتر به چند مورد طلایی نزدیک شوید. وقتی به آن برسید، که در واقع جادوی نهفته درونتان است، به دیگر عرصههای ثمربخشی نیز هدایت خواهد شد. تمرکز روی این موضوع مرز تفاوت میان مفید کار کردن و کار کردن است.
۲. در مورد جامعه مخاطب خود فکر کنید
پاسخ دادن به این سوال، نیازمند فکر عمیق در مورد هدفتان است. لازم است به این موضوع بیاندیشید که استعداد شما چگونه میتواند به دیگران کمک کند. با استفاده از این جوابها، همچنین میتوانید مسیری که بهتر است طی کنید را نیز تا حدودی مشخص کنید. به طور مثال، اجازه دهید در نظر بگیریم که شما استعداد منحصر به فردی در نقاشی دارید و دوست دارید با نمایش آثار خود در موزههای معروف، به مردم در مورد فرهنگ اطلاعات دهید. در این صورت، بهتر است از موزهها و نمایشگاههای محلی شروع کرده و اطلاعات بازدید کنندگان را افزایش دهید.
در حالیکه به مطالعه و تکمیل کردن دانش و اطلاعات خود تا بالاترین سطح ادامه میدهید، این کار فرصت به اشتراک گذاشتن کار و دریافت پیشنهاد و انتقاد را برای شما فراهم ساخته و شما را برای فرصتها و شکوفاییهای آینده آماده میکند. همچنین در این صورت میتوانید بهتر روی هدف خود تمرکز کرده و همواره مشغول باشید. در واقع، در این حال نیز شما مشغول به زندگی کردن هدف خود در ابعاد کوچکتر خواهید بود.
۳. شروع و پایان خود را در نظر داشته باشید
بسیاری از سخنرانها، کوچها و کارآفرینهای موفق همیشه از این موضوع سخن میگویند: شروع و پایان خود را در نظر داشته باشید؛ زیرا به طور مستقیم با دیدگاه و هدف نهایی شما در زندگی گره میخورد.
وقتی میبینیم که بسیاری از مردم همیشه مشغول سخت تلاش کردن هستند، با خود میگوییم حتما هدفی پشت همه اینها است؛ آنها هدف و دیدگاهی دارند و برای جامه عمل پوشاندن به آن، نهایت تلاش خود را به کار میبرند. تا زمانی که جهان آنها طبق دیدگاهشان تغییر شکل دهند، باز نمیایستند. حتی پس از رسیدن به هدف اولیه خود، برنامههای بیشتری برای زندگی خود دارند تا همیشه مشغول اهداف خود باشند.
زندگی و موفقیت همیشه برای افراد مختلف، تعریفهای متفاوتی دارند. برخی افراد ممکن است که از تدریس در موسسههای خیریه نهایت لذت را ببرند. به طور مثال Dave Ramsey پس از موفقیت خود، کتاب Financial Peace را درباره حل مشکلات مالی نوشت و به هدف خود نیز رسید: او با این کتاب به افراد زیادی کمک کرد.
به دنبال دیدگاه اصلیتان، به احتمال زیادی اهداف دیگری را نیز لازم است محقق سازید. دیدگاه شما، راهنمای شما در این مسیر خواهد بود. هدف اصلی، شما را در مسیر مناسب نگه خواهد داشت تا زمانی که زندگی را طبق ترجیحات خود تغییر دهید. در نهایت به نقطهای میرسید که میدانید در حال زندگی کردن هدف خود هستید.
مقاله را با جمله از Ralph Waldo Emerson به پایان میرسانیم؛ «زندگی یک مسیر است، نه مقصد.» مطمئن باشید که زمان و تلاشی که صرف کار مورد علاقهتان میکنید، ارزشش را دارد. نظر شما چیست؟
برای اینکه دنیا رو بشناسی باید اول خودتو بشناسی باید تو خودت ببینی ، که چه کاری میتونی انجام بدی و برای چه کاری ساخته شدی وقتی خودتو شناختی میتونی با توجه به توانایی خودت بری و حرفه و شغلتو انتخاب کنی و فارغ از هر حرف و حدیثی بتونی اول برای خودت و بعد برای جامعت موثر باشی ، به امید روزی که حداقل اگر کسی خودش نتونست تواناییشو ببینه نهادهای آموزشی بتونن این کار رو بکنن نه فقط بنگاهی بشه برای پول درآوردن
آرزوها؛ آرزوها و خواستن مقدمه باور است و باید از دل و جان باشد. انسانى که آرزوهاى معقول دارد، به مرحله آفرینش دست خواهد یافت. منظور از آرزو احساس روشن و نیرومند است نه خواستن از سر اعتیاد و حرص و تملک. گاه، در خصوص بعضى مسائل، از خود بپرسید : «آیا حقیقتاً از صمیم قلب مى خواهم این هدف محقق شود؟» آرزوها موتور حرکتند.
زندگی تنها به معنی پول یا موفقیت نیست، آنچه که در زندگی حائز کمال اهمیت است آن است که نهایت تلاش خود را بکار ببندی ، بی آنکه نگران چیزی باشی ،,,,, (تری فاکس)