تا پایان سال زمان زیادی باقی نمانده و الان موقعی است که باید یک بررسی از عملکرد یک سال گذشته داشت و برای سال جدید اهدافی را تعریف کرد. در مورد هدف گذاری و داشتن هدف بهقدری کتاب و مطلب وجود داره که من قصد تکرار آنها را ندارم. (نقشه ذهنی اهداف خود را ترسیم کنید)
همیشه در مورد اهداف این موضوع مطرح میشه که اهداف باید مشخص باشند، قابل اندازهگیری باشند، قابل دستیابی باشند و …. اما چه اتفاقی میافته که ما اهدافمون رو با همین الگوها تعریف میکنیم اما فراتر از تعریف نمیرویم. من این شرایط رو تجربه کردم. مدتها به شکلی سیستماتیک سعی کردم اهدافم رو مشخص کنم و براشون برنامه ریزی کنم اما هیچوقت احساس نزدیکی با اهدافم نکردم. چیزی که سعی دارم توضیح بدم اینه که به نظر من برخلاف اینکه وجود قاعده و قانون و چارچوب میتونه برای هر شخصی خوب باشه و استفاده از الگوهای از پیش تعریف شده میتونه مفید باشه اما در کنار اون ساختارشکنی هم موضوعی است که نباید ازش چشمپوشی کرد. همیشه تابع الگوها بودن ممکن است که شما را محدود کند.
در مورد تعیین اهداف شاید شما هم تجربه کرده باشید که برای انجام کار خاصی به شکلی سیستماتیک و قاعدهمند برنامه ریزی نمیکنید، اما بصورت ناخودآگاه و خودکار به سمت انجام آن کار (هدف) مورد نظر میروید و آن را انجام میدهید. چه تفاوتی وجود داره بین این اتفاق و شرایط دیگه که شما تعیین هدف میکنید اما کاری انجام نمیدهید؟
فراتر از هدف موضوعی وجود داره به اسم مسیر حرکت، دورنمای حرکت یا همون ویژن. (در مورد ویژن میتونید پادکست دورنمای کار و زندگی را گوش کنید. ) ما بصورت ناخودآگاه گرایش به انجام کارهایی داریم که در آنها خوب عمل میکنیم و معمولا علاقهای به انجام کارهایی که در آن ضعیف هستیم نداریم. وقتی زمین بازی درستی در اختیار داشته باشیم، پتانسیلها ظاهر میشوند و ما تبدیل به فردی قدرتمند میشویم که در مسیر اهدافش حرکت میکند. وقتی جهت و سمت و سوی حرکت را درست انتخاب کنیم، برنامه ریزی برای اهداف به مرحلهای فراتر از الگوها و چارچوبها ارتقاء پیدا میکند. در اینجا تبدیل میشویم به هواپیمایی که در وضعیت Autopilot قرار دارد. همهچیز تبدیل میشود به رفتارهای غریزی و ما آن کاری را انجام میدهیم که باید.
امسال برای اینکه برنامه ریزی مناسبی برای اهداف داشته باشید بد نیست کمی جامعتر و کلیتر به برنامه کار و زندگی خود فکر کنید. سعی کنید به خودتان و جایگاهی که دارید از بیرون نگاه کنید و مسیر حرکت خود را پیدا کنید. وقتی در مسیر باشید، اهداف بصورت خودکار برنامه ریزی میشوند، محدودههای زمانی تعریف میشوند و مرز بین رویا و واقعیت مشخص میشود.
بدترین نوع به تله افتادن انرژی انسانها، تعیین اهدافی است که دست یافتنی نباشند.این نوع هدف گذاری یک بازی ذهن است.اثر تخریبی این اهداف بیشتر از اثرات مثبت هدف گذاری است.باید دقت کرد که یک بشقاب بزرگ غذا را قاشق به قاشق می خورند و یکدفعه قابل خوردن نیست.برای اجتناب از تعیین چنین اهدافی من سه ویژگی برای هدف پیشنهاد میکنم:هدفی درست انتخاب شده است که
1-وقتی به آن می پردازیم متوجه گذشت زمان نشویم
2-خودمان مستقیما انتخابش کرده باشیم
3-وقتی به نتایجی که در راستای رسیدن به آن حاصل شده نگاه میکنیم راضی شاد و خشنود باشیم
با تشکر از استاد مهرانی و استاد تهرانی که واقعا مطالب آموزنده می نویسند
خدا قوت به شما بزرگواران به نظر من برای هدف گذاری باید ببینیم آیا ما می توانیم به این اهداف برسیم ، تحقق اهداف دیگران دلیلی بر تحقق اهداف ما نیست ، لذا اهداف ما باید بر اساس توانمندیهای ما باشد
اقای مهرانی اگه اشتباه نکرده باشم قرار بود 15 اسفند در مورد کار و مشغول شدن به کار خودتان صحبت کنید ، بی صبرانه منتظر نوشته 15 اسفندتون هستم
خیلی مخلصیم برادر
@سید علا سبزپوش در مورد اهداف بله کاملا با شما موافق هستم و همون مطلبی که آقای تهرانی هم اشاره کردهاند در متن ذکر کردم که ما زمانی رشد میکنیم که در زمینهای خاص نقاط قوت داشته باشیم. در این شرایط اهداف منحصرا مربوط به ما هستند و الگوبرداری از کسی نخواهد بود. در این شرایط همه هدفها بصورت خودکار تعریف میشوند و همونطور که آقای تهرانی اشاره کردند شما متوجه گذشت زمان نخواهید شد.
در مورد 15 اسفند هم بله درسته. خودم هم منتظر اون روز هستم. برام روز باارزشی است.
سلام
موضوع مهمی رو مطرح کردید،در مورد برنامه ریزی سالیانه و داشتن دورنما برای اهداف می بایست فرد موقعیت فعلی رو با موقعیتی که در نظر داره سال بعد بهش برسه در نظر بگیره.
مسلما یک سری مسئولیتهای شغلی و یا معذوریتهای اجتماعی هست که فرد باید با توجه به اون موارد برنامه ریزی کنه و مسئله مهمتر عادتهای بد و یا تنبلی در انجام بعضی کارها هست که فرد می بایست اگر واقعا بخواهد به دورنمای مد نظرش نزدیک تر بشه باید اونها رو تغییر بده.
مثال : فرد می خواهد که در پایان سال بعد به زبان فرانسه تسلط یابد ولی بهانه هایی نظیر کمبود وقت، بالا بودن هزینه ها ، … را مطرح می سازد که عمده دلیل اصلی تنبلی و بها ندادن به امر آموزش از ابتدا هست،چرا که هر امری بها و هزینه ای دارد این هزینه گاهی مادیست و گاهی زمان.
که مورد زمان گرانبهاتر از هزینه مادی است و قابل جبران نیست و حاصل هیزنه زمان اگر ارزشمند باشد از جانب همگان ستودنی است چرا که هر کسی بنا به موقعیت خود نمیتواند این زمان ( هزینه ) را صرف رسیدن به جایگاه(دورنما) سازد.
* مورد جالب برایم هم قافیه بودن اسم دو دوست عزیز آقایان مهرانی و تهرانی هست.
من فکر می کنم یکی از علل عدم تحقق اهداف، در نظر نگرفتن شرایط محیط (کار، زندگی ، اجتماعی ، اقتصادی و …) در زمان برنامه ریزی هست. یعنی محیطی که بصورت مستمر در حال تغییر و دارای تاثیر بر روند حرکت ما به سمت اهداف هست در نظر گرفته نمی شود و این برنامه ریزی در یک شرایط ثابت و حتی گاهی شرایط ایده آل ! از دید ما انجام می گیرد.
سلام!
مشکل من و به نظرم خیلی از دوستان عدم تمرکز باشد ما شاید برنامه های خوبی برای آینده داشته باشیم ولی این عدم تمرکز باعث میشه همیشه فکر کنیم کارهای زیادی برای انجام دادن داریم ولی به هیچکدام از آن ها نمی رسیم!